credential

/krəˈdent͡ʃl̩//krəˈdenʃl̩/

معنی: اختیار، گواهی نامه، اعتبار نامه، استوار نامه
معانی دیگر: (معمولا جمع) استوارنامه (letters of credence و letters credential هم می گویند)، مدارک (دال بر تحصیلات یا صلاحیت و غیره)، (نادر) اعتبارآور، باورانگیز (آنچه که موجب اعتبار یا باور یا اطمینان گردد)، صلاحیت دهنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: credentialed (adj.)
(1) تعریف: something that entitles one to confidence, credit, privilege, or authority.

- Because of her impressive credentials, she is often asked to consult on these most important matters.
[ترجمه گوگل] به دلیل اعتبار چشمگیرش، اغلب از او خواسته می شود تا در مورد این مهم ترین موضوعات مشورت کند
[ترجمه ترگمان] به دلیل اعتبار impressive او، اغلب از او خواسته می شود درباره این مسائل مهم مشاوره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He stated that he was highly experienced, but he had few credentials to prove it.
[ترجمه گوگل] او اظهار داشت که بسیار با تجربه است، اما مدارک کمی برای اثبات آن دارد
[ترجمه ترگمان] او خاطرنشان ساخت که او به شدت تجربه کرده است، اما هنوز چند مدرک کافی برای اثبات آن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (usu. pl.) evidence of such entitlement, usu. in writing, such as a document, license, certificate, or letter of recommendation.
مشابه: license

- His license to practice law and other credentials were displayed on the wall of his office.
[ترجمه گوگل] پروانه وکالت و سایر مدارک تحصیلی او بر روی دیوار دفتر کارش نصب شده بود
[ترجمه ترگمان] مجوز او برای اعمال قانون و اعتبار دیگر در دیوار دفترش به نمایش گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She has the perfect credentials for the job.
[ترجمه گوگل]او دارای اعتبار عالی برای این کار است
[ترجمه ترگمان]او اعتبار کامل برای این کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has perfect credentials to make an officer.
[ترجمه گوگل]او مدارک کاملی برای افسر شدن دارد
[ترجمه ترگمان]او اعتبار کافی برای ایجاد یک افسر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had excellent credentials for the job.
[ترجمه گوگل]او اعتبار عالی برای این کار داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه مدرک عالی برای این کار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the candidates had excellent academic credentials.
[ترجمه گوگل]همه داوطلبان دارای مدارک تحصیلی عالی بودند
[ترجمه ترگمان]همه نامزدها مدارک دانشگاهی عالی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can testify to the credentials of the clientele.
[ترجمه گوگل]من می توانم به اعتبار مشتریان شهادت بدهم
[ترجمه ترگمان]من میتونم مدارک مشتری ها رو شهادت بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The commissioner presented his credentials to the State Department.
[ترجمه گوگل]کمیسر استوارنامه خود را به وزارت امور خارجه تقدیم کرد
[ترجمه ترگمان]کلانتر اعتبارنامه خود را به وزارت امور خارجه تقدیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has all the credentials for the job.
[ترجمه گوگل]او تمام مدارک لازم برای این کار را دارد
[ترجمه ترگمان]او همه اعتبار لازم برای این کار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was asked to show her press credentials.
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد تا اعتبارنامه مطبوعاتی خود را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شد تا اعتبار مطبوعاتی خود را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First, he had to establish his credentials as a researcher.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید اعتبار خود را به عنوان یک محقق تثبیت می کرد
[ترجمه ترگمان]اول، باید اعتبارنامه خود را به عنوان محقق تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. City established their championship credentials with a 6?0 win.
[ترجمه گوگل]سیتی با پیروزی 6 بر صفر اعتبار قهرمانی خود را تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]آیا این شهر اعتبار قهرمانی خود را با امتیاز ۶ به دست آورده است؟ ۰ برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Both candidates for the job have excellent credentials.
[ترجمه گوگل]هر دو نامزد برای این شغل دارای اعتبار عالی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو نامزد برای این کار اعتبار بسیار خوبی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Britain's new ambassador to Lebanon has presented his credentials to the President.
[ترجمه گوگل]سفیر جدید انگلیس در لبنان استوارنامه خود را تقدیم رئیس جمهور کرد
[ترجمه ترگمان]سفیر جدید بریتانیا در لبنان اعتبارنامه خود را به رئیس جمهور ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are doubts over his credentials as a future Prime Minister.
[ترجمه گوگل]در مورد اعتبار او به عنوان نخست وزیر آینده تردیدهایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تردیدهایی در مورد اعتبار او به عنوان نخست وزیر آینده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has impeccable credentials as a researcher.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک محقق دارای اعتبار بی عیب و نقصی است
[ترجمه ترگمان]او اعتبار و اعتبار و اعتبار و اعتبار خود را به عنوان یک محقق منصوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She will first have to establish her leadership credentials.
[ترجمه گوگل]او ابتدا باید اعتبار رهبری خود را تثبیت کند
[ترجمه ترگمان]او ابتدا باید اعتبار رهبری خود را تاسیس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختیار (اسم)
adoption, authority, option, mandate, authorization, liberty, credential, attribution, clearance

گواهی نامه (اسم)
affidavit, certificate, testimonial, credential, diploma

اعتبار نامه (اسم)
credential, letter of credence

استوار نامه (اسم)
credential

انگلیسی به انگلیسی

• document attesting a person's abilities and qualifications (i.e. references, letters of recommendation); certification; document proving the identity of a person; letter of introduction handed by a government to an ambassador before a new position
warranting confidence, that gguarantees credit

پیشنهاد کاربران

مرتبه علمی، رتبه علمی، اعتبار علمی، درجه علمی،
This new publication is run by editors with impressive credentials.
این نشریه جدید توسط ویراستارانی با اعتبار چشمگیر اداره می شود
All the candidates had excellent academic credentials.
همه داوطلبان دارای مدارک تحصیلی عالی بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

She was asked to show her press credentials.
از او خواسته شد تا اعتبارنامه ( گواهینامه ) مطبوعاتی خود را نشان ده

شایستگی
صلاحیت، شرایط لازم، اعتبار
صلاحیت
خوشنامی - پشتوانه - استوارنامه
مشخصات کاربری
credential ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اعتبارنامه
تعریف: داده‏هایی که برای اثبات صحت شناسه‏ای ادعایی یا تأیید شناسه سامانۀ ارسال یا نمایش داده می شود
گواهینامه
مدرک ( تحصیلی )
سابقه ی ( کاری - حرفه ای )
۱ - استوار نامه
۲ - معمولا بصورت جمع ؛ مدارک ( مدرک تحصیلی، سابقه کار ، گواهی مهارت و. . . )
۳ - نام کاربری و رمز عبور :
The user credentials are typically some form of "username" and a matching "password", and these credentials themselves are sometimes referred to as a login
...
[مشاهده متن کامل]

The program is to help prisoners earn
. university credentials

اعتبار، تجربه
صلاحیت
مثلا: این فرد صلاحیت انجام این کار رو داره و . . .
سابقه ( در جمع: سوابق )
برای لاگین کردن ( log in ) و ورود به حساب کاربری در وبسایتها، به نام کاربری و کلمه عبور میگند credentials که معادل همون چیزی هست که آقای حسین نجم نوشتند ( اطلاعات هویتی )
پشتوانه
اطلاعات و اسناد هویتی، مدرک تایید صلاحیت
شهرت نامه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس