prosecution

/ˌprɑːsəˈkjuːʃn̩//ˌprɒsɪˈkjuːʃn̩/

معنی: تعقیب قانونی
معانی دیگر: پیگیری، اقدام، دنبال کردن، (حقوق) پیگرد، دادخواهی، شکایت، شاکی، خواهان، پیگرد، پیگرد کننده، تعقیب کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the initiating and continuing of legal proceedings against one or more persons.
مشابه: action, indictment, lawsuit, litigation, suit, trial

- A witness gave evidence that led to the arrest and prosecution of the suspect.
[ترجمه گوگل] شاهدی با ارائه مدارکی به دستگیری و تعقیب متهم منجر شد
[ترجمه ترگمان] یک شاهد شواهدی ارائه داد که منجر به دستگیری و تعقیب مظنون شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the attorney or attorneys who prosecute.
مترادف: prosecuting attorney, prosecutor
مشابه: counsel, district attorney, lawyer

(3) تعریف: the supervising and continuing of an action to completion.
مشابه: administration, execution, handling, implementation, management, transaction

جمله های نمونه

1. criminal prosecution
تعقیب جزایی،پیگرد جزایی

2. liable to prosecution
قابل تعقیب قانونی،پیگرد پذیر

3. the president is immune against legal prosecution
رئیس جمهور در برابر پیگرد قانونی مصونیت دارد.

4. The prosecution alleges she was driving carelessly.
[ترجمه مهدی] دادستان ادعا می کند که آن خانم بی دقت رانندگی می کزد.
|
[ترجمه گوگل]دادستانی مدعی است که او بدون احتیاط رانندگی کرده است
[ترجمه ترگمان]دادستان مدعی است که او با بی دقتی رانندگی می کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The prosecution has to prove beyond reasonable doubt that he is guilty of murder.
[ترجمه گوگل]دادستان باید بدون تردید معقول ثابت کند که او به قتل مجرم است
[ترجمه ترگمان]دادستان باید اثبات کند که او مرتکب قتل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His testimony was an important element of the Prosecution case.
[ترجمه گوگل]شهادت او عنصر مهمی از پرونده دادستانی بود
[ترجمه ترگمان]شهادت او عامل مهمی در پرونده دادستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During the trial, the prosecution was accused of withholding crucial evidence from the defence.
[ترجمه گوگل]در جریان محاکمه، دادستان متهم به پنهان کردن مدارک مهم از دفاع شد
[ترجمه ترگمان]در طول محاکمه، دادستان متهم به گرفتن مدرک مهم از دفاعیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prosecution for a first minor offence rarely leads to imprisonment.
[ترجمه گوگل]پیگرد قانونی برای اولین جرم جزئی به ندرت منجر به حبس می شود
[ترجمه ترگمان]تعقیب قانونی برای اولین جرم کوچک به ندرت منجر به حبس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Failure to provide insurance rendered him liable to prosecution.
[ترجمه گوگل]عدم ارائه بیمه باعث شد که وی تحت پیگرد قانونی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]قصور در تامین بیمه، او را مسئول پی گرد قانونی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prosecution is (are) coming into court.
[ترجمه گوگل]دادستان در حال ورود به دادگاه است
[ترجمه ترگمان]دادستانی در حال ورود به دادگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The prosecution lawyer cross-examined the defence witness.
[ترجمه گوگل]وکیل دادستان از شاهد دفاعی بازجویی کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل پی گرد قانونی، شاهد دفاع را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Walters could face prosecution for his role in the robbery.
[ترجمه گوگل]والترز ممکن است به دلیل نقشش در این سرقت تحت پیگرد قانونی قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]والت رز می تواند به خاطر نقش خود در این سرقت با پی گرد قانونی مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prosecution has requested that all charges against Hodgkins are dropped.
[ترجمه گوگل]دادستانی درخواست کرده است که همه اتهامات علیه هوچکینز لغو شود
[ترجمه ترگمان]دادستان درخواست کرده است که همه اتهامات علیه Hodgkins کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No one should be immune from prosecution.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید از تعقیب مصون باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید از پی گرد قانونی مصون باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The store did not follow through with the prosecution.
[ترجمه گوگل]فروشگاه به تعقیب قضایی عمل نکرد
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه تحت تعقیب قضایی قرار نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعقیب قانونی (اسم)
prosecuting, prosecution

تخصصی

[حقوق] تعقیب، پیگرد، جریان دادرسی، دادستان

انگلیسی به انگلیسی

• institution of legal proceedings; filing of a legal action; continuation of an action, persistence, act of following through with an activity
prosecution is the action of charging someone with a crime and putting them on trial.
the lawyers who try to prove that a person on trial is guilty are called the prosecution.

پیشنهاد کاربران

شاکی
دنبال کردن
کلیه جری تشریفات دادرسی از تحقیق تامین دلیل و معاینه محل تا تعقیب و بازپرسی که توسط دادیار تحت نظر دادستان و در موارد خاص توسط بازپرس ویژه انجام می گردد.
It has Prosecution
پیگرد قانونی دارد
محاکمه
prosecution:
1. when a charge is made against someone for a crime, or when someone is judged for a crime in a court of law
زمانی که اتهامی علیه شخصی به خاطر ارتکاب جرمی مطرح می شود یا زمانی که فردی به دلیل ارتکاب جرم در دادگاه قضاوت می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

پیگرد، پیگرد قانونی، تعقیب قانونی، پیگرد قضایی، و دادرسی
2. formal: when you do something that is your job
زمانی که کاری را انجام می دهید که وظیفه شماست:
پیگیری، اقدام
the prosecution of her duties
پیگیری وظایفش
3. The prosecution
the lawyers who try to prove in a court of law that someone is guilty of a crime
وکلایی که سعی می کنند در دادگاه ثابت کنند که فردی مرتکب جرم شده است:
دادستان ( وکیل دولت بعنوان شاکی ) ، وکیل خصوصی شاکی ( شخص )
آدرس اینستاگرام
504ewords

پیگرد قانونی
فرایند دادرسی
دادرسی ، محاکمه
The lawyers who try to prove that the accused
person has committed a crime
وکلایی که تلاش میکنند ارتکاب به جرم متهم را ثابت کنند
بهترین معنی ، قابل تعغیب ، تعغییب قانونی
دادرسی، محکمه
دادستانی ( به مجموعه ی دادستانی اشاره دارد، نه فقط شخص دادستان )
�در نظام قضایی اکثرِ کشورهای غربی، این دادستان یا مجموعه ی دادستانی است که علیهِ متهم اعلام جرم می کند، نه خود دادگاه و قاضی، و دادستان نمایندگی دولت را بر عهده دارد. قاضی بعنوان داور در این دعوا مطرح است و تنها با شنیدن نظرات طرفین و مشورت با هیئت منصفه، اقدام به صدور حکم می نماید�
...
[مشاهده متن کامل]

وکیل مدافع
دادگاه
prosecution دادخواست
prosecutor دادستان
شکایت حقوقی، اعلام جُرم کردن
اسم:
1. پیگرد یا تعقیب قانونی - شکایت.
the institution and conducting of legal proceedings against someone in respect of a criminal charge.
"the organizers are facing prosecution for noise nuisance"
...
[مشاهده متن کامل]

the party instituting or conducting legal proceedings against someone in a lawsuit.
noun: the prosecution
"the main witness for the prosecution"
2.
the continuation of a course of action with a view to its completion.
"the BBC's prosecution of its commercial ends"

دادستان ( حقوق )
the prosecution:وکیل شاکی
دادستان ، تعقیب کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس