on duty

/ˈɑːnˈduːti//ɒnˈdjuːti/

سرکار، مشغول (کار)، در تصدی، مسئول، کشیک، سر خدمت

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in the process of doing one's job.

- When he is not on duty, the guard goes outside to smoke.
[ترجمه گوگل] وقتی او در حال انجام وظیفه نیست، نگهبان برای سیگار کشیدن بیرون می رود
[ترجمه ترگمان] وقتی که وظیفه نداشته باشد، نگهبان بیرون می رود تا سیگار بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The nurse on duty was fearful that the patient should get worse.
[ترجمه گوگل]پرستار کشیک می ترسید حال بیمار بدتر شود
[ترجمه ترگمان]پرستار در حال انجام وظیفه می ترسید که بیمار بدتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There were over 200 police on duty.
[ترجمه گوگل]بیش از 200 پلیس در حال انجام وظیفه بودند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۲۰۰ پلیس در خدمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were two security guards on duty outside the building.
[ترجمه گوگل]دو نگهبان در بیرون ساختمان مشغول به کار بودند
[ترجمه ترگمان]دوتا نگهبان امنیتی بیرون ساختمون بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rule is that someone must be on duty at all times.
[ترجمه گوگل]قانون این است که یک نفر باید همیشه در حال انجام وظیفه باشد
[ترجمه ترگمان]قانون اینه که یه نفر باید همیشه در حال انجام وظیفه باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Half the garrison is / are on duty.
[ترجمه گوگل]نیمی از پادگان در حال انجام وظیفه هستند
[ترجمه ترگمان]نیمی از افراد پادگان در حال انجام وظیفه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were over 100 police on duty at the demonstration.
[ترجمه گوگل]در این تظاهرات بیش از 100 پلیس در حال انجام وظیفه بودند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۱۰۰ پلیس در این تظاهرات مشغول انجام وظیفه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The officers on duty were visibly overcome, many of them in tears.
[ترجمه گوگل]افسران وظیفه به وضوح مغلوب شدند و بسیاری از آنها اشک ریختند
[ترجمه ترگمان]افسرانی که در حال انجام وظیفه بودند آشکارا مغلوب و بسیاری از آنان اشک می ریختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The man on duty rang an alarm.
[ترجمه گوگل]مرد کشیک زنگ خطر را زد
[ترجمه ترگمان]مردی که در حال انجام وظیفه بود زنگ خطر را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You're not allowed to drink alcohol on duty.
[ترجمه گوگل]در حین انجام وظیفه مجاز به نوشیدن الکل نیستید
[ترجمه ترگمان]تو اجازه نداری در حال انجام وظیفه الکل بخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teachers on duty are policing the school buildings during the lunch hour.
[ترجمه گوگل]معلمان کشیک در ساعت ناهار ساختمان مدرسه را کنترل می کنند
[ترجمه ترگمان]معلمانی که در حال انجام وظیفه هستند در ساعات نهار مدارس مدارس را کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Half the garrison are on duty.
[ترجمه گوگل]نیمی از پادگان در حال انجام وظیفه هستند
[ترجمه ترگمان]نصف پادگان در حال انجام وظیفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I am on duty today.
[ترجمه گوگل]من امروز در حال انجام وظیفه هستم
[ترجمه ترگمان]امروز سر پستم هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please bleep the doctor on duty immediately.
[ترجمه گوگل]لطفا سریعاً به پزشک کشیک اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا فورا دکتر رو به کار بنداز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She goes on duty in half an hour.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت دیگه میره سرکار
[ترجمه ترگمان]او تا نیم ساعت دیگر مشغول انجام وظیفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• at work

پیشنهاد کاربران

سر شیفت
سرِ کشیک
کشیک
Nurse on duty
پرستار کشیک
Doctor ob duty
دکتر کشیک

( Off duty ) = در مرخصی
( On duty ) = سر خدمت

حاضر به خدمت، آماده به خدمت، در سرِ محل خدمت
در حال انجام وظیفه

بپرس