equally

/ˈiːkwəli//ˈiːkwəli/

متساویا، به یک اندازه، به طور مساوی، مساوی، یکسانانه، نیز، همچنین، بطورمساوی یابرابر، بیک اندازه، بیک درجه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in an equal or like manner.
مشابه: alike

(2) تعریف: to the same degree or extent.
مشابه: alike

جمله های نمونه

1. they are equally powerful
آنان به یک اندازه نیرومند هستند.

2. i divided the money equally among them
پول را به طور مساوی بین آنها بخش کردم.

3. julie portioned the food equally among us
جولی خوراک را بطور مساوی بین ما تقسیم کرد.

4. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.

5. all four wheels receive the weight equally
هر چهار چرخ متساویا وزن را تحمل می کنند.

6. homa was shedding affection on every guest equally
هما به همه ی مهمانان به طور مساوی اظهار محبت می کرد.

7. Smokers and nonsmokers can not be equally free in the same railway carriage.
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری و غیرسیگاری نمی توانند به یک اندازه در یک واگن راه آهن آزاد باشند
[ترجمه ترگمان]استعمال کنندگان و استعمال کنندگان نمی توانند در یک واگن قطار به یک اندازه آزاد باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This job could be done equally well by a computer.
[ترجمه گوگل]این کار می تواند به همان اندازه توسط یک کامپیوتر به خوبی انجام شود
[ترجمه ترگمان]این کار را می توان به طور مساوی با یک کامپیوتر انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rules have now been made equally applicable to all members.
[ترجمه گوگل]اکنون قوانین به طور یکسان برای همه اعضا قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این قوانین در حال حاضر به یک اندازه برای همه افراد قابل اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diet and exercise are equally important.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی و ورزش به یک اندازه مهم هستند
[ترجمه ترگمان]غذا و ورزش نیز به همان اندازه مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These principles apply equally in all cases.
[ترجمه گوگل]این اصول در همه موارد به طور یکسان اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]این اصول به طور مساوی در همه موارد اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Either of the plans is equally dangerous.
[ترجمه گوگل]هر یک از این طرح ها به همان اندازه خطرناک است
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از نقشه ها هم به همان اندازه خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His predecessor was accorded an equally tumultuous welcome.
[ترجمه گوگل]سلف او به همان اندازه مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]جد او نیز با چنان استقبالی روبهرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We try to treat every member of staff equally.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم با هر یک از کارکنان یکسان رفتار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم به هر یک از اعضای تیم به همان اندازه رفتار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The birds are equally at home in a woodland or riverside environment.
[ترجمه گوگل]پرندگان به همان اندازه در یک محیط جنگلی یا کنار رودخانه در خانه هستند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان به طور مساوی در یک محیط جنگلی یا در کنار رودخانه قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The exam consists of six equally weighted questions.
[ترجمه گوگل]این آزمون شامل شش سوال هم وزن است
[ترجمه ترگمان]این آزمون شامل شش سوال مساوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به تساوی، متساویا، به طور مساوی

انگلیسی به انگلیسی

• in an equal manner; in a uniform manner
equally means in sections, amounts, or spaces that are the same size as each other.
equally also means to the same degree or extent.
equally is used to introduce a comment which balances or contrasts with another comment that has just been made.

پیشنهاد کاربران

به طور مساوی
مثال: Both candidates are equally qualified for the job.
هر دو کاندیدا به اندازه مساوی برای شغل واجد شرایط هستند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
همچنین
equally: به طور مساوی
fairly and in the same way
بطور عادلانه ای
In this justic system, We shall be equally eligible to all high offices
در این دستگاه عدالت ما بطور عادلانه واجد شرایط مناصب عالیه خواهیم بود
we are equal in the justice systems'eyes=
Same
برابر
علی السویه، بی طرفانه، بی غرضانه
در عین حال
=likewise
یکسان، به طور یکسان، هم اندازه
پیشوند هم -
to weight equally = هم سنگ بودن
eqaully important = هم اهمیت
همانقدر

به همان اندازه،
به همان مهم ای،
به همان مقدار، میزان، حد ، درجه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس