bleak

/ˈbliːk//bliːk/

معنی: غم افزا، در معرض باد سرد، بی حفاظ
معانی دیگر: در معرض باد و سرما، بی درخت، سرد و سوزآور، شدید و ناخوشایند، بی نوید، دلگیر، جانفرسا، (جانورشناسی) کپور سفید (جنس alburnus - بومی اروپا - فلس های نقره فام آن در ساختن مروارید مصنوعی کاربرد دارد)، درمعر­ بادسرد، متروک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: bleaker, bleakest
مشتقات: bleakly (adv.), bleakness (n.)
(1) تعریف: cold, windswept, or barren.
مترادف: desolate, dismal, dreary
مشابه: arctic, bare, barren, cold, forlorn, funereal, gloomy, meager, stark, tenebrous, windswept

- The countryside there is bleak in winter.
[ترجمه ب گنج جو] زمستون اون منطقه ی روستایی فضایی دلگیر و غم آلود داره.
|
[ترجمه گوگل] حومه آنجا در زمستان تاریک است
[ترجمه ترگمان] نواحی حومه ای در زمستان سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a hopeless quality.
مترادف: dismal, dreary, gloomy
متضاد: promising, rosy
مشابه: desolate, forlorn, hopeless

- The widow's prospects were bleak.
[ترجمه گوگل] چشم انداز بیوه تاریک بود
[ترجمه ترگمان] آینده بیوه زن هم غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a small European river fish whose silvery scales are used to make artificial pearls.

جمله های نمونه

1. a bleak coast
کرانه ی سرد و پر باد

2. a bleak future
آینده ای خالی از امید

3. siberia's bleak winters
زمستان های سخت سیبری

4. the house seemed empty and bleak
خانه لخت و دلگیر به نظر می رسید.

5. They showed me into a bleak waiting room.
[ترجمه گوگل]آنها مرا به اتاق انتظار تاریک نشان دادند
[ترجمه ترگمان] اونا منو به یه اتاق انتظار بی روح نشون دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The house stood in a bleak and desolate landscape.
[ترجمه گوگل]خانه در منظره ای تاریک و متروک ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]خانه در یک منظره غم انگیز و متروک ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The future looks bleak for the fishing industry.
[ترجمه گوگل]آینده برای صنعت ماهیگیری تاریک به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آینده برای صنعت ماهیگیری غمناک به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The outlook for the economy is bleak.
[ترجمه گوگل]چشم انداز اقتصاد تاریک است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز اقتصاد تیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The house stands on a bleak, windswept moor.
[ترجمه گوگل]خانه بر روی یک لنگه تاریک و بادگیر قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خانه در آن خلنگ زار، آشفته و دلگیر، می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bleak moorland stretched on all sides as far as the eye could see.
[ترجمه گوگل]چمنزار تاریک از هر طرف تا آنجا که چشم کار می کرد امتداد داشت
[ترجمه ترگمان]در خلنگ زار زار زار تا آنجا که چشم دیده بود گسترده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company's prospects look pretty bleak.
[ترجمه گوگل]چشم انداز این شرکت بسیار تاریک به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]چشم انداز این شرکت بسیار غم انگیز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's probably the most bare and bleak island I've ever had the misfortune to clap eyes on.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً لخت ترین و تاریک ترین جزیره ای است که من تا به حال بدبختی کرده ام که روی آن دست بزنم
[ترجمه ترگمان]این احتمالا خطرناک ترین و bleak جزیره ای است که تا به حال دیده ام که از آن چشم بر هم بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The immediate outlook remains bleak.
[ترجمه گوگل]چشم انداز فوری همچنان تاریک است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آنی هنوز تیره و تار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alberg gave him a bleak stare.
[ترجمه گوگل]آلبرگ به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]Alberg به او خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Two weeks in hospital seems a bleak prospect.
[ترجمه گوگل]دو هفته بستری شدن در بیمارستان دورنمای تاریکی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]دو هفته در بیمارستان چشم انداز غم انگیزی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غم افزا (صفت)
gloomy, oppressive, bleak, depressive

در معرض باد سرد (صفت)
bleak

بی حفاظ (صفت)
bleak, shelterless

انگلیسی به انگلیسی

• type of freshwater fish
cold; cheerless, gloomy; bare
if a situation is bleak, it is bad, and seems unlikely to improve.
if something is bleak, it looks cold and bare.
if someone looks or sounds bleak, they seem depressed, hopeless, or unfriendly.

پیشنهاد کاربران

ضعیف
If a situation is bleak, there is little or no hope for the future/ without hope/ not giving much hope for the future
بدون امید در آینده، مایوس کننده، ( شرایط ) تیره و تار
The economic outlook is bleak
...
[مشاهده متن کامل]

With no job, the future looked bleak
Their long - term prospects appear bleak
In a bleak assessment of the coming months, they said market conditions were almost certain to remain challenging

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bleak?q=bleak
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : bleakness
✅️ صفت ( adjective ) : bleak
✅️ قید ( adverb ) : bleakly
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای سرد:
✅️ bleak – very cold and grey
✅️ biting – so cold that it makes you feel uncomfortable
✅️ brisk – fairly cold and a fairly strong wind is blowing
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ crisp – cold and dry
✅️ fresh – fairly cold and the wind is blowing
✅️ frosty – cold enough to produce frost
✅️ hard – a very cold winter
✅️ harsh – extremely cold and unpleasant
✅ icy – very cold, like ice
✅ raw – cold and unpleasant
✅ snowy – covered with snow
منبع: www. writerswrite. co. za

سوت و کور
تیره و تار
prospects for genuine reform appear bleak
Bleak subscribers
را معنی میکنید لطفا
ممنون از توجهتون
مایوس کننده ( در مورد شرایط )
سرد و گرفته ( در مورد هوا )
سوز دار
دلگیر، غم افزا
سرد و ناخوشایند
افسرده
افسردگی
بد، ناخوشایند، ناامید کننده، بی فروغ/بی نوید
1 ) With the company now in bankruptcy, the future of the SSJ in this region is looking increasingly bleak👁️
2 ) In early April, production cuts from the storm were thought to average around 800, 000 bpd. It is only with greater statistical evaluation from the Energy Information Administration that the picture looks 👁️bleaker
...
[مشاهده متن کامل]

سرد و بی روح
یاس آور
ناراحت کننده، عذاب آور
1 - سرد = cold
it is a bleak day
2 - نا امیدکننده = without hope
future looks bleak
بی روح، بی هیجان، عادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس