catch sight of


در یک نظر دیدن، ناگهان دیدن

جمله های نمونه

1. I didn't so much as catch sight of him all day long.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من آنقدر ها ندیدمش در طول روز ( هرچی سعی کردم ندیدمش )
|
[ترجمه گوگل]در تمام طول روز آنقدر به او نگاه نکردم
[ترجمه ترگمان]تمام روز او را در نظر نگرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You can catch sight of yourself looking at other things than your own reflection, wearing unselfconscious expressions of interest and curiosity.
[ترجمه گوگل]شما می توانید ببینید که به چیزهای دیگری غیر از انعکاس خود نگاه می کنید، با ابراز علاقه و کنجکاوی ناخودآگاه
[ترجمه ترگمان]شما می توانید خودتان را به چیزهای دیگر نگاه کنید تا از بازتاب خودتان، با توجه به کنجکاوی و کنجکاوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All catch sight of each other and slam down lids.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] همگی بالاخره بعد از تلاش فراوان می بینند همدیگر راو پلک هایشان را به هم می زنند
|
[ترجمه گوگل]همه به یکدیگر نگاه می کنند و درب ها را به هم می کوبند
[ترجمه ترگمان]همه به یکدیگر نگاه می کنند و پلک هایش را به هم می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But only the lucky and the sharp-eyed will catch sight of a kangaroo.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] اما فقط خوش شانسی و این نگاه تیز بین خواهد دید یک کانگورو را ( بالاخره بعد از سعی فراوان دیدن )
|
[ترجمه گوگل]اما فقط افراد خوش شانس و تیزبین می توانند کانگورو را ببینند
[ترجمه ترگمان]اما فقط خوش شانسی و چشم تیز جلوی کانگورو رو میگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We catch sight of a small plane circling the mountain.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] ما بالاخره می بینیم یک هواپیمای کوچک را در حال چرخیدن بدور این کوه ( بالاخره بعد از سعی فراوان می بینیم )
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] ما بالاخره چشممان خورد به یک هواپیمای کوچک درحال چرخیدن بدور کوه
|
[ترجمه گوگل]هواپیمای کوچکی را می بینیم که دور کوه می چرخد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک هواپیمای کوچک دور کوه می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So catch sight of those unseen.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] خوب، تلاش کن که ببینی آن نادیده ها را ( سعی کن ببینی )
|
[ترجمه گوگل]پس به غیب ها نگاه کن
[ترجمه ترگمان]به چشم دیدن کسانی که دیده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I catch sight of her out of the corner of my eye.
[ترجمه گوگل]از گوشه چشمم او را می بینم
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم او را می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We may even catch sight of a polar bear on the ice.
[ترجمه گوگل]حتی ممکن است یک خرس قطبی را روی یخ ببینیم
[ترجمه ترگمان]ما حتی ممکن است شاهد یک خرس قطبی روی یخ باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every time I catch sight of myself in the mirror, I feel so disappointed.
[ترجمه گوگل]هر بار که خودم را در آینه می بینم، بسیار ناامید می شوم
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که خودم را در آینه می بینم، خیلی ناامید می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As I catch sight of the waves on the Weiming Lake or hear the bell ringing from the Boya Pagoda, pictures of the Lotus Pool and the Guangxiao Pagoda at sunset will frequently appear in my mind.
[ترجمه گوگل]وقتی امواج دریاچه ویمینگ را می بینم یا صدای زنگ بتکده بویا را می شنوم، تصاویری از استخر نیلوفر آبی و بتکده گوانگشیائو در هنگام غروب خورشید اغلب در ذهنم ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]همچنان که چشمم به امواج دریاچه Weiming می افتد و یا صدای ناقوس کلیسای لوتوس را می شنوید، عکس های of Pool و the Pagoda در غروب به طور مرتب در ذهنم ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wanted to see if he could catch sight of the rival submarine.
[ترجمه گوگل]او می خواست ببیند آیا می تواند زیردریایی رقیب را ببیند
[ترجمه ترگمان]او می خواست ببیند که آیا می توانست زیردریایی رقیب را ببیند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't catch sight of the blackboard clearly, maybe you need check your eyes.
[ترجمه گوگل]من به وضوح متوجه تخته سیاه نمی شوم، شاید لازم باشد چشمان خود را بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]به طور واضح تخته سیاه را نمی بینم، شاید نیاز به چک کردن چشم هایت را داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The best time to catch sight of those birds is the early evening.
[ترجمه گوگل]بهترین زمان برای دیدن این پرندگان اوایل عصر است
[ترجمه ترگمان]بهترین زمان برای دیدن این پرندگان اوایل عصر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even now, visitors to this district can catch sight of geisha in brightly-colored kimonos .
[ترجمه گوگل]حتی در حال حاضر، بازدیدکنندگان این منطقه می توانند گیشا را در کیمونوهای رنگارنگ ببینند
[ترجمه ترگمان]حتی اکنون، بازدیدکنندگان این منطقه می توانند geisha های رنگارنگ را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• notice, observe

پیشنهاد کاربران

چشم به چشم شدن . . .
a polar bear caught sight of us and ran away
بالاخره چشمم خورد به. . .
بالاخره دیدن کسی/چیزی
بعد از سعی فراوان دیدن
توانستن دیدن
I caught sight of her in the crowd.
توانستم ببینمش توی جمعیت
یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی خوردن
خیره شدن
یهویی دیدن و جا خوردن

بپرس