معنی: دانستن، نسبت دادن، اسناد دادن، حمل کردن، کاتب، رونوشت برداشتنمعانی دیگر: وابسته دانستن، اسناد کردن، منتسب کردن، از آن کسی دانستن، حمل کردن بر، رونویس بردار
• (1)تعریف: to attribute (something) to a particular cause or source. • مترادف: attribute, impute • مشابه: accredit, arrogate, attach, chalk up
- I ascribed her nervousness to the fact that her exams were coming up.
[ترجمه گوگل] من عصبی بودن او را به این موضوع نسبت دادم که امتحاناتش نزدیک است [ترجمه ترگمان] عصبانیت او را به این حقیقت نسبت دادم که امتحانات او در شرف تکوین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The invention of the radio is often ascribed to Guglielmo Marconi.
[ترجمه گوگل] اختراع رادیو اغلب به گوگلیلمو مارکونی نسبت داده می شود [ترجمه ترگمان] اختراع رادیو اغلب به Guglielmo Guglielmo منسوب می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to consider as belonging, esp. as a characteristic or trait. • مترادف: attribute • مشابه: accredit, arrogate, associate, connect, lay, link
- I wrongly ascribed honesty to this man, and I paid a terrible price for it.
[ترجمه گوگل] من به اشتباه صداقت را به این مرد نسبت دادم و بهای وحشتناکی برای آن پرداختم [ترجمه ترگمان] من به غلط شرافت را نسبت به این مرد نسبت دادم و بهای سنگینی را برای آن پرداخت کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. it is wrong to ascribe all our problems to the war
اشتباه است که همه ی مشکلات خود را به جنگ وابسته کنیم.
2. People like to ascribe human feelings to animals.
[ترجمه Sina] مردم دوست دارند احساسات انسان را به حیوانات نسبت دهند
|
[ترجمه گوگل]مردم دوست دارند احساسات انسانی را به حیوانات نسبت دهند [ترجمه ترگمان]مردم دوست دارند احساسات انسانی نسبت به حیوانات داشته باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. To what do you ascribe your phenomenal success?
[ترجمه گوگل]موفقیت خارق العاده خود را به چه چیزی نسبت می دهید؟ [ترجمه ترگمان]شما موفقیت شگفت انگیز خود را نسبت به چه می دانید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We do not ascribe a superior wisdom to government or the state.
[ترجمه گوگل]ما حکمت برتر را به دولت یا دولت نسبت نمی دهیم [ترجمه ترگمان]ما حکمت برتر را به دولت یا دولت نسبت نمی دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Local people ascribe healing properties to this fruit.
[ترجمه گوگل]مردم محلی به این میوه خواص درمانی نسبت می دهند [ترجمه ترگمان]مردم محلی خواص درمانی این میوه را نسبت به این میوه نسبت می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I am reluctant to ascribe supernatural powers to a fortune teller.
[ترجمه گوگل]من تمایلی به نسبت دادن قدرت های ماوراء طبیعی به یک فالگیر ندارم [ترجمه ترگمان]من بی میل نیستم که قدرت های مافوق طبیعی را به عنوان یک پیشگو نسبت دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You can't ascribe the same meaning to both words.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید یک معنی را برای هر دو کلمه نسبت دهید [ترجمه ترگمان]تو نمی توانی همان معنی را برای هر دو کلمه تشخیص بدهی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The government ascribe great importance to these policies.
[ترجمه گوگل]دولت به این سیاست ها اهمیت زیادی می دهد [ترجمه ترگمان]دولت اهمیت زیادی به این سیاست ها نسبت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There seems no particular reason to ascribe economic rationality to one group and not the other.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دلیل خاصی برای نسبت دادن عقلانیت اقتصادی به یک گروه و نه گروه دیگر وجود ندارد [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هیچ دلیل خاصی برای نسبت دادن عقلانیت اقتصادی به یک گروه و نه به دیگری وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Among the Volunteers, the tendency was to ascribe their difficulties to personality deficiencies in the field staff.
[ترجمه گوگل]در میان داوطلبان، تمایل به نسبت دادن مشکلات خود به کمبودهای شخصیتی در کارکنان میدانی بود [ترجمه ترگمان]در میان داوطلبان، گرایش این بود که مشکلات خود را به کاستی های شخصیت در کادر آموزشی نسبت دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We could ascribe these setbacks to the fact that our regime is young, or make other excuses.
[ترجمه گوگل]میتوانیم این عقبنشینیها را به جوان بودن رژیممان نسبت دهیم یا بهانههای دیگری بیاوریم [ترجمه ترگمان]ما می توانیم این مشکلات را به این واقعیت نسبت دهیم که رژیم ما جوان است یا بهانه دیگری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It would be a mistake, however, to ascribe this sensitivity purely to the propaganda and machinations of the Communists.
[ترجمه گوگل]با این حال، اشتباه است که این حساسیت را صرفاً به تبلیغات و دسیسههای کمونیستها نسبت دهیم [ترجمه ترگمان]با این حال، این یک اشتباه است که این حساسیت را صرفا به تبلیغات و توطئه های کمونیست ها نسبت دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This effort to ascribe blame makes no sense, because the dip was too small to matter.
[ترجمه گوگل]این تلاش برای مقصر دانستن بی معنی است، زیرا شیب بسیار کوچک بود و اهمیتی نداشت [ترجمه ترگمان]این تلاش برای نسبت دادن سرزنش به هیچ وجه منطقی نیست، زیرا شیب بیش از حد کوچک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We may be quite right to ascribe agency to a child for his acts.
[ترجمه گوگل]ما ممکن است کاملاً حق داشته باشیم که به یک کودک برای اعمالش اختیار بدهیم [ترجمه ترگمان]ما ممکن است حق داشته باشیم که این موسسه را برای اعمال خود به یک کودک نسبت دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. But to ascribe this to male chauvinism wouldn't be accurate either.
[ترجمه گوگل]اما نسبت دادن این موضوع به شوونیسم مردانه نیز درست نیست [ترجمه ترگمان]اما نسبت به تعصب مردانه هم دقیق نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• attribute to, charge to if you ascribe an event or state of affairs to a particular factor, you think that it is caused by that factor. if you ascribe a quality to someone, you consider that they have it.
نتیجه چیزی یا اثر چیزی را به پای کسی یا چیزی نوشتن: ۱ - چیزی را به عنوان سبب و یا کسی را به عنوان مسبب چیزی دانستن ( لاغر شدن او را میتوان به پای رژیم لاغری او نوشت ) ۲ - فرض دانستن اینکه که کسی یا چیزی اثر یا تأثیر مشخصی دارد ( مثال: آیا میتوان تأثیر خاصی را به پای این گیاه نوشت ؟ )
منتسب دانستن، وابسته دانستن
نسبت دادن اسناد دادن
نسبت دادن، منتسب کردن
الگوگرفتن سرمشق گرفتن
به گردن کسی انداختن ( تقصیر، گناه، اشتباه، مسئولیت )
چیزی رل به جای چیز دیگری جا زدن، ( به طعنه ) قالب کردن