die down

/ˈdaɪˈdaʊn//daɪdaʊn/

معنی: تحلیل رفتن، مردن، روبزوال نهادن
معانی دیگر: تحلیل رفتن، روبزوال نهادن، مردن

جمله های نمونه

1. They waited for the tumult to die down.
[ترجمه گوگل]منتظر بودند تا هیاهو خاموش شود
[ترجمه ترگمان]منتظر بودند تا آشوب به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He waited for the applause to die down.
[ترجمه گوگل]منتظر بود تا تشویق ها خاموش شود
[ترجمه ترگمان]منتظر بود که کف زدن به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The controversy is unlikely to die down.
[ترجمه گوگل]بعید به نظر می رسد که این بحث خاموش شود
[ترجمه ترگمان]بعید است که این جنجال از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These rumours will soon die down.
[ترجمه گوگل]این شایعات به زودی خاموش خواهند شد
[ترجمه ترگمان]این شایعات به زودی فروکش خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fire was beginning to die down.
[ترجمه گوگل]آتش در حال خاموش شدن بود
[ترجمه ترگمان]آتش کم کم خاموش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The conductor waited for the applause to die down before signalling for the orchestra to begin.
[ترجمه گوگل]رهبر ارکستر منتظر بود تا کف زدن ها خاموش شود و شروع به کار ارکستر کند
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر قبل از اینکه به ارکستر حرکت کند، منتظر شنیدن صدای تشویق تماشاگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They will brighten the garden, produce leaf and die down again often before other plants have come into growth.
[ترجمه گوگل]آنها باغ را درخشان می کنند، برگ تولید می کنند و اغلب قبل از رشد گیاهان دیگر می میرند
[ترجمه ترگمان]آن ها باغ را روشن می کنند، برگ تولید می کنند و اغلب قبل از رشد گیاهان دیگر می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This can require a week to die down, and is followed by severe peeling that leaves no brown pigment remaining.
[ترجمه گوگل]این ممکن است یک هفته طول بکشد تا از بین برود و به دنبال آن لایه برداری شدیدی انجام می شود که رنگدانه قهوه ای باقی نمی ماند
[ترجمه ترگمان]این می تواند یک هفته طول بکشد تا بمیرد، و پس از آن با پوسته شدن شدید که باعث باقی ماندن رنگ دانه های قهوه ای باقی می ماند، ادامه می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The opposition to Raybestos then appeared to die down for the following year, only to return with a vengeance in 1980.
[ترجمه گوگل]سپس به نظر می رسید که مخالفت با Raybestos برای سال بعد از بین رفت، اما در سال 1980 با انتقام بازگشت
[ترجمه ترگمان]پس از آن مخالفت با Raybestos برای سال بعد، تنها برای بازگشت با یک انتقام در سال ۱۹۸۰ به نظر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Forrester waited for the laughter to die down, then carried on with his speech.
[ترجمه گوگل]فارستر منتظر ماند تا خنده فروکش کند، سپس به سخنانش ادامه داد
[ترجمه ترگمان]فارس تر منتظر شنیدن صدای خنده بود تا بمیرد، سپس با speech ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He waited for the applause to die down before he continued speaking.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به صحبتش ادامه دهد منتظر بود تا تشویق ها خاموش شود
[ترجمه ترگمان]منتظر بود که کف زدن ها قبل از اینکه او ادامه دهد، کشته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When do things start to die down at the bar?
[ترجمه گوگل]چه زمانی همه چیز در بار شروع به خاموش شدن می کند؟
[ترجمه ترگمان]کی شروع می شه به مردن توی بار؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She waited for the murmuring to die down before speaking again.
[ترجمه گوگل]صبر کرد تا صدای زمزمه خاموش شود و دوباره صحبت کند
[ترجمه ترگمان]منتظر بود که قبل از اینکه دوباره شروع به صحبت کند، خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The heated rhetoric will likely die down after a while, but the behind-the-scenes jockeying for position and the wary looks toward one another will not cease.
[ترجمه گوگل]لفاظی های داغ احتمالاً پس از مدتی خاموش می شود، اما شوخی های پشت صحنه برای موقعیت و نگاه های محتاطانه نسبت به یکدیگر متوقف نمی شوند
[ترجمه ترگمان]این لفاظی پر حرارت احتمالا بعد از مدتی ممکن خواهد مرد، اما پشت صحنه برای موقعیت و نگاه محتاط به یکدیگر متوقف نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحلیل رفتن (فعل)
dwindle, gnaw, consume, assimilate, die down, eat, emaciate

مردن (فعل)
go off, expire, die, demise, perish, die down, be killed, drop off, be slain, pop off, decease, pass away, pass out, knock off

روبزوال نهادن (فعل)
die down

انگلیسی به انگلیسی

• fade, ebb, subside, diminish

پیشنهاد کاربران

از تب و تاب افتادن
We stay here until things die down
اینجا می مونیم تا آب ها از آسیاب بیفته
@لَنگویچ
[The Weather Improves]
[Collocation]
the wind dies down
آرام شدن. ساکت شدن
After the storm had died down, we all tried cramming into
the car. It was a bit of a fiasco.
کم شدن، فروکش کردن
The flames finally died down.
When the applause had died down, she began her speech.
تا آب ها از آسیاب بیفته

کم شدن، کاهش یافتن

بپرس