citizenry

/ˈsɪtəzənri//ˈsɪtɪzənri/

معنی: تبعیت، شهروندان، مردم، ساکنین
معانی دیگر: توقیف خلافکار توسط شخص یا اشخاص غیرنظامی و غیرپلیس، باز داشت توسط شهروندان، (معمولا به معنی جمع) شهروندان، مردم شهر یا کشور، شاروندان، اهالی شهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: citizenries
• : تعریف: citizens collectively, considered as an entity.
مشابه: country, people, public

- An informed citizenry is necessary for a democracy.
[ترجمه گوگل] یک شهروند آگاه برای یک دموکراسی ضروری است
[ترجمه ترگمان] یک شهروند مطلع برای دموکراسی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- citizenries of various countries
[ترجمه گوگل] شهروندان کشورهای مختلف
[ترجمه ترگمان] فهرست کشورهای مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. informed citizenry
شهروندان آگاه

2. a politically inert citizenry
شهروندانی که از نظر سیاسی بی حمیت اند

3. the approach of the enemy forces alarmed the citizenry
نزدیک شدن نیروهای دشمن شهروندان را هراسان کرد.

4. The country's citizenry is/are more politically aware than in the past.
[ترجمه هانیه] شهروندان کشور از نظر سیاسی بیشتر از گذشته است
|
[ترجمه گوگل]شهروندان کشور نسبت به گذشته از نظر سیاسی آگاهی بیشتری دارند
[ترجمه ترگمان]شهروندان این کشور بیش از گذشته از لحاظ سیاسی آگاه تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clearly, an unreflective or uncritical citizenry would be highly undesirable as well as, strictly speaking, a contradiction in terms.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که شهروندی غیر انعکاسی یا غیرانتقادی بسیار نامطلوب و همچنین به بیان دقیق تر، تناقض در اصطلاحات خواهد بود
[ترجمه ترگمان]واضح است که شهروندان غیر عادی و غیر عادی به شدت نامطلوب خواهند بود و به شدت صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In all three countries, the citizenry occasionally votes, which can result in turnover within the national legislature.
[ترجمه گوگل]در هر سه کشور، شهروندان گهگاهی رای می‌دهند که می‌تواند منجر به جابجایی در داخل قوه مقننه ملی شود
[ترجمه ترگمان]در هر سه کشور، شهروندان گاهی رای می دهند که می تواند منجر به تغییر در قانون گذاری ملی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Few places have a citizenry that is more environmentally conscious.
[ترجمه گوگل]مکان های کمی دارای شهروندانی هستند که نسبت به محیط زیست آگاه تر باشند
[ترجمه ترگمان]برخی از مکان ها شهروندانی هستند که از نظر محیطی هشیاری بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think we lack a citizenry that is adequately willing to take responsibility.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ما فاقد شهروندی هستیم که به اندازه کافی مایل به قبول مسئولیت باشد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم ما فاقد شهروندی هستیم که به اندازه کافی مایل به قبول مسئولیت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gorbachev inherited an economy in which virtually the citizenry worked for the state.
[ترجمه گوگل]گورباچف ​​وارث اقتصادی بود که در آن تقریباً شهروندان برای دولت کار می کردند
[ترجمه ترگمان]گورباچف یک اقتصاد را به ارث برد که عملا شهروندان برای دولت کار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To love the country is to love its citizenry. This is fundamental.
[ترجمه گوگل]دوست داشتن کشور، دوست داشتن شهروندان آن است این اساسی است
[ترجمه ترگمان]دوست داشتن این کشور، دوست داشتن شهروندانش است این بنیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The priests of Zakarum and the citizenry of Khanduras recognized the disturbing change within their liege.
[ترجمه گوگل]کاهنان زکروم و مردم خاندورا متوجه تغییر آزاردهنده در محله خود شدند
[ترجمه ترگمان]کشیش های of و شهروندان of تغییر مزاحم در liege را به رسمیت شناختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To citizenry more savvy in general knowledge and current affairs will take time and sustained efforts.
[ترجمه گوگل]برای آگاهی بیشتر شهروندان در دانش عمومی و امور جاری، زمان و تلاش مستمر نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای شهروندان آگاه بیشتر در دانش عمومی و امور جاری زمان و تلاش های مداوم صرف خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Social group of citizenry played av ery important role in the modem urbanization process.
[ترجمه گوگل]گروه اجتماعی شهروندان نقش مهمی در فرآیند شهرنشینی مدرن ایفا کردند
[ترجمه ترگمان]گروه اجتماعی شهروندان نقش مهمی در فرآیند شهرنشینی مودم ایفا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He used the medium of radio when he wanted to enlist public support or reassure the citizenry.
[ترجمه گوگل]او زمانی که می خواست حمایت عمومی را جلب کند یا به شهروندان اطمینان دهد از رسانه رادیویی استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]او زمانی که می خواست از رادیو استفاده کند، از رادیو استفاده کرد یا به شهروندان اطمینان خاطر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعیت (اسم)
amenability, adherence, subordination, allegiance, citizenship, dependence, dependency, vassalage, citizenry

شهروندان (اسم)
citizenship, citizenry

مردم (اسم)
folk, population, people, citizenry, public, mankind

ساکنین (اسم)
citizenship, citizenry, citizens

انگلیسی به انگلیسی

• group of citizens as a whole

پیشنهاد کاربران

بپرس