supporting

/səˈpɔːrtɪŋ//səˈpɔːtɪŋ/

معنی: معین، متحمل
معانی دیگر: (فیلم و تئاتر و غیره) دارای نقش های فرعی یا ثانوی یا کمکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: in theater and film, designating a performer or role less important than the lead or leads.

جمله های نمونه

1. supporting a paralyzed husband and three children was hard on her
تاءمین مخارج شوهر افلیج و سه فرزند برای آن زن طاقت فرسا بود.

2. a supporting actor
بازیگر دارای نقش کمکی

3. The university has a long tradition of supporting the arts.
[ترجمه گوگل]این دانشگاه سنت دیرینه ای در حمایت از هنر دارد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه سنت طولانی حمایت از هنر را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Supporting also have the chance to you but eliminated belongs to me and mesmerizing.
[ترجمه گوگل]حمایت نیز این شانس را به شما دارم اما حذف شده متعلق به من و مسحور کننده است
[ترجمه ترگمان]حمایت از شما هم چنین فرصتی را برای شما خواهد داشت، اما این شانس به من و مسحور کننده تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your job as a supporting actor is to play np to the leading character.
[ترجمه گوگل]وظیفه شما به عنوان یک بازیگر مکمل این است که نقش np را در نقش شخصیت اصلی بازی کنید
[ترجمه ترگمان]وظیفه شما به عنوان یک بازیگر پشتیبان، بازی کردن np با شخصیت برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most supporting bands tend to be youngsters, and rarely upstage the star.
[ترجمه گوگل]اکثر گروه‌های حامی گروه‌های جوان معمولاً جوان هستند و به ندرت از ستاره بیرون می‌آیند
[ترجمه ترگمان]اکثر گروه های حامی تمایل دارند نوجوان باشند و به ندرت ستاره را جذب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He sat up, supporting himself on his good arm.
[ترجمه گوگل]او نشست و خود را روی بازوی خوبش نگه داشت
[ترجمه ترگمان]بلند شد و دست راستش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He alternated between supporting me and opposing me.
[ترجمه گوگل]او به تناوب از من حمایت می کرد و با من مخالفت می کرد
[ترجمه ترگمان]به من اجازه می داد که از من حمایت کند و با من مخالف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are committed to supporting democracy and reform in the region.
[ترجمه گوگل]ما متعهد به حمایت از دموکراسی و اصلاحات در منطقه هستیم
[ترجمه ترگمان]ما متعهد به حمایت از دموکراسی و اصلاحات در منطقه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The American public stopped supporting the war in Vietnam.
[ترجمه عسل سادات موسوی] مردم آمریکا حمایت کردن از جنگ ویتنام را متوقف کردند
|
[ترجمه گوگل]مردم آمریکا از جنگ در ویتنام حمایت نکردند
[ترجمه ترگمان]مردم آمریکا از جنگ ویتنام حمایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government is dusting off schemes for supporting creative industries.
[ترجمه گوگل]دولت در حال غبارروبی طرح های حمایت از صنایع خلاق است
[ترجمه ترگمان]دولت طرح هایی را برای حمایت از صنایع خلاقانه پاک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The movie featured Robert Lindsay in a supporting role .
[ترجمه گوگل]در این فیلم رابرت لیندسی در نقش مکمل ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]این فیلم نقش رابرت لیندسی را در نقش حمایتی بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had a small supporting part in the play.
[ترجمه بهرام کریمی] او نقش مکمل کوچکی در نمایش داشت.
|
[ترجمه گوگل]او نقش حمایتی کوچکی در این نمایش داشت
[ترجمه ترگمان]نقش کوچکی در بازی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hamstrings are supporting muscles at the back of the thigh.
[ترجمه گوگل]همسترینگ عضلات پشتی ران هستند
[ترجمه ترگمان]hamstrings از ماهیچه های پشت ران حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معین (صفت)
certain, helping, given, aiding, specified, determined, defined, auxiliary, appointed, fixed, assigned, regular, supporting, thetic, thetical

متحمل (صفت)
suffering, bearing, enduring, supporting

تخصصی

[زمین شناسی] نگهداری - [استخراج] نگهداری به فرایندی گفته می شودکه طی آن ،بانصب سیستم هایی مانند چوب،قاب های فلزی ودیوارسازی ،ازحرکت سنگهای اطراف تونل جلوگیری شده ونیزوزن قطعات سست که امکان سقوط دارند،به وسیله این سیستم تحمل می شود.

انگلیسی به انگلیسی

• providing support; encouraging, comforting; able to bear a weight or load

پیشنهاد کاربران

پشتیبانیش
( Poshtibānish )
�پشتیبادن� ( support ) و �‍یش� ( ing )
حامی، حمایت کننده، تکیه گاه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : support
✅️ اسم ( noun ) : support / supporter
✅️ صفت ( adjective ) : supportive / supporting
✅️ قید ( adverb ) : supportively
{عمران} باربر
1 - bearing all or part of the weight of something
تقویتی
supporting structures for the elevated roads will be brought to site by huge trailers
2 - not the most important actor or part in a film or play
نقش/بخش جزئی در یک فیلم یا نمایشنامه
She had a small supporting part in the play
حمایت کردن
نگهدارنده
مویدِ
تأییدکننده، تاکید کننده، تصدیقی
حمایتی

جانبی

پشتوانه
پشتیبانی
مجازا و تبعا به معنای ضروری هم هست
جانبی
حامی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس