big fish

جمله های نمونه

1. The old man tussled with the big fish.
[ترجمه گوگل]پیرمرد با ماهی بزرگ درگیر شد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد با ماهی بزرگ tussled می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He carefully jerked a big fish out of water.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط یک ماهی بزرگ را از آب بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط یک ماهی بزرگ را از آب بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The four men arrested were described as really big fish by the U. S. Drug Enforcement Agency.
[ترجمه گوگل]چهار مرد دستگیر شده توسط آژانس مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده به عنوان ماهی های واقعا بزرگ توصیف شدند
[ترجمه ترگمان]چهار مرد دستگیر شده به عنوان یک ماهی بزرگ توسط ایالات متحده توصیف شدند اس اداره مبارزه با مواد مخدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Big fish eat little fish.
[ترجمه گوگل]ماهی های بزرگ ماهی های کوچک را می خورند
[ترجمه ترگمان]ماهی های بزرگ ماهی ها را می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He landed one very big fish.
[ترجمه گوگل]او یک ماهی بسیار بزرگ فرود آورد
[ترجمه ترگمان]او یک ماهی بسیار بزرگ را فرود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He boasted about the big fish he had caught.
[ترجمه گوگل]او به ماهی بزرگی که صید کرده بود افتخار می کرد
[ترجمه ترگمان]درباره ماهی بزرگی که صید کرده بود لاف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In South Africa, Jani was a big fish in a small pond.
[ترجمه گوگل]در آفریقای جنوبی، جانی یک ماهی بزرگ در یک برکه کوچک بود
[ترجمه ترگمان]در آفریقای جنوبی، جانی یک ماهی بزرگ در یک استخر کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She reeled up a big fish.
[ترجمه گوگل]او یک ماهی بزرگ را چرخاند
[ترجمه ترگمان]او یک ماهی بزرگ را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They say you can catch really big fish.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند شما می توانید ماهی واقعا بزرگ صید کنید
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که شما می توانید ماهی واقعا بزرگ بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I liked being a comparatively big fish in a relatively small pond!
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم یک ماهی نسبتاً بزرگ در یک حوضچه نسبتاً کوچک باشم!
[ترجمه ترگمان]من دوست داشتم یک ماهی نسبتا بزرگ در یک برکه نسبتا کوچک باشم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He wanted a big fish to take her bait.
[ترجمه گوگل]او یک ماهی بزرگ می خواست تا طعمه او را بگیرد
[ترجمه ترگمان] اون یه ماهی بزرگ می خواست که طعمه رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Carp are no different from any other big fish.
[ترجمه گوگل]کپور هیچ تفاوتی با ماهی های بزرگ دیگر ندارد
[ترجمه ترگمان]Carp از ماهی های بزرگ دیگر تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a start we caught our first big fish, an important moment on any voyage.
[ترجمه گوگل]برای شروع، اولین ماهی بزرگ خود را گرفتیم، لحظه ای مهم در هر سفر
[ترجمه ترگمان]برای شروع اولین ماهی بزرگ، یک لحظه مهم در هر سفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The possibility of a big fish was too much for him.
[ترجمه گوگل]امکان ماهی بزرگ برایش خیلی زیاد بود
[ترجمه ترگمان]احتمال یک ماهی بزرگ برای او خیلی زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person of great importance, good catch
someone who is a big fish is powerful or important; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

In slang, “big fish” is a term used to refer to one thousand dollars. This term is derived from the word “big” which indicates a large amount of money. It is commonly used in informal conversations or when discussing money in a casual manner.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان عامیانه، اصطلاحی است برای اشاره به هزار دلار.
این اصطلاح از کلمه "big" گرفته شده که نشان دهنده مقدار زیادی پول است. معمولاً در مکالمات غیررسمی یا هنگام بحث در مورد پول به روشی خودمانی استفاده می شود.
مثال ها؛
“I just made a big fish selling my old car. ”
In a discussion about expensive purchases, a person might mention, “That watch costs a big fish. ”
A friend might ask, “Can you lend me a big fish? I need to pay my rent. ”

big fish
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-1000-dollars/
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie
آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
شخص مهم و کله گنده
مترادف : big shot
( عامیانه )
1. رئیس، رهبر ( ادبیات گنگستری )
2. فرد موفق، مهم و تاثیر گذار.
Big cheese ادم کله گنده و مهم
خطیر
اصل کاری
آدم مهم
گُل درشت
big fish=big gun=big noise = big shot
آدم دم کلفت، آدم کله گنده، شخص مهم و با نفوذ
big gun = آدم کله گنده، آدم دم کلفت، شخص پر نفوذ
کار خارق العاده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس