inflexible

/ˌɪnˈfleksəbl̩//ɪnˈfleksəbl̩/

معنی: سخت، انحناء ناپذیر
معانی دیگر: خمش ناپذیر، بی خمش، غیرقابل انعطاف، خم ناپذیر، تا نشدنی (واروی: flexible)، (دارای اراده ی) استوار، نرم نشدنی، یکدنده، تغییر ناپذیر، عوض نشدنی، ثابت، دگرگون نشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inflexibly (adv.), inflexibility (n.), inflexibleness (n.)
(1) تعریف: not capable of being bent, or not easy to bend; rigid.
مترادف: rigid, stiff, unbendable
متضاد: elastic, flexible, supple
مشابه: firm, fixed, solid, unbending

- an inflexible steel rod
[ترجمه گوگل] یک میله فولادی انعطاف ناپذیر
[ترجمه ترگمان] یک ترکه خشک فولادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of compromise or accommodation; not subject to change; unalterable.
مترادف: immutable, unchangeable
متضاد: elastic, flexible, supple
مشابه: adamant, brittle, firm, immovable, inexorable, ironbound, ironclad, mulish, narrow, relentless, rigid, strict, unbending, uncompromising, willful

(3) تعریف: not subject to pressure or influence; stubborn or unyielding.
مترادف: immovable, rigid, stubborn, unyielding
متضاد: flexible
مشابه: adamant, determined, dogged, firm, hidebound, impervious, implacable, intractable, mulish, obdurate, obstinate, pigheaded, relentless, resolute, tenacious, tough, unadaptable, unbending, willful

- her inflexible determination
[ترجمه گوگل] عزم انعطاف ناپذیر او
[ترجمه ترگمان] عزم جزم او،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. inflexible plastic
پلاستیک بی خمش

2. inflexible purpose
قصد استوار

3. an inflexible rule
قاعده ی تغییرناپذیر

4. a wooden and inflexible foreign policy
یک سیاست خارجی خشک و انعطاف ناپذیر

5. we begged him to change his decision but he remained inflexible
استدعا کردیم که تصمیم خود را عوض کند ولی او ثابت قدم باقی ماند.

6. Workers insisted the new system was too inflexible.
[ترجمه گوگل]کارگران اصرار داشتند که سیستم جدید بیش از حد انعطاف ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]کارگران اصرار داشتند که سیستم جدید بیش از حد انعطاف ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prime minister has adopted an inflexible position on immigration.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر موضع انعطاف ناپذیری در قبال مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر موضع انعطاف ناپذیر را در مورد مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new plastic is completely inflexible.
[ترجمه گوگل]پلاستیک جدید کاملا غیر قابل انعطاف است
[ترجمه ترگمان]پلاستیک جدید کاملا انعطاف ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rules seemed arbitrary and inflexible.
[ترجمه گوگل]قوانین خودسرانه و غیر قابل انعطاف به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که قوانین کام لا مستبدانه و بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's completely inflexible on the subject.
[ترجمه گوگل]او در این موضوع کاملا انعطاف ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]از این موضوع کام لا انعطاف ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This approach is too inflexible and too costly.
[ترجمه گوگل]این رویکرد بیش از حد انعطاف ناپذیر و بسیار پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]این رویکرد بسیار سخت و پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This type of computer is too slow and inflexible to meet many business needs.
[ترجمه گوگل]این نوع کامپیوتر برای پاسخگویی به بسیاری از نیازهای تجاری بسیار کند و غیر قابل انعطاف است
[ترجمه ترگمان]این نوع کامپیوتر بسیار کند و انعطاف ناپذیر است تا نیازهای تجاری زیادی را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The seven-year period is not totally inflexible.
[ترجمه گوگل]دوره هفت ساله کاملاً غیر قابل انعطاف نیست
[ترجمه ترگمان]دوره هفت ساله کاملا غیرقابل انعطاف نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This approach proved impractical and inflexible and did not allow for innovation or different national traditions.
[ترجمه گوگل]این رویکرد غیرعملی و انعطاف ناپذیر بود و اجازه نوآوری یا سنت های مختلف ملی را نمی داد
[ترجمه ترگمان]این رویکرد غیرعملی و انعطاف ناپذیر بود و اجازه نوآوری یا سنت های ملی متفاوت را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It may be uneconomic or too inflexible to implement in hardware all of a computer's instruction set.
[ترجمه گوگل]این ممکن است غیراقتصادی یا بسیار غیرقابل انعطاف برای پیاده سازی در سخت افزار تمام مجموعه دستورات رایانه باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است uneconomic یا بیش از حد انعطاف پذیری داشته باشد تا سخت افزار مجموعه دستورها یک کامپیوتر را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A machine without human guidance is inflexible and highly limited in recognition and learning facilities.
[ترجمه گوگل]یک ماشین بدون هدایت انسانی انعطاف ناپذیر است و در تشخیص و امکانات یادگیری بسیار محدود است
[ترجمه ترگمان]یک ماشین بدون راهنمایی انسان غیرقابل انعطاف است و در شناسایی و امکانات یادگیری بسیار محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

انحناء ناپذیر (صفت)
inflexible

تخصصی

[عمران و معماری] انعطاف ناپذیر
[ریاضیات] خم نشدنی، غیر قابل انحناء

انگلیسی به انگلیسی

• not flexible, unbending; immovable; rigid, stiff; stubborn
someone or something that is inflexible cannot be altered.

پیشنهاد کاربران

۱. خشک. سخت. تا نشدنی ۲. انعطاف ناپذیر. نرم نشدنی. یکدنده ۳. استوار. راسخ. تغییر ناپذیر
مثال:
inflexible plastic
پلاستیک سخت {و تا نشدنی}
We begged him to change his decision but he remained inflexible.
...
[مشاهده متن کامل]

ما التماسش کردیم که تصمیم اش را تغییر بدهد اما او یکدنده {و انعطاف ناپذیر } باقی ماند.

Stubborn
عدم انعطاف پذیری
او بسیار یک دنده و لجباز است. اخلاق او انعطاع ناپذیر است.
He is very ribbed and stubborn. His morals are inflexible.
تغییر ناپذیر
انعطاف ناپذیر
لجوج

بپرس