10. She reacted to the news with hysterical screams.
[ترجمه گوگل]او با فریادهای هیستریک به این خبر واکنش نشان داد [ترجمه ترگمان]او با فریادهای عصبی به اخبار عکس العمل نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She seemed to find my situation absolutely hysterical.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او وضعیت من را کاملاً هیستریک می دید [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که وضعیت من کاملا عصبی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The whole episode was absolutely hysterical!
[ترجمه گوگل]کل قسمت کاملا هیستریک بود! [ترجمه ترگمان]تمام این ماجرا کام لا جنون آمیز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I suffered bouts of really hysterical depression.
[ترجمه گوگل]من دچار حملات افسردگی واقعا هیستریک شدم [ترجمه ترگمان]من دچار افسردگی شدید عصبی شده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He is hysterical at the sight of the photo.
[ترجمه گوگل]او با دیدن عکس هیستریک می شود [ترجمه ترگمان]او از دیدن عکس عصبانی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Stop being hysterical and get a grip on yourself.
[ترجمه گوگل]از هیستریک بودن دست بردارید و خودتان را کنترل کنید [ترجمه ترگمان] اینقدر عصبی نباش و خودتو کنترل کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to hysteria; suffering from hysteria; characterized by uncontrollable emotional outbursts; very funny, hilarious (slang) someone who is hysterical is in a state of uncontrolled excitement, anger, or panic, as a result of a shock or unpleasant experience. hysterical laughter is loud and uncontrolled. if you describe something as hysterical, you mean that it is extremely funny; an informal use.
جنون آمیز روانشناس های قدیمی، هیستری رو معادل جنون میدونستن. در نتیجه فکر میکنم ترجمه جنون براش مناسب باشه. البته توی متن های علمی باید بیشتر به ترجمه ش دقت کرد، چون ممکنه بهتر باشه همون کلمه ی هیستری رو به کار برد.
Confident : با اعتماد بنفس Hysterical : ناتوان در کنترل احساسات ( خشم، عصبانیت، خنده، . . . ) - هیستری* Mischievous : موذی - شیطون - جلب - شر به پا کن - فتنه گرا یا آمیز Smug : از خود راضی - خودشیفته ( اولی بهتره ) ... [مشاهده متن کامل]
Surprised : غافلگیر شده - پشم ریزون شده Bored : بی حوصله و کسل Shy : خجالتی Ashamed : شرمسار - شرمنده - خجل - سرافکنده Happy : خوشحال - مسرور - خرم - شادمان Depressed : افسرده Shocked : بهت زده - شوکه شده Frustrated : کلافه Hopeful : امیدوار Proud : مفتخر - سربلند Angry : عصبانی - خشمگین Confused : گیج - هاج و واج - سردرگم Suspicious : بدگمان - دارای سؤظن نسبت به بقیه Indifferent : بی تفاوت *هیستری واژه ای به معنای هیجان و احساسات غیرقابل کنترل هست
حالت عصبی
حالت هیستریک غیرقابل کنترل از شدت ترس، هیجان، ناراحتی و . . .
احساسات غیرقابل کنترل احساسات شدید حالت شدید احساسات
روده بر کننده بسیار خنده دار
حالت شدید از هر حسی شدید ا احساساتی
بسیار خنده دار خنده ی عصبی هم معنی میده
جوگیر
یک حالتی که شدیدا آزرده، یا شاد یا گریه کننده یا خنده دار. شدن. حالتی شدید از هر حسی