outspoken

/ˌaʊtˈspoʊkən//ˌaʊtˈspəʊkən/

معنی: پر حرف، رک، رک و راست، سر راست
معانی دیگر: (در سخن) بی لگام، دهان دریده، بی پرده، صریح، رک گو، دارای صراحت کلام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: outspokenly (adv.), outspokenness (n.)
(1) تعریف: speaking or inclined to speak frankly and freely.
مترادف: forthright, free-spoken, vocal
مشابه: blunt, candid, direct, frank, open, opinionated, plain-spoken, straightforward, uninhibited, unreserved

(2) تعریف: spoken or expressed without reserve or qualification; frank.
مترادف: blunt, candid, direct, forthright, frank, plain, plain-spoken, straightforward
مشابه: downright, honest, open, unqualified

جمله های نمونه

1. he was outspoken in his opposition to slavery
در مخالفت با بردگی پرده پوشی نمی کرد.

2. Some church leaders have been outspoken in their support for political reform in Kenya.
[ترجمه گوگل]برخی از رهبران کلیسا به صراحت از اصلاحات سیاسی در کنیا حمایت می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از رهبران کلیسا در حمایت خود از اصلاحات سیاسی در کنیا صریح صحبت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has made a string of outspoken and sometimes provocative speeches in recent years.
[ترجمه گوگل]او در سال های اخیر سخنرانی های صریح و گاهی تحریک آمیز داشته است
[ترجمه ترگمان]او در سال های اخیر مجموعه ای از سخنرانی های صریح و گاهی محرک داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We should listen closely to the outspoken criticisms.
[ترجمه گوگل]ما باید با دقت به انتقادات صریح گوش کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید با دقت به انتقادات صریح گوش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She is an outspoken critic of the school system in this city.
[ترجمه گوگل]او یکی از منتقدان سرسخت سیستم مدرسه در این شهر است
[ترجمه ترگمان]او یکی از منتقدان صریح سیستم مدرسه در این شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Masack is an outspoken critic of the present government.
[ترجمه گوگل]آقای ماساک منتقد صریح دولت کنونی است
[ترجمه ترگمان]آقای Masack یکی از منتقدان صریح دولت کنونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is one of the ruling party's most outspoken critics.
[ترجمه گوگل]او یکی از سرسخت ترین منتقدان حزب حاکم است
[ترجمه ترگمان]او یکی از the منتقدان حزب حاکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was outspoken in her criticism of the plan.
[ترجمه گوگل]او در انتقاد از این طرح صریح بود
[ترجمه ترگمان]او در انتقاد خود از این طرح صریح حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His outspoken views have made him a social leper.
[ترجمه گوگل]نظرات صریح او او را به یک جذامی اجتماعی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های بی His او را به یک جذامی اجتماعی تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Though best known for the funny and outspoken roles that she plays on screen, offstage she is shy and rather serious.
[ترجمه گوگل]اگرچه او بیشتر به خاطر نقش‌های خنده‌دار و صریح‌ای که روی پرده بازی می‌کند شناخته می‌شود، اما خارج از صحنه او خجالتی و نسبتاً جدی است
[ترجمه ترگمان]با اینکه بیشتر به خاطر نقش های مضحک و رک گویی او شناخته می شود، اما او خجالتی و نسبتا جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His outspoken views would frequently bring him into conflict with the president.
[ترجمه گوگل]نظرات صریح او اغلب او را در تضاد با رئیس جمهور قرار می داد
[ترجمه ترگمان]نظرات صریح او اغلب او را به درگیری با رئیس جمهور می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The outspoken minister has become a liability to the government.
[ترجمه بهنام] وزیری که با صراحت سخن می گوید موجب درد سر برای دولت شده است.
|
[ترجمه شان] وزیر رک گو و صریح اللهجه، برای دولت دردسر ایجاد کرده است.
|
[ترجمه گوگل]وزیر صریح به یک مسئول در برابر دولت تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]وزیر outspoken مسئولیت دولت را بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has made outspoken remarks about the legalisation of cannabis in Britain.
[ترجمه گوگل]او اظهارات صریح در مورد قانونی شدن حشیش در بریتانیا بیان کرده است
[ترجمه ترگمان]او اظهارات صریح درباره قانونی شدن گیاه شاهدانه در بریتانیا را مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His outspoken views scandalized the nation.
[ترجمه گوگل]نظرات صریح او ملت را رسوا کرد
[ترجمه ترگمان]عقاید صریح و رک گویی او این ملت را منزجر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Far from lying low, Kuti became more outspoken than ever.
[ترجمه گوگل]کوتی به دور از دروغ گفتن، صریح تر از همیشه شد
[ترجمه ترگمان]از این به بعد kuti بیش از همیشه رک و پوست کنده سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر حرف (صفت)
babbling, talkative, talky, chatty, loquacious, flippant, outspoken, mouthy, voluble

رک (صفت)
straight, frank, downright, stark, straightforward, blunt, outspoken, forthright, point-blank, straight-out

رک و راست (صفت)
outspoken, free-hearted

سر راست (صفت)
straight, plain, straightway, straightforward, outspoken, upstanding

انگلیسی به انگلیسی

• candid, frank; honest; direct, straightforward
if you are outspoken, you give your opinions about things openly, even if they shock people.
an outspoken remark or criticism is open and direct and may shock some people.

پیشنهاد کاربران

صریح اللهجه
مثال:
he had been outspoken in his criticism
در انتقادش صریح اللهجه بوده است.
رو راست
رک و راست، بی پرده، صریح و. . . . .
همچنین :
plain
plainspoken
direct
candid
blunt
straight
stark
genuine
frank
explicit
سر زبون دار
رک و بی پرده
رک و بی پرده
مترادف reticent
رک=frank

بپرس