game plan


(قبل از آغاز مسابقه) نقشه ی عمل، نقشه ی حمله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strategy or course of action planned before a game of sport, esp. football.
مشابه: game

(2) تعریف: any planned strategy to reach an objective.
مشابه: game, scheme, strategy

جمله های نمونه

1. Leeds kept quiet, stuck to their game plan and quietly racked up the points.
[ترجمه گوگل]لیدز ساکت ماند، به برنامه بازی خود پایبند بود و بی سر و صدا امتیازات را جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]لیدز آرام بود و به نقشه بازی آن ها چسبیده بود و به آرامی نکات را بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has his game plan all worked out.
[ترجمه گوگل]او برنامه بازی خود را تمام کرده است
[ترجمه ترگمان] اون نقشه بازی خودش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If he has a game plan for winning the deal, only he understands it.
[ترجمه گوگل]اگر او یک برنامه بازی برای برنده شدن در معامله داشته باشد، فقط او آن را درک می کند
[ترجمه ترگمان]اگر او یک برنامه بازی برای برنده شدن این معامله داشته باشد، تنها او آن را می فهمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is unlikely to alter his game plan.
[ترجمه گوگل]بعید است که او برنامه بازی خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که او برنامه بازی خود را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stuck to her game plan of staying back and hitting the ball hard from the baseline.
[ترجمه گوگل]او به برنامه بازی خود یعنی عقب ماندن و ضربه محکم به توپ از خط پایه پایبند بود
[ترجمه ترگمان]او به برنامه بازی خود چسبیده بود و محکم به توپ ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The game plan was right. We just didn'tfollow the script.
[ترجمه گوگل]برنامه بازی درست بود ما فقط فیلمنامه را دنبال نکردیم
[ترجمه ترگمان]نقشه بازی درست بود ما فقط فیلمنامه را tfollow
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When he needed to vary his game plan Hamed was unable to.
[ترجمه گوگل]زمانی که نیاز داشت برنامه بازی خود را تغییر دهد، حامد نتوانست
[ترجمه ترگمان]زمانی که او نیاز به تغییر طرح بازی خود داشت، حامد قادر به انجام این کار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I simply must know your game plan!
[ترجمه گوگل]من فقط باید برنامه بازی شما را بدانم!
[ترجمه ترگمان]! من فقط باید نقشه بازیت رو بدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the staff looks toward the future, its game plan is to provide quality care.
[ترجمه گوگل]همانطور که کارکنان به آینده می نگرند، برنامه بازی آن ارائه مراقبت با کیفیت است
[ترجمه ترگمان]همانطور که کارکنان به سمت آینده نگاه می کنند، برنامه بازی آن ارائه مراقبت کیفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If we stick to the game plan, there's no way we'll lose.
[ترجمه گوگل]اگر به برنامه بازی پایبند باشیم، راهی برای باخت نداریم
[ترجمه ترگمان]اگر ما به نقشه بازی ادامه دهیم هیچ راهی وجود ندارد که شکست بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Raiders' game plan revealed astonishing flexibility.
[ترجمه گوگل]برنامه بازی Raiders انعطاف شگفت انگیزی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]طرح بازی مهاجمان انعطاف پذیری حیرت انگیز را آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Osborne did not waver from his game plan.
[ترجمه گوگل]اما آزبورن از برنامه بازی خود تسلیم نشد
[ترجمه ترگمان]اما osborne از نقشه بازی خود متزلزل نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He appears to have no game plan.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او برنامه ای برای بازی ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او هیچ برنامه بازی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll be following your game plan the rest of the way.
[ترجمه گوگل]من برنامه بازی شما را تا پایان راه دنبال خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]بقیه راه را هم دنبال می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

داشتن یک استراتژی برای انجام دادن کار یا برنامه یا هدفی
راهبرد مدیریتی
نقشه ها و برنامه ریزی ها برای موفقیت.
استراتژی

بپرس