with
/wɪθ//wɪð/
معنی: با، پیش، بطرف، برخلاف، بوسیله، بعوض، در جهت، در ازاء
معانی دیگر: در جایی یا برای اداره ای کار کردن، از، درباره ی، در مقایسه با، با همان شرایط، به خوبی...، به همان خوبی که، کاملا مثل، همراه، هم عقیده، یکدل، موافق (با)، در حمایت از، به سود، به نفع، از نظر ...، برای ...، از شدت ...، به خاطر ...، دارای، نزد ...، تحت سرپرستی ...، علیرغم، با وجود، در سوی، نسبت به، با درنظر گرفتن، طبق، بنابر، با گذشت ...، بیش، به ...، همراه (با)، پیشوند: دور از، پس - [withdraw]، مخالف، بعو

بررسی کلمه
حرف اضافه ( preposition )
• (1) تعریف: in the company of; accompanying.
• متضاد: against
• متضاد: against
- They walked with me.
[ترجمه F.H] آنها با من قدم زدند|
[ترجمه Asra] آنها با من هم قدم شدن|
[ترجمه مهدیس] انها با من قدم زدند|
[ترجمه گوگل] با من راه افتادند[ترجمه ترگمان] اونا با من رفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: marked by; having.
• متضاد: without
• متضاد: without
- a woman with a hat
[ترجمه متین] یک زن با یک کلاه|
[ترجمه مهتاب] زنی که کلاه داشت|
[ترجمه Ms] یک خانم با یک کلاه|
[ترجمه Helen] یک خانم ( زن ) با یک کلاه|
[ترجمه هاجر] زنی با یک کلاه|
[ترجمه خع4ل بفهمه ف3] هنغ6نطییعند|
[ترجمه گوگل] زنی با کلاه[ترجمه ترگمان] زنی با کلاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: by using.
- She locks the door with a key.
[ترجمه گوگل] در را با کلید قفل می کند
[ترجمه ترگمان] در را با کلید قفل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در را با کلید قفل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He won her over with his charm.
[ترجمه مریم مرسلی] او با جذابیتش دل آن دختر برد|
[ترجمه نیازعلی شمس] او با افسونگری دوباره دلش را ربود|
[ترجمه گوگل] او با جذابیت خود او را به دست آورد[ترجمه ترگمان] اون با جذابیت اون برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: showing or feeling.
- She drove with confidence.
[ترجمه دریا] اون زن با احتیاط رانندگی میکرد.|
[ترجمه گوگل] او با اطمینان رانندگی کرد[ترجمه ترگمان] با اطمینان رانندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in relation to.
- We agreed with each other.
[ترجمه گوگل] با هم توافق کردیم
[ترجمه ترگمان] ما با هم توافق کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما با هم توافق کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: in the use or operation of.
- She is skillful with cars.
[ترجمه سپیده] او در زمینه ی ماشینها ماهر است.|
[ترجمه گوگل] او در ماشین ها مهارت دارد[ترجمه ترگمان] او با اتومبیل ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: in correspondence to.
- wrinkles that multiply with age
[ترجمه مریم مرسلی] چین و چروک هایی که با بالا رفتن سن چندبرابر می شوند|
[ترجمه گوگل] چین و چروک هایی که با افزایش سن زیاد می شوند[ترجمه ترگمان] چین و چروک دارد که با پیری ضرب می شود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boat sailed with the current.
[ترجمه گوگل] قایق با جریان حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] قایق با جریان آب حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قایق با جریان آب حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: concerning; toward.
- They are happy with him.
[ترجمه گوگل] آنها از او راضی هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها با او خوشبخت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها با او خوشبخت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: in the view or opinion of.
- Shouting is impolite with them.
[ترجمه گوگل] فریاد زدن با آنها بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان] فریاد زدن بی نزاکت با آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فریاد زدن بی نزاکت با آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: in the care or keeping of.
- He left his money with us.
[ترجمه گوگل] پولش را نزد ما گذاشت
[ترجمه ترگمان] پولش رو با ما گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پولش رو با ما گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (11) تعریف: in the same group or substance as; among; into.
- He mixed sugar with butter for the cake.
[ترجمه دریا] اون برای پخت کیک، شکر و کره را مخلوط کرد.|
[ترجمه گوگل] برای کیک شکر را با کره مخلوط کرد[ترجمه ترگمان] شکر را با کره و کره مخلوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (12) تعریف: in opposition to.
- Don't argue with me.
• (13) تعریف: on; upon.
- With the coming of winter we took our vacation.
[ترجمه گوگل] با آمدن زمستان به تعطیلات رفتیم
[ترجمه ترگمان] با آمدن زمستان، we را برداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با آمدن زمستان، we را برداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (14) تعریف: so as to be separated from.
- I hate to part with this family heirloom.
[ترجمه گوگل] من از جدا شدن از این میراث خانوادگی متنفرم
[ترجمه ترگمان] دوست ندارم با این ارثیه خانوادگی شرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوست ندارم با این ارثیه خانوادگی شرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (15) تعریف: of the same opinion as.
- I'm with you on this issue.
[ترجمه غ ع مسجدی] من با تو همدل و هم عقیده ام در این مورد|
[ترجمه گوگل] من در این موضوع با شما هستم[ترجمه ترگمان] من با تو در این مساله هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (16) تعریف: due to; because of.
- He wept with joy.
[ترجمه گوگل] از خوشحالی گریه کرد
[ترجمه ترگمان] از فرط خوشحالی می گریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از فرط خوشحالی می گریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
• (1) تعریف: away.
- withdraw
• (2) تعریف: against.
- withstand
• (3) تعریف: used as an intensifier.
- within
جمله های نمونه
1. with a bloody hand he sways a nation
بادستی خونین بر ملت حکومت می کند.
2. with a broad grin
بانیش باز
3. with a clear conscience
با وجدانی آسوده
4. with a clear eye
با چشمی نیک بین
5. with a fictitious name
با یک اسم ساختگی
6. with a flat spoon, he slicked up the surface of the dough
با یک قاشق پهن سطح خمیر را صاف کرد.
7. with a heart brimful of love
با قلبی سرشار از عشق
8. with a heart full of sorrow
با قلبی آکنده از اندوه
9. with a heart replete with gratitude
با قلبی آکنده از امتنان
10. with a knife he picked the cover off the hammer's handle
او با چاقو روکش دسته ی چکش را ور آورد.
11. with a lift of her eyebrows
با بالا بردن ابروانش
12. with a little effort
با کمی کوشش
13. with a lopsided vote of 502 to 9
با آرای نا برابر 502 به9
14. with a loud voice
با صدای بلند
15. with a modicum of common sense
با اندکی عقل و شعور
16. with a nail he scratched his name on a tree
نام خودش را با میخ بر درخت کند.
17. with a pair of tongs she put coal on the fire
با انبر زغال روی آتش گذاشت.
18. with a simple maneuver, he opened the door to the bank's safe
با یک شگرد ساده در خزانه ی بانک را باز کرد.
19. with a sore heart
با قلبی آکنده از اندوه
20. with a spoon, she kept swirling the ice in her drink
با قاشق،یخ توی مشروب خود را دور می گرداند.
21. with admirable modesty, he refused to have them name the city after him
با فروتنی تحسین انگیزی نپذیرفت که شهر را به اسم او نامگذاری کنند
22. with all due respect
با کمال احترام
23. with all his boasting, he is a coward
با وجود همه ی ادعاهایش آدم ترسویی است.
24. with all the gusto of youth
با تمام شور و حرارت جوانی
25. with an angry face, he addressed his son
با سیمایی خشمگین پسر خود را مخاطب قرار داد.
26. with an angry voice
با لحنی خشم آلود
27. with deliberate haste
با شتاب حساب شده
28. with excurciating attention to details
با توجه بسیار به جزئیات
29. with her hand she shaded her eyes from the glaring light
با دست چشمان خود را از نور زننده حفظ کرد.
30. with his club he gave him a blow on the head
با چوگان بر سرش کوفت.
31. with his dagger he parried the blow from the thief's sword
با خنجر خود ضربه ی شمشیر دزد را دفع کرد.
32. with his fiery words he tried to goad the soldiers into fighting
با سخنان آتشین خود کوشید سربازان را به جنگ برانگیزد.
33. with his fingers he beat a rhythm
با انگشتانش روی میز ضرب گرفت.
34. with his fingers he rapped (a tune) on the table
با انگشتانش روی میز ضرب گرفت.
35. with his hammer he drove the peg into the hole
باچکش میخ چوبی را به داخل سوراخ راند.
36. with his hat atilt
با کلاه یک وری
37. with his new racket he slammed the ball so hard that it went over the wall
باراکت نو خود گوی را آنقدر محکم زد که از روی دیوار رد شد.
38. with his sword, rustam stabbed him through the heart
رستم شمشیرش را در قلب او فرو کرد.
39. with his teeth he nipped the cigar's end and then lit it
با دندان ته سیگار برگ را کند و سپس آن را روشن کرد.
40. with imperial generosity
با سخاوتی شاهانه
41. with labor i excavated a pit
با زحمت یک گودال کندم.
42. with legs quaking
با پاهای لرزان
43. with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچ کس
44. with my thumb i tamped tobacco into the pipe
با شستم توتون را در پیپ فشردم.
45. with naked feet
با پای برهنه
46. with one accord
با یکدلی
47. with one blow he staggered his opponent
با یک ضربه حریف خود را گیج کرد.
48. with one cut of his sword
با یک ضربه ی شمشیر او
49. with one spring, the cat got on the shelf
گربه با یک جهش روی تاقچه قرار گرفت.
50. with one stroke of the pen
با یک حرکت قلم
51. with one swing of his sword rustam cut his head off
بایک ضربه ی شمشیر رستم سرش را قطع کرد.
52. with open arms
با آغوش باز
53. with pinpoint accuracy
با دقت موشکافانه
54. with respect to this problem
در رابطه با این مسئله
55. with respect to your other question, i must say that . . .
درباره ی پرسش دیگر شما باید بگویم که . . .
56. with some modification, this statement is true even today
با اندکی تعدیل این اظهار امروزه هم صادق است.
57. with the aid of friends
به یاری دوستان
58. with the aim of. . .
به منظور. . .
59. with the expansion of communication, various races will further mingle
با گسترش ارتباطات نژادهای مختلف آمیزش بیشتری خواهند داشت.
60. with the motion of his arm
با اشاره ی دستش
61. with the passing of time, a distance grew between the two friends
باگذشت زمان رابطه ی آن دو دوست به سردی گرایید.
62. with the rise of nationalism, colonial empires disintegrated
با پیدایش ملیت گرایی،امپراطوری های استعماری از هم پاشیده شدند.
63. with the spirit of cooperation
با روح همکاری
64. with the sweat of one's brow and the labor of one's hands
با عرق جبین و کدیمین
65. with the unruly and magical steed of wine, i have gone to the limitless universe of thought
من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بی کران عالم پندار رفته ام.
66. with things the way they are
طبق شرایط موجود
67. with this camera you can easily shoot birds in flight
با این دوربین به آسانی می توانید از پرندگان در حال پرواز عکس بگیرید.
68. with utter disregard for his wife and children, he sold the house and gambled away the proceeds
بدون رعایت حال زن وبچه اش خانه را فروخت و پولش را به قمار زد.
69. with your ogle o, fairy . . .
به کرشمه ای پری . . .
70. with your permission
با اجازه ی شما
مترادف ها
با (حرف اضافه)
in, about, with, by, against, together with, cum, mid, per
پیش (حرف اضافه)
to, unto, with, before
بطرف (حرف اضافه)
on, in, into, at, to, unto, toward, with
برخلاف (حرف اضافه)
with, unlike
بوسیله (حرف اضافه)
of, with, by, via, per
بعوض (حرف اضافه)
with, instead of
در جهت (حرف اضافه)
of, with
در ازاء (حرف اضافه)
with
تخصصی
[ریاضیات] با استفاده از، با، بوسیله ی
به انگلیسی
• accompanied by; having (e.g. a quality); by way of; of; in; from; due to; at; against; among; despite
if one thing or person is with another, they are together in one place.
if you do something with someone else, you do it together.
if you fight or argue with someone, you oppose them.
if you do something with a particular tool or object, you do it using that tool or object.
you use with when you mention a feature, characteristic, or possession that someone or something has.
something that is filled or covered with things has those things in it or on it.
you use with to indicate the manner in which someone does something, or the feeling they have when they do it.
you also use with to indicate the feeling that makes someone behave in a particular way.
you can use with to indicate the thing that your statement relates to.
you can also use with to say that something happens at the same time as something else or as a result of something else.
you use with to introduce a factor that affects something and so is relevant to what you are saying.
someone with a particular illness is suffering from that illness.
if one thing or person is with another, they are together in one place.
if you do something with someone else, you do it together.
if you fight or argue with someone, you oppose them.
if you do something with a particular tool or object, you do it using that tool or object.
you use with when you mention a feature, characteristic, or possession that someone or something has.
something that is filled or covered with things has those things in it or on it.
you use with to indicate the manner in which someone does something, or the feeling they have when they do it.
you also use with to indicate the feeling that makes someone behave in a particular way.
you can use with to indicate the thing that your statement relates to.
you can also use with to say that something happens at the same time as something else or as a result of something else.
you use with to introduce a factor that affects something and so is relevant to what you are saying.
someone with a particular illness is suffering from that illness.
پیشنهاد کاربران
با
به همراه
به همراه
با_ بوسیله
به همراه چیزی
نسبت به
حاوی
درحالیکه
استفاده از
مثال:
jones demonstrated overall advantages with aluminum chlorohydrate
جونز مزایای کلی استفاده از آلومینیوم کلروهیدرات را نشان داد.
مثال:
jones demonstrated overall advantages with aluminum chlorohydrate
جونز مزایای کلی استفاده از آلومینیوم کلروهیدرات را نشان داد.
وقتی که/درحالی که
with the clinics report in your hand
وقتی که گزارش کلینیک در دست شماست
with the clinics report in your hand
وقتی که گزارش کلینیک در دست شماست
به همراه
همراه - با
به دلیل، با توجه به، از طریق
because of, due to, owing to, through
because of, due to, owing to, through
به واسطه ی ، به سبب
به خاطر . . . . . .
در متون رسمی به معنی در
مثال: new employees need to register with social security authority
کارمندان جدید باید در سازمان تامین اجتماعی ثبت نام کنند
مثال: new employees need to register with social security authority
کارمندان جدید باید در سازمان تامین اجتماعی ثبت نام کنند
با . به همراه . به وسیله ی و. . .
به گونه ای که، به طوری که
درباره
با، به وسیله ی
1 برخوردار از، بهره مند از، صاحب
workers with skills = کارکنان برخوردار از/صاحب مهارت
2 پسوند - دار، - به دست
riders with spears : سوارکاران نیزه دار
the lady with a basket : خانم سبدبه دست
3 دربردارنده، دربرگیرنده
4 در کنارِ
5 که، به طوری که
6 به اضافه ی
7 در رابطه با
workers with skills = کارکنان برخوردار از/صاحب مهارت
2 پسوند - دار، - به دست
riders with spears : سوارکاران نیزه دار
the lady with a basket : خانم سبدبه دست
3 دربردارنده، دربرگیرنده
4 در کنارِ
5 که، به طوری که
6 به اضافه ی
7 در رابطه با
می توان معنای �از� را نیز برای آن {در هنگام ترجمه به پارسی} در نظر گرفت. مثلا:
�ill with malaria�
- بیمار ( ناخوش ) از مالاریا ::: ( بیمار به خاطر مالاریا )
( در واقع این �از� همان �به وسیله از� یا �به خاطر � هست )
�ill with malaria�
- بیمار ( ناخوش ) از مالاریا ::: ( بیمار به خاطر مالاریا )
( در واقع این �از� همان �به وسیله از� یا �به خاطر � هست )
در
در نظر داشتن
با. به وسیله ی . به علاوه
با، باچیزی یا کسی
توأم
در - با - به همراه - برای - به خاطر - پیش
وکلی معنی دیگه
چون معانی withدر جملات مختلف متفاوت است و معنا with بستگی به جمله دارد.
ممنون میشم اگه رو اسمم ( زهرا آذرمی ) کلیک کرده و من رو دنبال کنید.
زحمت لایک هم . . . . .
باتشکرات فراوان از عوامل
وکلی معنی دیگه
چون معانی withدر جملات مختلف متفاوت است و معنا with بستگی به جمله دارد.
ممنون میشم اگه رو اسمم ( زهرا آذرمی ) کلیک کرده و من رو دنبال کنید.
زحمت لایک هم . . . . .
باتشکرات فراوان از عوامل
برای
زمانیکه، درحالیکه، هنگامیکه
نکته بسیار مهمی که وجود داره و در ترجمه بسیار راهگشاست اینکه حروف اضافه ترجمه ثابتی نداره، وقتی شما میاین میگین به این معنی و اون معنیه؛ منم میتونم صد تا مثال ناقض بیارم که معنای پیشنهادی شما برای ترجمه with به درد نخوره.
با قطعیت میگم شما بهتره در ترجمه حروف اضافه پیش فرضی در ذهن خودتون شکل ندین.
بله، میتونین برای راحتی کار بگین، فلان معانی احتمال بیشتری داره، اما ذهنتون ر به معانی ثابتی عادت ندین وگرنه که مدام در ترجمه به مشکل برمیخورد :
مثال: معنی ( درموردِ . . . . )
1. مثلن توی یه فیلم دختره غر میزد که:
I don’t have any luck with men
من هیچ شانسی درمورد مردها ( از نظر پیدا کردن همسر ایده آل یا دوست پسر ) ندارم.
مثال: معنی ( به جهت یا به سببِ . . . . )
2. مثال از متون آکادمیک:
. . . especially youth who are vulnerable with fewer tools to navigate daily life.
به خصوص در مورد آن دسته از جوانانی ( این مسئله صدق داره ) که به جهت یا به سببِ منابع مالی اندک ( ابزارهای کمتر ) برای گذراندن زندگی، از اقشار آسیب پذیر جامعه هستند.
با قطعیت میگم شما بهتره در ترجمه حروف اضافه پیش فرضی در ذهن خودتون شکل ندین.
بله، میتونین برای راحتی کار بگین، فلان معانی احتمال بیشتری داره، اما ذهنتون ر به معانی ثابتی عادت ندین وگرنه که مدام در ترجمه به مشکل برمیخورد :
مثال: معنی ( درموردِ . . . . )
1. مثلن توی یه فیلم دختره غر میزد که:
I don’t have any luck with men
من هیچ شانسی درمورد مردها ( از نظر پیدا کردن همسر ایده آل یا دوست پسر ) ندارم.
مثال: معنی ( به جهت یا به سببِ . . . . )
2. مثال از متون آکادمیک:
. . . especially youth who are vulnerable with fewer tools to navigate daily life.
به خصوص در مورد آن دسته از جوانانی ( این مسئله صدق داره ) که به جهت یا به سببِ منابع مالی اندک ( ابزارهای کمتر ) برای گذراندن زندگی، از اقشار آسیب پذیر جامعه هستند.
توسط
در اثر
در اثر
یعنی در .
مانند:
with my lessons
در درسهایم.
معانی مختلفی دارد در جاهای مختلف:
گاهی معنی: همراه، با
مانند:
with my lessons
در درسهایم.
معانی مختلفی دارد در جاهای مختلف:
گاهی معنی: همراه، با
دوستان من یک سوال داشتم
مگر with معنی با به همراه و . . . نمیده
پس چرا در این جمله with my lesson معنی در میده؟!!
ممنون میشم راهنماییم کنید
مگر with معنی با به همراه و . . . نمیده
پس چرا در این جمله with my lesson معنی در میده؟!!
ممنون میشم راهنماییم کنید
بر اساس
همراه. با. به همراه
با کمک ، به کمک
با در نظر گرفتن . . .
به انضمامِ . . . . . . . . . .
در حضور
دربارۀ؛ درموردِ؛ در خصوصِ؛ راجع به.
واژه with به معنای با، همراه
واژه with یک حرف اضافه و به معنای با ، همراه است. در بیشتر موارد حرف اضافه with در فارسی به معنای با است. یکی از کاربرد های آن استفاده از ابزاری برای انجام کاری است. مثال:
. cut it with a knife ( آن را با چاقو ببرید. )
کاربرد دیگر این حرف اضافه در مفهوم همراهی است. زمانیکه که به همراه دو یا چند نفر یا چیز عملی انجام شود. مثال:
. he lives with his grandmother ( او با مادربزرگش زندگی میکند. ) . در این مثال وقتیکه می گوییم او با مادربزرگش زندگی میکند. منظور این است که او در کنار یا به همراه مادربزرگش زندگی می کند.
. i'm going to france with a couple of friends ( من قصد دارم به همراه چند تا از دوستانم به فرانسه بروم. )
از کاربرد دیگر آن می توان به مفهوم داشتن اشاره کرد. مثال:
a woman with brown eyes ( یک زن با چشمان قهوه ای ) . مفهوم این مثال در واقع این است ( زنی که چشمان قهوه ای دارد. ) در این مثال با اشاره به داشتن می کند.
کاربرد with به مفهوم حمل کردن یا به همراه داشتن را نیز نباید فراموش کرد. به مثال زیر توجه کنید:
a man with a suitcase ( مرد با چمدان )
گاهی حرف اضافه with به مفهوم در مقابل نیز است. مثال:
to play tennis with somebody ( با کسی تنیس بازی کردن )
منبع: سایت بیاموز
واژه with یک حرف اضافه و به معنای با ، همراه است. در بیشتر موارد حرف اضافه with در فارسی به معنای با است. یکی از کاربرد های آن استفاده از ابزاری برای انجام کاری است. مثال:
. cut it with a knife ( آن را با چاقو ببرید. )
کاربرد دیگر این حرف اضافه در مفهوم همراهی است. زمانیکه که به همراه دو یا چند نفر یا چیز عملی انجام شود. مثال:
. he lives with his grandmother ( او با مادربزرگش زندگی میکند. ) . در این مثال وقتیکه می گوییم او با مادربزرگش زندگی میکند. منظور این است که او در کنار یا به همراه مادربزرگش زندگی می کند.
. i'm going to france with a couple of friends ( من قصد دارم به همراه چند تا از دوستانم به فرانسه بروم. )
از کاربرد دیگر آن می توان به مفهوم داشتن اشاره کرد. مثال:
a woman with brown eyes ( یک زن با چشمان قهوه ای ) . مفهوم این مثال در واقع این است ( زنی که چشمان قهوه ای دارد. ) در این مثال با اشاره به داشتن می کند.
کاربرد with به مفهوم حمل کردن یا به همراه داشتن را نیز نباید فراموش کرد. به مثال زیر توجه کنید:
a man with a suitcase ( مرد با چمدان )
گاهی حرف اضافه with به مفهوم در مقابل نیز است. مثال:
to play tennis with somebody ( با کسی تنیس بازی کردن )
منبع: سایت بیاموز
به طوریکه
همه ی معانی که دوستان توضیح دادن درسته ولی یه معنی دیگه ام داره که به معنی" مربوط شدن"، "در رابطه با"
مثال: Something to do with my mother
معنی: چیزی که به مادرم مربوط میشه یا چیزی که درارتباط با مادرمه
مثال: Something to do with my mother
معنی: چیزی که به مادرم مربوط میشه یا چیزی که درارتباط با مادرمه
در راستای. . .
به مواراتِ. . .
به مواراتِ. . .
درمیان
در قبال
With
برخلاف - غیر فرعی
برخلاف - غیر فرعی
We're helping each other with our homework
ما توی تکالیفمون به همدیگه کمک میکنیم
ما توی تکالیفمون به همدیگه کمک میکنیم
wherewith
همراه
به همراه
مثال:من به همراه برادرم به پارک رفتیم
مثال:من به همراه برادرم به پارک رفتیم
به انضمام
به پیوست
همراه با
به پیوست
همراه با
مبتلا به
patients with a viral illness
بیماران مبتلا به یک بیماری ویروسی
patients with a viral illness
بیماران مبتلا به یک بیماری ویروسی
قِبَلِ
از
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
با. مع : دیدم وقتی در حدود هندوستان که از پشت پیل شکار میکردی و روی پیل را از آهن بپوشیده بودند. ( تاریخ بیهقی ) . نقاش چابک دست از قلم صورتها انگیزد. ( کلیله و دمنه ) .
دل بستگی از سنبل گلپوش تو دارد.
؟ ( از آنندراج ) .
برای نمونه