incensed

جمله های نمونه

1. his words incensed me
حرف های او مرا آتشی کرد.

2. The decision to reduce pay levels incensed the work - force.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای کاهش سطح دستمزد، نیروی کار را خشمگین کرد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم برای کاهش سطوح پرداخت ها، نیروی کار را به خشم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pat was so incensed he got up and hit Jack.
[ترجمه گوگل]پت خیلی عصبانی بود که بلند شد و جک را زد
[ترجمه ترگمان]پت آن قدر عصبانی بود که بلند شد و به جک ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was incensed at the idea.
[ترجمه گوگل]او از این ایده عصبانی شد
[ترجمه ترگمان]از این فکر خشمگین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fans were incensed at the decision to ban the song.
[ترجمه گوگل]طرفداران از تصمیم ممنوعیت این آهنگ خشمگین شدند
[ترجمه ترگمان]هواداران از تصمیم منع این آهنگ خشمگین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Passengers are incensed that rail companies make huge profits while service remains poor.
[ترجمه گوگل]مسافران خشمگین هستند که شرکت های ریلی سودهای کلانی به دست می آورند در حالی که خدمات ضعیف باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]مسافران خشمگین هستند که شرکت های راه آهن سود عظیمی کسب می کنند در حالی که خدمات ضعیف باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was so incensed by what he was saying I had to walk out.
[ترجمه گوگل]از حرف های او خیلی عصبانی شدم که مجبور شدم بیرون بروم
[ترجمه ترگمان]من خیلی عصبانی بودم که اون چی می گفت من باید برم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mum was incensed at his lack of compassion.
[ترجمه گوگل]مامان از عدم شفقت او خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]مامان از فقدان دلسوزی خشمگین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The workforce was incensed by the decision.
[ترجمه گوگل]نیروی کار از این تصمیم خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]نیروی کار از این تصمیم خشمگین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spectators were incensed by the referee's decision.
[ترجمه گوگل]تماشاگران از تصمیم داور عصبانی شدند
[ترجمه ترگمان]تماشاگران از تصمیم داور عصبانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We were incensed by their bad behaviour.
[ترجمه گوگل]ما از رفتار بد آنها خشمگین شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از رفتار بد آن ها خشمگین شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He felt deeply incensed by / at the way he had been treated.
[ترجمه گوگل]او از رفتاری که با او شده بود عمیقاً خشمگین شد
[ترجمه ترگمان]احساس خشم شدیدی به او دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you get incensed and act like an idiot, now there are too many idiots on the road.
[ترجمه گوگل]اگر خشمگین شوید و مانند یک احمق رفتار کنید، اکنون احمق های زیادی در جاده هستند
[ترجمه ترگمان]اگر تو عصبانی شدی و مثل یک احمق رفتار می کنی، حالا خیلی احمق توی راه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Trade unionists were incensed with the act and mounted a campaign against it in 192
[ترجمه گوگل]اتحادیه های کارگری از این اقدام خشمگین شدند و در سال 192 کمپینی علیه آن به راه انداختند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه های کارگری از این قانون به خشم آمدند و کمپینی را بر علیه آن در سال ۱۹۲ شروع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• angry, enraged, provoked, irritated

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : incense
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : incensed
✅️ قید ( adverb ) : _
عصبانی، ناراحت، خون به جوش آمده، گُر گرفته، آمپر چسبانده
خشمگین

بپرس