but

/bʌt//bʌt/

معنی: فقط، بلکه، بطور محض، جز، بدون، بل، با وجود، باستثنای، اما، ولی، لیکن، مگر
معانی دیگر: به جز، سوای، به استثنای، (همراه با مصدر) چاره ای جز ...، هرآینه، مگر آنکه، که، همین ...، از سوی دیگر، به هرحال، ... که، (خودمانی) کاملا، درست و حسابی، (اسکاتلند) اتاق بیرون از ساختمان (به ویژه آشپزخانه)، نه تنها، بطور مح­

بررسی کلمه

حرف ربط ( conjunction )
(1) تعریف: yet; and despite this.
مترادف: yet

- They tried hard but failed.
[ترجمه زهرا] تلاش بسیاری کردند اما موفق نشدند
|
[ترجمه عابدی] آنها بسیار تلاش کردند اما موفق نشدند
|
[ترجمه شان] آنان به سختی تلاش کردند، اما موفق نشدند ( شکست خوردند ) .
|
[ترجمه Niayrsh] آنها بسیار تلاش کردن اما موفق نشدن
|
[ترجمه گوگل] خیلی تلاش کردند اما موفق نشدند
[ترجمه ترگمان] سخت تلاش کردند، اما موفق نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a bit salty, but it's delicious.
[ترجمه علی] این کمی شور میباشد ولی عالیست
|
[ترجمه سمانه] این مقداری شور است اما عالیست
|
[ترجمه ش‌.] یک کم شوره ولی خوشمزه است.
|
[ترجمه شان] این ( غذا ) با آنکه کمی شور است، ولی خوشمزه است.
|
[ترجمه ف] این شور است اما خوش مزه است.
|
[ترجمه گوگل] کمی شور است اما خوشمزه است
[ترجمه ترگمان] کمی شوره، اما خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The method is old but effective.
[ترجمه گوگل] روش قدیمی اما موثر است
[ترجمه ترگمان] این روش قدیمی اما موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: except that.
مشابه: except, only

- We would have gone to play baseball, but it rained.
[ترجمه گوگل] ما می‌رفتیم بیسبال بازی کنیم، اما باران بارید
[ترجمه ترگمان] ما می خواستیم بیسبال بازی کنیم ولی باران باریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: except.
مشابه: except, save

- We did nothing but talk all night.
[ترجمه کیمیا شیخی] ما کل شب خودراصرف صحبت و گفتو گو با یکدیگر کرده ایم.
|
[ترجمه ش.] کل شب رو هیچ کاری نکردیم؛ فقط حرف زدیم.
|
[ترجمه شان] تمام ( مدت ) شب، به جز گفتگو، کار دیگری نکردیم.
|
[ترجمه گوگل] تمام شب جز حرف زدن هیچ کاری نکردیم
[ترجمه ترگمان] ما هیچ کاری نکردیم جز اینکه کل شب رو با هم حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: without the circumstance that.

- He never plans a trip but an emergency arises.
[ترجمه گوگل] او هرگز برای سفر برنامه ریزی نمی کند اما یک موقعیت اضطراری پیش می آید
[ترجمه ترگمان] او هرگز قصد سفر ندارد، اما یک وضعیت اضطراری پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: with the exception of; except.
مشابه: bar, except, save, short of

- No one went but me.
[ترجمه مهدی قائدی] به جز من، هیچ کس نرفت.
|
[ترجمه parisa] هیچ کس به جز من نرفت
|
[ترجمه گوگل] هیچکس جز من نرفت
[ترجمه ترگمان] هیچ کس به جز من نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
عبارات: but for
• : تعریف: no more than; only; merely.

- I caught but a few fish.
[ترجمه گوگل] من فقط چند ماهی گرفتم
[ترجمه ترگمان] فقط چند تا ماهی گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. but for you, i would be dead by now
اگر به خاطر تو نبود من تا حالا مرده بودم.

2. but he is not fluent in french
ولی در فرانسه روان نیست.

3. but he paid no heed to what i said
اما به گفته های من توجهی نکرد.

4. but his wife hated the spotlight
ولی زنش از توجه همگانی متنفر بود.

5. but my good man, what business of yours is that!
آخه رفیق،این موضوع به شما چه ربطی داره !

6. but one short remove from victory
فقط یک قدم کوتاه تا پیروزی

7. but this is not attributable to age
اما این (مسئله) را نمی توان به سن نسبت داد.

8. but and ben
(اسکاتلند) همه ی منزل

9. but for
اگر به خاطر . . . نبود

10. but that
که

11. but then
اما از سوی دیگر،ولی از جهت دیگر

12. all but hossein left
همه رفتند بجز حسین.

13. all but one of the fugitives . . .
همه سوای یکی از فراریان . . .

14. nobody but natives live in the bush
کسی جز بومیان در بیشه زار وحشی زندگی نمی کند.

15. none but nemat can do it
کسی جز نعمت نمی تواند آن کار را انجام بدهد.

16. rich but still unhappy
پولدار ولی باز ناشاد

17. all but
1- تقریبا

18. anything but
به هیچ وجه،اصلا

19. can but
فقط می تواند،ممکن است

20. cannot but
چاره ای ندارد جز آنکه،می بایستی،باید

21. last but not least
اسمش در آخر ذکر می شود ولی از دیگران کمتر نیست،آخر از همه اما نه بی اهمیت ترین

22. nothing but
چیزی به چیز دیگری به غیر از،فقط

23. sadder but wiser
(عامیانه) پخته تر و عاقل تر،سختی کشیده و عاقل تر شده

24. slowly but surely
آهسته و پیوسته،بدون احتمال شکست،با سنجش کلیه ی جوانب

25. thanks but no thanks!
متشکرم ولی باید پیشنهاد شما را رد کنم !

26. . . . what remedy but surrender and submission?
. . . غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ؟

27. a premature but viable infant
کودک زودرس ولی زنده ماندنی

28. a rough but clean contest
هماورد (مبارزه ی) خشن ولی منصفانه

29. an old but still popular tradition
یک سنت قدیمی ولی هنوز متداول

30. be polite but don't kowtow to him either
مودب باش ولی زیادی هم نسبت به او تواضع نکن.

31. hassan resigned but rejoined the company later
حسن استعفا داد ولی بعدا دوباره به عضویت شرکت درآمد.

32. he is but a child
او کودکی بیش نیست.

33. he maintains but the phantom of authority
او فقط به ظاهر دارای قدرت است.

34. he went, but not without a murmur
او رفت ولی نه بدون غرولند.

35. he won but only at a price
او برنده شد ولی پس از زحمات زیاد.

36. i failed but it's worth another try
موفق نشدم ولی ارزش یک بار کوشش دیگر را دارد.

37. it's nothing but hearsay
چیزی جز شایعه نیست.

38. l listened but couldn't hear him well
گوش فرا دادم ولی نتوانستم صدای او را خوب بشنوم.

39. man proposes but god disposes
خواستن از بشر،دادن از خدا

40. may nothing but good betide them
الهی جز خیر چیزی برایشان رخ ندهد.

41. never doubt but what your mother loves you!
هرگز در این که مادرت تو را دوست دارد شک نکن !

42. night came but did not bring along any rest
شب آمد ولی با خود آرامش نیاورد.

43. no disrespect, but please take your shoes off before entering
اگر بی ادبی نباشد خواهشمندم هنگام ورود کفش خود را در بیاورید.

44. no offense but your pants zipper is open!
دلخور نشوید ولی زیپ شلوارتان باز است !

45. nobody came but my brother
کسی به جز برادرم نیامد.

46. one cannot but admire him
آدم نمی تواند از تحسین او خودداری کند.

47. she fell but her injuries were not serious
او افتاد ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.

48. she fell but was not injured
او افتاد ولی گزندی ندید.

49. we met but we didn't make friends for a few months
ما ملاقات کردیم ولی تا چند ماه با هم دوست نشدیم.

50. you visit but play coy / thus tantalizing me by feeding the flames of your desirability
دیدار می نمایی و پرهیز می کنی /بازار خویش و آتش ما تیز می کنی

51. can not but
. . . چاره ای ندارد جز . . .

52. cannot choose but
مجبور بودن،چاره ای نداشتن (به جز)

53. cannot help but
مجبور خواهد بود،چاره ای نخواهد داشت مگر اینکه،حتما

54. man proposes, but god disposes
انسان خواستار است ولی خداوند اعطا گر است

55. opportunity knocks but once
(فرصت فقط یکبار در می زند) باید از فرصت استفاده کرد

56. trust everyone, but cut the cards!
به همه اعتماد کن ولی ورق ها را هم خوب بر بزن !

57. a foreigner cannot but be impressed by the beauty of esfahan mosques
یک نفر خارجی نمی تواند تحت تاثیر زیبایی مسجدهای اصفهان قرار نگیرد.

58. a scorpion stings but a dog bites
عقرب نیش می زند ولی سگ گاز می گیرد.

59. cyrus grew old but still retained the memory of his first love
سیروس پیر شد ولی هنوز خاطره ی اولین عشق خود را به یاد داشت.

60. do the housework but don't overdo it
کارهای خانه را انجام بده ولی زیاده روی نکن.

61. doctors have patients but lawyers have clients
دکترها مریض دارند ولی وکلا موکل.

62. eat the cake but don't spill the crumbs!
کیک را بخور ولی تکه های آن را نریز!

63. hassan was offended but he soon got over it
حسن رنجیده شد ولی به زودی آن را فراموش کرد.

64. he became rich but remained a hick
پولدار شد ولی دهاتی مسلک باقی ماند.

65. he cannot choose but to accept our offer
چاره ای جز قبول پیشنهاد ما را ندارد.

66. he cheated me but i'll find some way to pay him back
او مرا گول زد ولی من هم هر طور شده تلافی خواهم کرد.

67. he did it, but good
آن عمل را خیلی خوب انجام داد.

68. he does nothing but fiddle around
او کاری جز ولگردی نمی کند.

69. he got close but funked touching the snake
او نزدیک شد ولی از دست زدن به مار چندشش شد.

70. he had cancer but the immediate cause of his death was choking on food
او سرطان داشت ولی علت اصلی مرگش،گیر کردن غذا در گلو بود.

مترادف ها

فقط (قید)
just, alone, only, merely, but, solely

بلکه (قید)
even, but, rather

بطور محض (قید)
but

جز (حرف اضافه)
but, except

بدون (حرف اضافه)
without, but, sans

بل (حرف اضافه)
but

با وجود (حرف اضافه)
despite, notwithstanding, but

باستثنای (حرف اضافه)
but, except

اما (حرف ربط)
however, but, as regards, as respects

ولی (حرف ربط)
yet, though, but

لیکن (حرف ربط)
but

مگر (حرف ربط)
but, unless

تخصصی

[ریاضیات] مگر، غیر از، که

انگلیسی به انگلیسی

• if; condition; opposition; limitation
only; barely
besides, except
however, yet
say "but", make excuses, protest
you use but to introduce something which contrasts with what you have just said.
you use but when you are adding something or changing the subject.
you use but to link an excuse or apology with what you are about to say.
but also means `except'.
but can also mean `only'; a formal use.
you use but then before a remark which slightly contradicts what you have just said.
you also use but then before indicating that what you have just said is not surprising.
you use but for to introduce the only factor that causes a particular thing not to happen or not to be completely true.

پیشنهاد کاربران

باری، القصه، خلاصه.
آخه؛
But, why can't I go
آخه چرا نمی تونم برم؟
گاهی به چم : کمابیش و تقریباً است.
فقط ، بلکه ، به جز ، ولی
خود
( حرف ربط ) ولیکن. اما. ( ناظم الاطباء ) :
بشد که یاد خوشش باد روزگارِ وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا
حافظ
خود غم دندان به که توانم گفتن.
رودکی.
خود از شاه ایران بدی کی سزد؟
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
خود دور بی انصافان بگذشت در این شهر
زیرا بجهان چون شه ما دادگری نیست.
سنائی.
خود بحضورسگی بحر نگردد نجس
خود بوجود خری خلد نیابد وبا.
خاقانی.
خود چه زیانت کند گر بقبول سگی
عمر زیان کرده ای از تو شود محتشم.
خاقانی.
گفتی اگرچه خسته ای غم مخور این سخن سزد
خود بدلم گذر کندغم ببقای چون تویی.
خاقانی.

به معنی فقط ، جز ، با وجود
اما
حرف ربط: که، بلکه
صرفاً
به جز
با این حال
درهرحال
درهرصورت
I am careen but my friends call me Reen
then again
مع الوصف
که ( that )
. . . . it was during this time but
در طول این زمان بود که . . . .
هرچند
اگرچه
با این اوصاف
ولی با این تفاسیر
همچنین
خوب است برای کلمه آشنای but ( ولی ) دو معنی مهم دیگر هم بلد باشید : فقط ، به جز
You're nothing but a couch potato , Mazdak! Get off the sofa , will you ?
او فقط یک آدم تنبل و خوره تلویزیون هستی ، مزد ، میشود از روی کاناپه بلند شوی ؟
( کتاب خیلی سبز جامع )
مترادف های but:
Although
However
Nevertheless
Still
Though
Yet
اما , بلکه
اما به جای آن. . .
ولی
اما
حرف ربط but به معنای بلکه
حرف ربط but به معنای بلکه در ساختاری خاص در انگلیسی کاربرد دارد که عبارت است از:
not only. . . but also ( نه تنها . . . بلکه . . . هم )
جملاتی که دارای فاعل یکسان هستند بوسیله کلمات not only و but also به هم ربط داده می شوند. مثلا:
...
[مشاهده متن کامل]

. she is beautiful ( او زیبا است. ) و . she is kind ( او مهربان است. )
. she is not only beautiful but also kind ( او نه تنها زیبا بلکه مهربان هم است. )
حرف ربط but به معنای اما
حرف ربط but به معنای اما دو واژه، عبارت و جمله را که مفهومی مخالف هم دارند از هم جدا می کند. but کاربردهای مختلفی دارد:
- برای معرفی یک واژه یا عبارت یا جمله است که با محتوای ذکر شده در تضاد باشد و مخالف آن چیز باشد. مثلا:
his mother won't be there, but his father might ( مادرش ممکن است آنجا نباشد، اما پدرش ممکن است بیاید. )
- حرف ربط but به معنای اما می تواند بین دو جمله، واژه یا عبارت بیاید ولی لزوما دو جمله، واژه یا عبارت متضاد یکدیگر نباشند. در این کاربرد معادل واژه رسمی تر however می باشد. مثلا:
i'd asked everybody but only two people came ( من همه را دعوت کردم اما فقط دو نفر آمدند. )
by the end of the day we were tired but happy ( در پایان روز ما خسته ولی خوشحال بودیم. )
- حرف ربط but برخی اوقات در ابتدای جملاتی می آید که نشان می دهد فرد متعجب یا عصبانی است یا اینکه قصد مخالفت دارد. مثلا:
!but that's not possible ( اما این امکان ندارد! )
‘here's the money i owe you. ’ ‘but that's not right—it was only £10 ( این هم پولی که به تو بدهکار بودم. اما این درست نیست - آن پول فقط 10 پوند بود. )

منبع: سایت بیاموز

در مقابل=اما ، ولیکن
گرچه دیگر جان تهدید و زندان رفتن و محرومیت
از حقوقم را ندارم اما همه اینها در برابر درد گزش وجدان هیچ است. وجدانی که به من میگوید اگر تقدیر نعمت قلم
را به تو ارزانی داشته است در مقابل بار گران از حق نوشتن و دفاع از هموطنانت را هم که عاشقشان هستی بر
دوشت نهاده است
به جز
There is no one here but me
با این حال، با این وجود
تازه، تنها، فقط
that was but the beginning این تازه ( فقط، تنها ) شروع کار بود
. . . . but
امادرمقابلش ( در عوض آن ) . . . . .
Butبه معانی اما، بجز، و. . .
در جملاتی مثل جمله ی زیر "به جز" معنا میده :
Map shows covid cases failing in all but four areas of England
نقشه نشون میده موردهای ( جدید ) کرونایی در همه جای انگلیس در حال نزول و افت تعداد هستن به جز ۴ ناحیه
...
[مشاهده متن کامل]

نمیشه معنا کرد اما ۴ ناحیه
ولی توی اکثر مواقع But اما و ولی معنا میده
!! Hurry up
But I'm not ready yet

در پاسخ به آقای امین، but از butan گرفته شده که در انگلیسی قدیم معانی زیر را داشته
- بیرون
- بدون
- به جز، مگر
Origin but
Old English butan:“outside, without, except
https://www. ldoceonline. com/dictionary/but
علاوه بر آن، از طرفی دیگر، از سوئی دیگر
ولیکن ، اما، ولی
دقت فرمائید but به معنی به جز و جز نیست .
اما ولی بجز بلکه
بلکه
اما

بر عکس
اما ، ولی، جز
به غیر از
به جز
ولی ، اما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس