zeal

/ˈziːl//ziːl/

معنی: شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت
معانی دیگر: (شدید) اشتیاق، شور، خیر خواهی، غیور، متعصب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: intense enthusiasm for a person, ideal, cause, or the like.
مترادف: ardor, enthusiasm, fervor, passion
متضاد: apathy, indifference
مشابه: ambition, devotion, energy, exuberance, fanaticism, fever, fire, intensity, verve, vigor, vitality, warmth

- She had the zeal of a new convert to the faith.
[ترجمه گوگل] او غیرت یک مسلمان جدید به ایمان را داشت
[ترجمه ترگمان] او شور و شوق تازه ای نسبت به دین داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His zeal for physical fitness caused him to overdo his exercising.
[ترجمه گوگل] غیرت او برای آمادگی جسمانی باعث شد که در ورزش زیاده روی کند
[ترجمه ترگمان] شور و شوقی که نسبت به تناسب اندام جسمانی داشت باعث شد که او بیش از حد ورزش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. exuberant zeal
اشتیاق افراط آمیز

2. religious zeal
تعصب مذهبی

3. he performed his duties with zeal
او وظایف خود را با شوق و ذوق انجام می داد.

4. he was afire with religious zeal
شور مذهب در درونش شعله می زد.

5. i hope some of his brother's zeal will rub off on him too
امیدوارم قدری از اشتیاق برادرش به او هم سرایت کند.

6. Zeal without knowledge is fire without light. Thomas Fuller
[ترجمه گوگل]غیرت بدون علم، آتش بدون نور است توماس فولر
[ترجمه ترگمان]شور و شوق، آتش بدون نور است توماس فولر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a holy, mistaken zeal in politics, as well as religion, by per-suading others we convince.
[ترجمه گوگل]با متقاعد کردن دیگران که ما را متقاعد می کنیم، غیرت مقدس و اشتباهی در سیاست و همچنین مذهب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در سیاست، تعصب اشتباه در سیاست، و همچنین مذهب، به ازای هر فرد دیگری که ما را متقاعد می کنیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zeal without knowledge is a runaway horse.
[ترجمه گوگل]غیرت بدون دانش اسب فراری است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق، اسب فراری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He burned with a reforming zeal.
[ترجمه گوگل]با غیرت اصلاح طلبی سوخت
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق reforming می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In their zeal to catch drug dealers, police have ignored citizens' basic civil rights.
[ترجمه گوگل]پلیس در غیرت خود برای دستگیری دلالان مواد مخدر، حقوق اولیه مدنی شهروندان را نادیده گرفته است
[ترجمه ترگمان]پلیس در اشتیاق خود برای گرفتن فروشندگان مواد مخدر، حقوق مدنی شهروندان را نادیده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She went about the task with the zeal of an enthusiast.
[ترجمه گوگل]او با غیرت یک مشتاق کار را انجام داد
[ترجمه ترگمان]اون با شور و شوق یه آدم مشتاق کار رو انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He shows great zeal for knowledge.
[ترجمه گوگل]او غیرت زیادی برای دانش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]او شور و شوق زیادی برای دانش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They worked with great zeal to finish the project.
[ترجمه گوگل]آنها با اشتیاق فراوان برای اتمام پروژه تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با اشتیاق زیادی برای پایان دادن به این پروژه تلاش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a true zeal for journalism.
[ترجمه گوگل]او علاقه واقعی به روزنامه نگاری داشت
[ترجمه ترگمان] اون یه zeal واقعی برای روزنامه نگاری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شوق (اسم)
delight, ardency, craze, zeal, fervor, ardor, fervency

غیرت (اسم)
enthusiasm, zeal, fervor, ardor, honor, mettle, fervency, envy

حرارت (اسم)
fire, impressment, verve, heat, zeal, ardor, warmth, impetuosity, dash, ginger

گرمی (اسم)
cordiality, heat, stew, zeal, fervor, ardor, mettle, fervency, warmth, glow, zing, rut

تعصب (اسم)
partiality, zealotry, zeal, bias, prejudice, bigotry, fanaticism, intolerance, intolerancy, preconception, prepossession

ذوق (اسم)
taste, verve, liking, penchant, relish, zeal, gusto, goo, vertu, virtu

جانفشانی (اسم)
zeal

حمیت (اسم)
zeal

انگلیسی به انگلیسی

• excitement; fervor, passion; jealousy
zeal is great enthusiasm, especially in connection with work, religion, or politics; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : zeal / zealot / zealotry
صفت ( adjective ) : zealous
قید ( adverb ) : zealously
حمیت، غیرت
انگیزه

بپرس