barkeeper

/ˈbɑːrˌkiːpər//ˈbɑːˌkiːpə/

معنی: مشروب فروش، باده فروش، صاحب میکده
معانی دیگر: صاحب بار، میکده دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who manages or owns an establishment selling alcoholic beverages.

(2) تعریف: one who tends a bar in such an establishment; bartender.

جمله های نمونه

1. The barkeeper cold - cocked the drunk from behind and the bouncer carried him out.
[ترجمه گوگل]باردار سرد - مست را از پشت خم کرد و جسارتگر او را بیرون برد
[ترجمه ترگمان]متصدی بار مشروب را از پشت سرش بیرون کرد و نگهبان او را بیرون برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She spent the summer working as a barkeeper at the resort.
[ترجمه گوگل]او تابستان را به عنوان یک باردار در استراحتگاه گذراند
[ترجمه ترگمان]او تابستان را به عنوان یک متصدی بار در پیست گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Drunkard sees affordthe opportunity, enter whereaboutldirection barkeeper to enquire: What are your difficult problem?
[ترجمه گوگل]مست می‌بیند فرصت را می‌بیند، برای پرس و جو وارد کنید تا بپرسد: مشکل دشوار شما چیست؟
[ترجمه ترگمان]drunkard این فرصت را می بیند، به متصدی بار خود اجازه می دهد تا سوال کند: مشکل شما چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Drunkard sees affordthe opportunity, enter whereaboutldirection barkeeper to enquire, drank a few cups of wine first.
[ترجمه گوگل]مست می‌بیند فرصت را می‌بیند، برای پرس و جو وارد محل اقامت شوید، ابتدا چند فنجان شراب نوشید
[ترجمه ترگمان]drunkard فرصت را می بیند، بار دیگر به متصدی بار وارد شد تا تحقیق کند، ابتدا چند فنجان شراب نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But Martin turned away, leaving him to tell it to the barkeeper, until that worthy was called away to furnish drinks to two farmers who, coming in, accepted Martin's invitation.
[ترجمه گوگل]اما مارتین روی برگرداند و او را رها کرد تا آن را به باردار بگوید، تا این که آن شایسته فراخوانده شد تا برای دو کشاورز نوشیدنی بدهد که با ورود، دعوت مارتین را پذیرفتند
[ترجمه ترگمان]اما مارتین برگشت و او را تنها گذاشت تا آن را به متصدی بار بگوید، تا اینکه او را صدا زدند تا به دو کشاورز که وارد شدند، دعوت مارتین را قبول کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشروب فروش (اسم)
barkeeper, barman

باده فروش (اسم)
barkeeper

صاحب میکده (اسم)
barkeeper

انگلیسی به انگلیسی

• one who tends a bar

پیشنهاد کاربران

بپرس