upcoming
/ˈəpˌkəmɪŋ//ˈʌpkʌmɪŋ/
معنی: نزدیک، رسیدنی، زود اینده
معانی دیگر: زودآیند، درآینده ی نزدیک، آتی، آینده، دراتیه نزدیک

بررسی کلمه
صفت ( adjective )
• : تعریف: expected to appear or take place in the near future.
• مشابه: impending
• مشابه: impending
- announcements of upcoming social events
[ترجمه امیر شجاعیان فر] اعلامیه های رویدادهای قریب الوقوع یا پیش بینی شده در آینده نزدیک|
[ترجمه امیر شجاعیان فر] اعلامیه های رویدادهای اجتماعی قریب الوقوع یا پیش بینی شده در آینده نزدیک|
[ترجمه گوگل] اطلاعیه رویدادهای اجتماعی آینده[ترجمه ترگمان] اعلامیه رویداده ای اجتماعی آتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the upcoming election
[ترجمه الهام] انتخابات نزدیک|
[ترجمه سپیده] انتخابات پیش رو|
[ترجمه گوگل] انتخابات آینده[ترجمه ترگمان] انتخابات آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the upcoming elections
انتخابات آتی
2. who is her rival in the upcoming elections?
هماورد او در انتخابات آینده کیست ؟
3. Tickets are selling well for the group's upcoming concert tour.
[ترجمه A.A] برای تورکنسرت گروهی که در راه است بلیطها داره خوب فروش میره|
[ترجمه گوگل]بلیت های تور کنسرت آتی این گروه به خوبی فروخته می شود[ترجمه ترگمان]بلیط ها به خوبی برای تور کنسرت آینده این گروه فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Much joy to you in the upcoming year.
[ترجمه گوگل]در سال پیش رو برای شما بسیار خوشحالم
[ترجمه ترگمان]برای شما در سال آینده بسیار لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای شما در سال آینده بسیار لذت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. With this upcoming deal we hope to establish a permanent foothold in the US market.
[ترجمه گوگل]امیدواریم با این معامله آتی، جایگاهی دائمی در بازار ایالات متحده ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]با این توافق پیش رو، ما امیدواریم که در بازار آمریکا جای پای ثابت ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این توافق پیش رو، ما امیدواریم که در بازار آمریکا جای پای ثابت ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The upcoming election looks likely to be a close run thing.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد انتخابات آتی یک انتخابات نزدیک باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد انتخابات آینده نزدیک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد انتخابات آینده نزدیک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The prime Minister briefed newsmen about the upcoming American trip.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر در مورد سفر آتی آمریکا به خبرنگاران توضیح داد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر توضیحاتی در مورد سفر آتی آمریکا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر توضیحاتی در مورد سفر آتی آمریکا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We shall be attending the upcoming concert.
[ترجمه گوگل]ما در کنسرت آینده شرکت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما در کنسرت آینده شرکت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما در کنسرت آینده شرکت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Preparations for the upcoming Olympic Games are nearing completion.
[ترجمه گوگل]مقدمات بازی های المپیک آینده رو به اتمام است
[ترجمه ترگمان]آماده سازی برای بازی های المپیک آتی نزدیک به اتمام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آماده سازی برای بازی های المپیک آتی نزدیک به اتمام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The First Lady had an upcoming swing through four cities that required my urgent attention.
[ترجمه گوگل]بانوی اول یک چرخش آینده در چهار شهر داشت که به توجه فوری من نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]بانوی اول شاهد حرکت بعدی چهار شهر بود که به توجه مبرم من نیاز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بانوی اول شاهد حرکت بعدی چهار شهر بود که به توجه مبرم من نیاز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She pauses as the whole paraphernalia of the upcoming scene passes between them.
[ترجمه گوگل]وقتی تمام لوازم صحنه آینده بین آنها می گذرد، مکث می کند
[ترجمه ترگمان]او مکث می کند، چون تمام وسایل خانه از بین می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او مکث می کند، چون تمام وسایل خانه از بین می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Growers characterize the upcoming battle as a fight for their right to earn a living.
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان نبرد پیش رو را به عنوان مبارزه برای حق خود برای کسب درآمد توصیف می کنند
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان نبرد آتی را به عنوان یک مبارزه با حق خود برای امرار معاش توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان نبرد آتی را به عنوان یک مبارزه با حق خود برای امرار معاش توصیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Others even offer to send e-mail reminders of upcoming birthdays, anniversaries and holidays.
[ترجمه گوگل]دیگران حتی پیشنهاد ارسال ایمیل یادآوری تولدها، سالگردها و تعطیلات آینده را دارند
[ترجمه ترگمان]دیگران حتی پیشنهاد ارسال نامه های الکترونیکی را برای روزه ای تولد، anniversaries و تعطیلات ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دیگران حتی پیشنهاد ارسال نامه های الکترونیکی را برای روزه ای تولد، anniversaries و تعطیلات ارائه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Billboards all over town were advertising the upcoming state fair.
[ترجمه گوگل]بیلبوردهای سراسر شهر در حال تبلیغ نمایشگاه دولتی آینده بودند
[ترجمه ترگمان]در سراسر شهر، بیلبورد در سراسر شهر، بازار دولتی آینده را تبلیغ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در سراسر شهر، بیلبورد در سراسر شهر، بازار دولتی آینده را تبلیغ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Valley teenyboppers were eagerly awaiting an upcoming Veterans Memorial Coliseum concert by the Monkees.
[ترجمه گوگل]نوجوانان دره مشتاقانه منتظر کنسرت آتی Veterans Memorial Coliseum توسط Monkees بودند
[ترجمه ترگمان]teenyboppers در دره teenyboppers مشتاقانه منتظر بنای یادبود سربازان قدیمی یادبود سربازان قدیمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]teenyboppers در دره teenyboppers مشتاقانه منتظر بنای یادبود سربازان قدیمی یادبود سربازان قدیمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming
رسیدنی (صفت)
upcoming
زود اینده (صفت)
upcoming
به انگلیسی
• about to happen, imminent
upcoming events will happen in the near future.
upcoming events will happen in the near future.
پیشنهاد کاربران
فرا رو ، فرارس ، فرارسنده ، پیش رو ، در پیش رو
قریب الوقوع
زودهنگام
نوپدید
آتی . پیش رو
nearby
پیش رو
آتی , پیش رو
– the upcoming presidential election
– We shall be attending the upcoming concert
– Preparations for the upcoming Olympic Games
– the upcoming presidential election
– We shall be attending the upcoming concert
– Preparations for the upcoming Olympic Games
• آینده ی نزدیک
• آینده ی پیش رو
( که در شرف وقوع است. )
مثال:
Let's discuss the project in the upcoming status meeting.
بیایید پروژه را در جلسه ی تعیینِ وضعیتِ آینده ی پیش رو مورد بحث قرار دهیم.
• آینده ی پیش رو
( که در شرف وقوع است. )
مثال:
Let's discuss the project in the upcoming status meeting.
بیایید پروژه را در جلسه ی تعیینِ وضعیتِ آینده ی پیش رو مورد بحث قرار دهیم.
at hand
برای فیلم و انیمیشن و . . . .
در شرف اکران
در شرف اکران