prose

/proʊz//prəʊz/

معنی: نثر، سخن منثور، به نثر دراوردن، نثر نوشتن
معانی دیگر: سخن ناسروده (در برابر: شعر poetry)، نثری، منثور، خسته کننده، عاری از لطف، ملال آور، به نثر نوشتن، نثر نویسی کردن، به صورت کسل کننده بیان کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: written or spoken expression in its usual form as a series of sentences that do not have the metrical or rhythmic structure of poetry.

- The American writer Walt Whitman wrote a novel and essays but is better known for his poetry than his prose.
[ترجمه جاوید پاژین] والت ویتمن نویسنده ی آمریکایی یک رمان و تعدادی مقاله نوشت، ولی او را بیشتر از نثر برای شعرش می شناسند.
|
[ترجمه گوگل] نویسنده آمریکایی والت ویتمن رمان و مقالاتی نوشت اما بیشتر به خاطر شعرش شناخته شده است تا نثر
[ترجمه ترگمان] والت ویتمن، نویسنده آمریکایی، یک رمان و مقاله نوشت، اما برای شعر اش بهتر از نثر اش شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: proselike (adj.)
(1) تعریف: consisting of, expressed in, or relating to nonpoetic language.
مشابه: prosaic

(2) تعریف: ordinary or dull; prosy.
مشابه: prosaic

جمله های نمونه

1. a prose style with a tang of humor
یک سبک نثر که کمی مزاح انگیز است

2. limpid prose
نثر سلیس

3. literal prose
نثر ساده

4. purple prose
نثر پیچیده و پر تصنع

5. sa'di's prose is musical
نثر سعدی آهنگین است.

6. the prose works of john milton
آثار منثور جان میلتون

7. a luxuriant prose style
سبک نثر نویسی پر پیرایه

8. sa'di's measured prose
نثر آهنگین سعدی

9. sa'di's sonorous prose
نثر موزون و غرای سعدی

10. to state in prose the meaning of a poem
معنی شعر را به صورت نثر بیان کردن

11. the grace of sa'di's prose
زیبایی نثر سعدی

12. the nobility of sa'di's prose
خوبی نثر سعدی

13. sadi was ambidextrous both in prose and poetry
سعدی هم در نثر و هم در نظم چیره دست بود.

14. to paraphrase a poem into prose
شعری را به صورت نثر پرانگاشت کردن

15. a story which is partly in poetry and partly in prose
داستانی که بخشی از آن به شعر و بخشی دیگر به نثر است

16. I've always preferred reading prose to poetry.
[ترجمه گوگل]من همیشه نثر خواندن را به شعر ترجیح داده ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه کتاب خواندن را به شعر ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He was a fluent and rapid prose writer.
[ترجمه گوگل]او نثرنویسی روان و سریع بود
[ترجمه ترگمان]او نویسنده فصیح و فصیح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Please turn this piece of prose into verse.
[ترجمه گوگل]لطفا این قطعه نثر را به شعر تبدیل کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این قطعه را به شعر تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Shute's prose is stark and chillingly unsentimental.
[ترجمه گوگل]نثر شوته تند و به طرز وحشتناکی بی احساس است
[ترجمه ترگمان]نثر Shute بی احساس است و کم تر تحت تاثیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. It's a prose style with all the ineptitudes filed away.
[ترجمه گوگل]این یک سبک نثر است که تمام ناتوانی‌ها را کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این یک سبک نثر با تمام the است که بایگانی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A feeling of melancholy runs through his prose.
[ترجمه گوگل]احساس مالیخولیا در نثر او جاری است
[ترجمه ترگمان]احساس غم و اندوهی را در خود احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نثر (اسم)
prose

سخن منثور (اسم)
prose

به نثر دراوردن (فعل)
prose

نثر نوشتن (فعل)
prose

تخصصی

[حقوق] اصالتأ، شخصأ

انگلیسی به انگلیسی

• everyday style of writing, nonpoetic style of writing; common phrase, dull expression
boring, tedious, tiresome; unimaginative, dull, not creative
prose is ordinary written language, in contrast to poetry.

پیشنهاد کاربران

اصالتا - خود به تنهایی - خودشخصا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : prosaicness / prose
✅️ صفت ( adjective ) : prosaic
✅️ قید ( adverb ) : prosaically
prose مثل گلستان سعدی. Gulistan is mainly in prose and contains stories and personal anecdotes. نکته اینه که �پروز�، متضادش منظومه ( verse ) میشه. نه شعر ( poetry ) . چون گلستان منظومه نیست اماشاعرانه
...
[مشاهده متن کامل]
است. بگفته الیوت شاعر امریکایی تفاوت پروز از نظم ( verse ) معلومه. اما تفاوتش با شعرpoetry مبهمه . The American poet T. S. Eliot noted, whereas "the distinction between verse and prose is clear, the distinction between poetry and prose is obscure

این واژه گاه به معنای "نثر نویس" هم به کار می رود. مثلاً:
Montaigne was prose, La Boetie was a poet
Every state in United States allows individuals to represent themselves inside the court room or handle their own legal issues without the help of a lawyer.
جدای از معنی نثر تو حقوق این معنی رو میده همونظور که اقای علی پور بالا اشاره کردن.
کسی که نوشته پروسه کاملا اشتباهه
پروسه :process
نثر : prose
به نمایندگی از خود، به نفع خود، برای خود ( در حقوق قضاییِ ایالات متحده، به افرادی اطلاق می شود، که خودشان به نحوی به تنهایی یا باکمک یک وکیل، وکالت خود در دادگاه را برعهده دارند )
اسم:
written or spoken language in its ordinary form, without metrical structure. نوشته یا سخن گفته شده در قالب عادی آن، بدون ساختار متریک ( ساختار و قوانین شعری یا آهنگیندارای وزن و . . . )
"a short story in prose""یک داستان کوتاه بصورت نثر"
...
[مشاهده متن کامل]

فعل:
talk tediously. صحبت کسل کننده.
"he was still prosing away about the advantages of a warm climate"

بپرس