reasonably

/ˈriːzənəbli//ˈriːznəbli/

معنی: خردمندانه
معانی دیگر: معقولانه، عقلا، با دلیل، حقا، بطور معقول یا عادلانه

جمله های نمونه

1. Set yourself targets that you can reasonably hope to achieve.
[ترجمه گوگل]اهدافی را برای خود تعیین کنید که می توانید به طور منطقی امیدوار به دستیابی به آنها باشید
[ترجمه ترگمان]اهداف خود را مشخص کنید که بتوانید به طور منطقی امیدوار به رسیدن به آن باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He could not reasonably have foreseen the consequences.
[ترجمه میلاد] . او نمی توانست به طور منطقی عواقب آن را پیش بینی کند.
|
[ترجمه گوگل]او نمی توانست به طور منطقی عواقب آن را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست عواقب آن را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The meeting ended on reasonably amicable terms.
[ترجمه گوگل]این جلسه با شرایط نسبتاً دوستانه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]جلسه به طور منطقی دوستانه به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can be reasonably precise about the time of the incident.
[ترجمه گوگل]من می توانم در مورد زمان وقوع حادثه کاملاً دقیق باشم
[ترجمه ترگمان]من می توانم در مورد زمان حادثه کاملا دقیق باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is not reasonably practicable to offer her the original job back.
[ترجمه گوگل]به طور منطقی عملی نیست که به او شغل اصلی را بازگردانیم
[ترجمه ترگمان]منطقی نیست که شغل اصلی خود را به او پیشنهاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Did the BBC act reasonably in sacking the journalist?
[ترجمه گوگل]آیا بی بی سی در اخراج روزنامه نگار معقولانه عمل کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا بی بی سی بطور منطقی اقدام به اخراج خبرنگار کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She seems reasonably happy in her new job.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او در شغل جدید خود به طور معقولی خوشحال است
[ترجمه ترگمان]او در شغل جدیدش به طور معقولی خوشحال به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The car is in reasonably good condition.
[ترجمه گوگل]ماشین در وضعیت نسبتا خوبی است
[ترجمه ترگمان]این خودرو شرایط بسیار خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Does he cook reasonably well?
[ترجمه مهدی کاظمی] آیااو نسبتاٌ خوب آشپزی می کند؟
|
[ترجمه گوگل]آیا او به خوبی آشپزی می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او خوب آشپزی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tania kept the children reasonably quiet and contented.
[ترجمه گوگل]تانیا بچه ها را نسبتاً ساکت و راضی نگه داشت
[ترجمه ترگمان]Tania بچه ها را کاملا آرام و راضی نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's doing reasonably well at school.
[ترجمه گوگل]او در مدرسه خوب عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در مدرسه خوب کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She writes reasonably good children's books.
[ترجمه گوگل]او کتاب های نسبتا خوبی برای کودکان می نویسد
[ترجمه ترگمان]او کتاب های خوب و معقولی می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a very reasonably priced menu.
[ترجمه گوگل]یک منو با قیمت بسیار مناسب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک منوی بسیار با قیمت مناسب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think it was a reasonably democratic decision.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این یک تصمیم دموکراتیک منطقی بود
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که این یک تصمیم دموکراتیک منطقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His description had been reasonably accurate.
[ترجمه گوگل]توصیف او تا حد معقولی دقیق بود
[ترجمه ترگمان]توضیحات او بسیار دقیق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خردمندانه (قید)
advisedly, wisely, sagely, reasonably

انگلیسی به انگلیسی

• credibly, plausibly; wisely, intelligently; rationally, logically
reasonably means to quite a good or great degree.
if someone is behaving reasonably, they are behaving in a fair and sensible way.

پیشنهاد کاربران

تا حد معقولی
بطور بدیهی
نسبتاً
بە حد نیاز
تا حد زیادی؛ نسبتاً
قانع کننده؛ منطقی؛ قابل قبول
منطقی
تا جای ممکن
به طور مستدل
به جد
۱ ) نسبتا، تقریبا
۲ ) منطقا
به اندازه کافی
حقیقتا
تا حد رضایت بخش
قابل قبول - رضایت مدانه
به طور منطقی
به طورقابل قبول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس