reckless

/ˈrekləs//ˈrekləs/

معنی: بی پروا، عاری از حس مسئولیت، بی اعتنا، بی ملاحظه، بی بیاک
معانی دیگر: بی دقت، بی باک، شورتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: recklessly (adv.), recklessness (n.)
(1) تعریف: completely heedless of dangers or consequences; rash.
مترادف: brash, foolhardy, heedless, rash
متضاد: cautious, prudent
مشابه: careless, daredevil, daring, harebrained, impetuous, imprudent, incautious, lunatic, madcap, nasty, negligent, precipitate, thoughtless, trigger-happy, unmindful, venturesome, wild

- The young man was a reckless driver, and she didn't want her daughter in the car with him.
[ترجمه فرزانه] مرد جوان یک راننده ی بی احتیاط بود ونمی خواست دخترش در ماشین با او باشد
|
[ترجمه شان] مرد جوان، راننده بی پروا ( بی دقتی ) بود، و این زن نمی خواست دخترش در ماشین او باشد ( سوار اتومبیل او شود ) .
|
[ترجمه گوگل] مرد جوان یک راننده بی احتیاط بود و نمی خواست دخترش با او در ماشین باشد
[ترجمه ترگمان] مرد جوان یک راننده بی پروا بود و نمی خواست دخترش با او سوار اتومبیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by such heedlessness.
مترادف: foolhardy, heedless, rash
متضاد: prudent
مشابه: careless, devil-may-care, harebrained, hasty, ill-advised, ill-considered, impetuous, impolitic, imprudent, incautious, injudicious, madcap, precipitate, thoughtless, venturesome, wild

- The mother's reckless behavior endangered the children.
[ترجمه گوگل] رفتار بی احتیاطی مادر بچه ها را به خطر انداخت
[ترجمه ترگمان] رفتار بی ملاحظه مادر کودکان را به خطر می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Investing his money in a get-rich-quick scheme was a reckless decision.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاری پول او در یک طرح سریع ثروتمند شدن تصمیمی بی پروا بود
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاری در یک برنامه ثروتمند - ثروتمند، یک تصمیم بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Someday they'll pay for their reckless acts.
[ترجمه گوگل] روزی آنها تاوان اعمال بی پروا خود را خواهند داد
[ترجمه ترگمان] یه روزی اونا تقاص کارشون رو پس میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. reckless driving makes me nervous
رانندگی بی پروا مرا عصبی می کند.

2. a reckless driver
راننده ی بی دقت

3. his reckless driving endangers the passengers' lives
بی احتیاطی او در رانندگی زندگی مسافران را به خطر می اندازد.

4. We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road.
[ترجمه گوگل]ما نباید رانندگان بی احتیاط را نادیده بگیریم ما باید آنها را از جاده خارج کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید رانندگان بی reckless را نادیده بگیریم؛ باید آن ها را از جاده خارج کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After breaking his hand fighting recklessly, Arthur decided to be more cautious in the future.
[ترجمه گوگل]آرتور پس از شکستن دست خود در مبارزه بی پروا، تصمیم گرفت در آینده محتاط تر باشد
[ترجمه ترگمان]آرتور، پس از شکست دادن دست خود، تصمیم گرفت در آینده محتاط تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The reckless smoker ignited the entire forest.
[ترجمه گوگل]سیگاری بی پروا کل جنگل را آتش زد
[ترجمه ترگمان]سیگاری بی پروا کل جنگل رو آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reckless youth makes rueful age.
[ترجمه گوگل]جوانی بی پروا سن غم انگیز می کند
[ترجمه ترگمان]جوانی بی ملاحظه، سن rueful را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was charged with reckless driving.
[ترجمه گوگل]او به رانندگی بی احتیاطی متهم شد
[ترجمه ترگمان]اون متهم به رانندگی بی احتیاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was a good rider, but reckless.
[ترجمه گوگل]او سوارکار خوبی بود، اما بی پروا
[ترجمه ترگمان]او سواری خوبی بود، اما بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He showed a reckless disregard for his own safety.
[ترجمه گوگل]او بی احتیاطی به امنیت خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او اعتنایی به امنیت خودش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Turner was issued a traffic citation for reckless driving.
[ترجمه گوگل]ترنر به دلیل رانندگی بی احتیاطی یک استناد به ترافیک صادر کرد
[ترجمه ترگمان]ترنر به دلیل رانندگی بی ملاحظه، ترافیک هوایی صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was accused of causing death by reckless driving .
[ترجمه گوگل]او متهم بود که با رانندگی بی احتیاطی باعث مرگ شده است
[ترجمه ترگمان]او متهم به ایجاد مرگ با رانندگی بی ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is charged with causing death by reckless driving.
[ترجمه گوگل]او متهم به مرگ با رانندگی بی احتیاطی است
[ترجمه ترگمان]او متهم به ایجاد مرگ با رانندگی بی ملاحظه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was found guilty of reckless driving.
[ترجمه گوگل]او به دلیل رانندگی بی احتیاطی مجرم شناخته شد
[ترجمه ترگمان] اون در حین رانندگی احساس گناه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Many people believe reckless drivers are treated too leniently.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم بر این باورند که با رانندگان بی احتیاط بسیار ملایم رفتار می شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم بر این باورند که رانندگان بی ملاحظه بیش از حد مدارا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The police charged the driver with reckless driving.
[ترجمه گوگل]پلیس راننده را به رانندگی بی احتیاطی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس راننده را با رانندگی بی ملاحظه متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Don't be reckless or your plans may fall apart.
[ترجمه گوگل]بی پروا نباشید وگرنه برنامه هایتان ممکن است به هم بریزد
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، نقشه هات ممکنه از هم جدا بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They drank and smoked with reckless abandon.
[ترجمه گوگل]آنها با بی احتیاطی نوشیدنی و سیگار کشیدند
[ترجمه ترگمان]آن دو نوشیدند و با abandon بی پروا سیگار کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پروا (صفت)
adventurous, reckless, unscrupulous, heady, headlong, audacious, brave, bold, confident, foolhardy, fearless, dashing, rash, heedless, daredevilish, insouciant, hare-brained, inconsiderate, impetuous, incautious, irregardless, unadvised, slapdash, temerarious

عاری از حس مسئولیت (صفت)
reckless, fast and loose, irresponsible, unaccountable

بی اعتنا (صفت)
reckless, inattentive, irregardless

بی ملاحظه (صفت)
reckless, thoughtless, inconsiderate, indiscreet, incautious, unconsidered

بی بیاک (صفت)
reckless

تخصصی

[فوتبال] بی اعتنا

انگلیسی به انگلیسی

• rash, heedless, hasty, impulsive
a reckless person shows a lack of care about danger or about the results of their actions.

پیشنهاد کاربران

هر دمبیل
بی احتیاط
بی پروا، بی بیاک، بی ملاحظه، بی اعتنا
آدم بی فکر و بی ملاحظه کار که آخر کار مجبور به گوخوردن میشن که چیزی برای آشتی جا نمی ذارن ، مث بعضی مردها که هرچی از. دهنشون در میاد به زنشون میگن و انتظار داره اونو ببخش
Don't be too reckless in life
بی دقت
عصیان
رسمی: بی ملاحظه
غیر رسمی: بی کَله
بسیار ممنونیم از جناب A L C Y O N E U S بابت توضیحات کامل و دقیق و اشاره ای که به این دو لغت داشتند.
مفید بود 🙏
بی پروا
بی ملاحظه
• فرق Reckless با Careless چیست؟
در ابتدا بگیم هر دو صفت هستند و توصیف گر یک اسم. اگه به عنوان مثال بگیم Careless driver به راننده ای اشاره داره که حین رانندگی گیج بازی درمیاره. راننده ای که دقت نداره. بی دقتی میکنه. این افراد حواس پرت هستند و از اشتباه خود آگاه نیستند. یک راننده ی Careless ممکن است از چراغ قرمز عبور کند زیرا درگیر تنظیم کردن موج رادیویی ماشینش هست.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالی که Reckless driver کاری که انجام میده رانندگی با بی توجهی به رفاه و دارایی دیگران است. این افراد کاملاً از رفتار نامنظم و مخاطره آمیز رانندگی خود آگاه هستند. یک راننده ی Reckless ممکن است از چراغ قرمز عبور کند، بخاطر سرعت بیش از حدش یا اینکه بخواد مسابقه دهد و جلوی دخترا پز بده یا تک چرخ بزنه و ازین قبیل کارها.
از آنجایی که Reckless Driving نشان دهنده بی توجهی به ایمنی دیگران است، این یک اتهام تخلف است و مجازات های شدیدتری نسبت به Careless Driving در پی دارد، که فقط یک احضار ترافیکی جریمه اش هست. علاوه بر این در آمریکا، Reckless Driving در برخی ایالت ها می تواند یک جرم کیفری باشد که در سابقه دائمی شما باقی بماند.

لاابالی گری، لاقیدی ( بی قیدی ) ، بی بندوباری، بی توجهی و بی خیالینسبت به پبامدهی عمل
بی احتیاط
He is too reckles
She thinks I'm reckles
دیوونگی کردن
هم در معنای صفت بکار میرود و هم در معنای قید
بی پروا ، شجاع/ شجاعانه
بی ملاحظه و بی احتیاط و بی مسئولیت/ بی ملاحظگی و غیر محتاطاتانه و غیر مسئولانه
it is reckless to drive with high speed
با سرعت بالا رانندگی کردن بی احتیاطی است
سرسری
این معادل به نظرم از چرتکی بهتر باشه. ولی اونم داشته باشین.
یه چیزی تو مایه های "چِرتَکی". البته خیلی کف خیابونیه. دوستان کمک کنین یه معادل بهتر که بشه جلوی چند نفر ادیب هم مطرح کرد، براش انتخاب کنیم. مرسی
سلام
با تشکر از دوست بسیار عزیزم، علی آقا که متأسفانه فامیلی شریفشونو هم ننوشتن، در مورد دو معادل "بی فکرانه و بی ملاحظه گرانه" که فرمودید، تا حالا ندیدم جایی استفاده شده باشه و اصولاً ترکیباتی اولا نامأنوس و ثانیاً برای کاربر زبان فارسی نامفهوم بوده و شیوایی ندارد. لذا، بعید می دونم که مقبولیت عامه پیدا بکنه. مثل اصطلاحاتی مانند کش لقمه و مانند آن که البته بزرگواران فرهنگستان ادب فارسی ساخت آنها را توسط آن نهاد قویاً تکذیب کردند! ( توی یک جلسه ای که در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تشریف آورده بودند ) و گفتن این ها رو خود مردم ساختن. . . . بگذریم. ولی کلماتی مثل دانشگاه و مانند آن بسیار خوب جای خود را در مجموعه لغات فارسی زبانان باز کرد. باز هم از تو دوست عزیزم متشکرم و امیدوارم این بحث دوستانه رو به چشم یه تبادل علمی نگاه کنی و از حقیر دلخور نشی . با احترام دوباره به تو.
...
[مشاهده متن کامل]

بی ملاحظه
مخاطره جویانه
افسار گسیخته
Theoden king of Rohan: What can men do against such reckless hate
انسان در برابر چنین نفرت افسارگسیخته ای چه میتواند بکند؟
متاسفانه معنای اشتباهی بسیاری از کاربران گفته اند
معنای درست= بی فکرانه ، بی ملاحظه گرانه، با بی توجهی
ناشایست
سرکشی
He brought about his company's collapse by his reckless spending
با بی ملاحظه گری/بی مبالاتی/بی مسئولیتی/سر به هوایی ش باعث سقوط/ورشکستگی شرکت شد
بی مبالاتی
بی مسئولیت و بی فکر.
بی ملاحظه
باری به هرجهت
rash
نسنجیده
بی مسئولیتی. . .
بی پروا
جسور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس