قاچاقچی

/qACAqCi/

برابر پارسی: نهان فروش، نهان کار

معنی انگلیسی:
bootlegger, racketeer, smuggler, trafficker

لغت نامه دهخدا

قاچاقچی. ( ترکی ، ص مرکب ) کسی که مال التجاره ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد. آنکه کالا از بیراهه گذراند.
- امثال :
وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی شود.

فرهنگ فارسی

آنکه امتعه ممنوع الورود را بدون کسب اجازه از دولت و پرداخت گمرک وارد کند کسی که با کالاهای ممنوع معامله کند .

فرهنگ معین

[ تر. ] (ص مر. ) کسی که به معاملات غیرقانونی می پردازد.

فرهنگ عمید

کسی که کالای غیرمجاز خریدوفروش کند یا به خرید و فروش غیرمجاز کالایی بپردازد.

دانشنامه عمومی

قاچاقچی (فیلم). «قاچاقچی» ( انگلیسی: Smuggler ( film ) ) یک فیلم است که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به دهر مندرا اشاره کرد.
عکس قاچاقچی (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

racketeer (اسم)
اخاذ، قلدر، قاچاقچی

contrabandist (اسم)
قاچاقچی

smuggler (اسم)
قاچاقچی

rumrunner (اسم)
قاچاقچی

پیشنهاد کاربران

قاچ یعنی بدو ، فرار کن ، قاچار یعنی فراری ، قاچاق یعنی فراری داده شده ، قاچاقچی یعنی کسی که این کار رو انجام میده ، این کلمات در صحبت روزمره ترکا وجود داره هیچ ریشه یابی هم نمیخواد
ابتدا باید بگویم منبع دهخدا کاملا غیر قابل قبول هست . زیرا دهخدا نه دانش ریشه شناسی واژه را داشته نه به صورت عمیق توضیح داده بلکه خود دهخدا بک تُرک هم بوده و ظاهرا پانترک و قاچاقچی کاملا مشخصه که از قاچاق
...
[مشاهده متن کامل]
چی گرفته شده چی یک پسوند فارسی هست مانند تفنگچی و. . . . و طبق گفته زبان شناسان دستورالعمل و قواعد زبان تُرکی تغییرات زیادی کرده و از فارسی تاثیر گرفته خیلی از پسوند های فارسی در زبان تُرکی دیده میشود. چه بسا که درباره چاق باید تحقیق کرد زیاد در فرهنگ نامه ها وجود دارد که چاق ، چاگ بوده است و فارسیه و اگر این قاچاق هم ربط داشته باشد مشخصه که چاگچی را تُرکها تبدیل کردن به قاچاگچی ، قاچاقچی تا همینجا مشخصه که واژه فارسی درش هست یا ترکیبی از فارسی و ترکی هست یا کلا فارسی

trafficker
Smuggler
کوچ ؛ منبع دهخدا= ریشه ترکی
کوچ کلمه رحیل هست در صحرا
●کچمق یعنی رد شدن عبودر کردن ، گذشت
●کچرلر = عبورکنندگان
●کوچن لر = رحیل کنندگان
■■■■■■■■■■■■■■■■■■
قاچماق = فرار کردن ، دویدن
...
[مشاهده متن کامل]

قاجار ( قاچار ) = فراری
قاچیتماق = فراری دادن
قاچاق = فراری 🔚
بعدشم کوچ را در لغت نامه دهخدا ببینید

قاچاقچی
قاچاق در ترکی از قاچماق یعنی فراری و دزدکی
در پارسی تاجیکی معادل آن �گُریزه� است. یعنی کسی که می گُریزد یا درحال گُریز است
ناچمیبر ( زبر "چ" و "ب" ) چمی=قانونی
" گریزشگر " کسی که دادو ستد ناروا کند و همواره در پی دررفتن باشد.

بپرس