service station

/ˈsɝːvəsˈsteɪʃən//ˈsɜːvɪsˈsteɪʃən/

پمپ بنزین، تعمیرگاه

جمله های نمونه

1. They tanked up at the service station before taking off for the town.
[ترجمه .] آن ها قبل از اینکه شهر را ترک کنند، ماشین را در پمپ بنزین، بنزین زدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها قبل از برخاستن به سمت شهر، در ایستگاه خدمات پمپاژ کردند
[ترجمه ترگمان]قبل از این که به شهر بروند، از ایستگاه سرویس بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We stopped at a service station for a quick snack.
[ترجمه گوگل]برای یک میان وعده سریع در یک ایستگاه خدمات توقف کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در یک ایستگاه خدمات برای یک اسنک سریع توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The service station is dead, long live the service station.
[ترجمه گوگل]پمپ بنزین مرده، زنده باد پمپ
[ترجمه ترگمان]ایستگاه خدمات مرده، عمر طولانی ایستگاه خدمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Read in studio Police have opened a motorway service station to encourage drivers to take a break.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید پلیس یک ایستگاه خدمات بزرگراه را برای تشویق رانندگان به استراحت باز کرده است
[ترجمه ترگمان]بخوانید در استودیو پلیس یک ایستگاه خدمات بزرگراه را باز کرده است تا رانندگان را تشویق به استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She pulled in at a motorway service station and decided on lunch.
[ترجمه گوگل]او به ایستگاه خدمات بزرگراه رفت و تصمیم گرفت ناهار را بخورد
[ترجمه ترگمان]او به ایستگاه خدمات بزرگراه رفت و تصمیم گرفت که ناهار بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Today, the town has a service station, convenience store, barber shop and a few smaller service businesses.
[ترجمه گوگل]امروزه این شهر دارای یک ایستگاه خدمات، فروشگاه رفاه، آرایشگاه و چند شرکت خدماتی کوچکتر است
[ترجمه ترگمان]امروزه، این شهر دارای یک ایستگاه خدمات، فروشگاه راحتی، آرایشگاه و تعداد کمی کسب و کاره ای خدماتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every gallon of diesel bought at a U. K. service station ensures that another £ 03 in duty flows into the Treasury's coffers.
[ترجمه گوگل]هر گالن گازوئیل خریداری شده در یک ایستگاه خدمات بریتانیا تضمین می کند که 03 پوند دیگر وظیفه به خزانه خزانه داری سرازیر می شود
[ترجمه ترگمان]هر گالن بنزین که در آمریکا خریده بود ک ایستگاه خدمات تضمین می کند که ۳ \/ ۳ پوند دیگر به خزانه خزانه ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new motorway service station has been opened to encourage drivers to take a break.
[ترجمه گوگل]یک ایستگاه خدمات بزرگراه جدید برای تشویق رانندگان به استراحت افتتاح شده است
[ترجمه ترگمان]یک ایستگاه خدمات بزرگراه جدید برای تشویق رانندگان برای استراحت باز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Turning off the motorway at the service station he entered a different world.
[ترجمه گوگل]با خاموش کردن بزرگراه در ایستگاه خدمات، او وارد دنیای متفاوتی شد
[ترجمه ترگمان]او از بزرگراه به ایستگاه خدمات برگشت و وارد دنیای متفاوتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ancheng Vehicle Registration Service Station Address: No. 590, East Huangshi Road, Guangzhou City.
[ترجمه گوگل]آدرس ایستگاه خدمات ثبت نام خودرو Ancheng: شهر گوانگژو، خیابان هوانگشی شرقی، پلاک 590
[ترجمه ترگمان]آدرس ایستگاه خدمات ثبت وسایل نقلیه: شماره ۵۹۰، جاده Huangshi شرقی، گوانگ ژو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many years ago, I owned a service station and roadhouse on the main road between Melbourne and Adelaide.
[ترجمه گوگل]سال‌ها پیش، من صاحب یک ایستگاه خدمات و خانه‌ای در جاده اصلی بین ملبورن و آدلاید بودم
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، من یک ایستگاه خدمات و roadhouse در جاده اصلی بین ملبورن و آدلاید داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The truck turned into the service station.
[ترجمه گوگل]کامیون به ایستگاه خدمات تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]کامیون به ایستگاه سرویس برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the time I left the service station, I was feeling a little uneasy.
[ترجمه گوگل]وقتی از پمپ بنزین خارج شدم، کمی احساس ناراحتی می کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی از ایستگاه سرویس بیرون آمدم احساس ناراحتی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Filling up at a motorway service station cost ? 15 extra in one case.
[ترجمه گوگل]پر کردن با هزینه ایستگاه خدمات بزرگراه؟ 15 اضافی در یک مورد
[ترجمه ترگمان]پر کردن هزینه ایستگاه خدمات بزرگراه؟ ۱۵ اضافی دیگر در یک مورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let NCTC become the service station and increment of your vocation career.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید NCTC به ایستگاه خدمات و افزایش شغل شما تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]بیایید به ایستگاه خدمات و افزایش حرفه خود تبدیل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] تعمیرگاه - جایگاه خدماتی

انگلیسی به انگلیسی

• location where one can receive servicing; gas station
a service station is a garage that sells petrol, oil, spare parts, and so on.
a service station is also a place where you can stop on the motorway and where there is a garage, restaurant, shop, and toilets.

پیشنهاد کاربران

ایستگاه خدماتی
service station ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ایستگاه خدمات
تعریف: فضای کاری کوچکی در تالار غذاخوری
مجتمع رفاهی
خدمت کردن دریک ایستگاه است.
خدمات خودرویی
مکانیکی

بپرس