redress

/rəˈdres//rɪˈdres/

معنی: تصحیح، التیام، جبران خسارت، دوباره پوشیدن، جبران کردن
معانی دیگر: (قصور یا خطا یا جرم یا تعدی و غیره) جبران کردن، شیانیدن، شیاناندن، چاره کردن، برطرف کردن، (نادر) تاوان دادن، جبران، تاوان، غرامت، پرداخت خسارت، استمالت، دلجویی، چاره سازی، فریادرسی، دوباره لباس پوشیدن یا پوشاندن (رجوع شود به: dress به علاوه ی re-)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: compensation or reparation; amends.
مشابه: compensation, offset, remedy, restitution

- The victims of the industrial disaster are seeking redress from the company responsible for it.
[ترجمه گوگل] قربانیان فاجعه صنعتی به دنبال جبران خسارت از شرکت مسئول آن هستند
[ترجمه ترگمان] قربانیان فاجعه صنعتی به دنبال جبران خسارت شرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a correction or adjustment.
مشابه: remedy

- We've seen a redress in the balance of powers in recent years.
[ترجمه گوگل] ما در سال های اخیر شاهد اصلاح توازن قوا بوده ایم
[ترجمه ترگمان] ما شاهد جبران تعادل قوا در سال های اخیر بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: redresses, redressing, redressed
مشتقات: redressable (redressible) (adj.), redresser (redressor) (n.)
(1) تعریف: to correct, adjust, or remedy.
مشابه: offset, remedy, repair, right

- Management was forced to redress the problem.
[ترجمه گوگل] مدیریت مجبور به رفع مشکل شد
[ترجمه ترگمان] مدیریت مجبور به جبران این مشکل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make restitution to or for.
مشابه: offset, repair

- The corporation redressed the victims of the toxic spill.
[ترجمه گوگل] این شرکت به قربانیان نشت سمی رسیدگی کرد
[ترجمه ترگمان] این شرکت قربانیان نشت سمی را پوشش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: re-dresses, re-dressing, re-dressed
• : تعریف: to dress or clothe once more; dress over again.

جمله های نمونه

1. to redress the balance (or scales)
عدالت برقرار کردن،حق را به حق دار رساندن

2. he promised to redress past injustices
قول داد که بی عدالتی های گذشته را جبران کند.

3. in order to redress social ills
به منظور چاره سازی نابسامانی های اجتماعی

4. More and more victims turn to litigation to redress wrongs done to them.
[ترجمه گوگل]قربانیان بیشتر و بیشتری برای جبران ظلماتی که در حق آنها شده است به دادخواهی روی می آورند
[ترجمه ترگمان]قربانی های بیشتر و بیشتری برای تلافی کردن اشتباه ات رو به اونها انجام می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. King Arthur tried to redress wrongs in his kingdom.
[ترجمه گوگل]شاه آرتور سعی کرد اشتباهات پادشاهی خود را جبران کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه آرتور سعی کرد wrongs را در قلمروی خود جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Little could be done to redress the situation .
[ترجمه گوگل]کار کمی برای اصلاح این وضعیت انجام می شود
[ترجمه ترگمان]برای جبران این وضع دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government must redress the imbalance in spending on black and white children.
[ترجمه گوگل]دولت باید عدم تعادل در هزینه های کودکان سیاه و سفید را جبران کند
[ترجمه ترگمان]دولت باید عدم تعادل در خرج کردن کودکان سیاه و سفید را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You must seek redress in the law courts.
[ترجمه گوگل]شما باید در دادگاه های حقوقی به دنبال رسیدگی باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید در دادگاه قانون تلافی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He went to the industrial tribunal to seek redress for the way his employers had discriminated against him.
[ترجمه گوگل]او به دادگاه صنعتی رفت تا به دلیل تبعیض هایی که کارفرمایانش علیه او اعمال کرده بودند، جبران خسارت کند
[ترجمه ترگمان]او به دادگاه صنعتی رفت تا به دنبال جبران خسارت پرداختی توسط کارفرمایان خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Affirmative action was meant to redress the balance for minorities.
[ترجمه گوگل]هدف از اقدام مثبت، اصلاح تعادل برای اقلیت ها بود
[ترجمه ترگمان]هدف از این اقدام، جبران تعادل برای اقلیت ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is seeking redress for what he alleges was an unfair demotion.
[ترجمه گوگل]او به دنبال جبران چیزی است که او ادعا می کند تنزیل ناعادلانه بوده است
[ترجمه ترگمان]او به دنبال جبران آن چیزی است که نشان می دهد این تنزل رتبه ناعادلانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It does not just redress an historic wrong; it perfects a workable future.
[ترجمه گوگل]این فقط یک اشتباه تاریخی را جبران نمی کند این یک آینده قابل اجرا را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]این کار فقط یک اشتباه تاریخی را جبران نمی کند؛ آن یک آینده کار ساز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What prospect has the prisoner of redress if he abandons the complaints procedure and applies to the courts?
[ترجمه گوگل]اگر زندانی رسیدگی به شکایت را رها کند و به دادگاه مراجعه کند چه چشم اندازی دارد؟
[ترجمه ترگمان]اگر او این روند شکایت را رها کرده و به دادگاه ها اعمال شود، چه آینده ای در اختیار متهم قرار دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The courts provide the means of redress for victims of crime.
[ترجمه گوگل]دادگاه ها ابزار جبران خسارت قربانیان جنایت را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]این دادگاه ها وسیله ای برای جبران خسارت قربانیان جرم ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The one redress any of the members of this group have is to try not to appear on the poll tax register.
[ترجمه گوگل]یکی از چاره ای که هر یک از اعضای این گروه دارند این است که سعی کنند در ثبت نام مالیات نظرسنجی ظاهر نشوند
[ترجمه ترگمان]موردی که هر یک از اعضای این گروه را تصحیح می کند این است که سعی نکنند بر روی ثبت مالیات رای گیری ظاهر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصحیح (اسم)
correction, amendment, rectification, redress

التیام (اسم)
redress, conglutination

جبران خسارت (اسم)
redress, solatium

دوباره پوشیدن (فعل)
redress

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

تخصصی

[حقوق] جبران کردن، اصلاح کردن، ترمیم کردن، تصحیح کردن، غرامت پرداختن، جبران، غرامت

انگلیسی به انگلیسی

• correction, act of remedying a problem or injustice; compensation, damages awarded for injustice or injury
dress again; correct a wrong, remedy an injustice; compensate, pay damages for an injustice or injury
if you redress something such as a wrong or a grievance, you do something to correct it or to improve things for the person who has been badly treated; a formal word.
redress is compensation for something wrong that has been done; a formal word.
if you redress the balance between two unequal things, you make them equal again; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس