implore

/ˌɪmˈplɔːr//ɪmˈplɔː/

معنی: التماس کردن به، عجز و لابه کردنبه، استغاثه کردن، درخواست کردن از
معانی دیگر: التماس کردن، لابه کردن، درخواهیدن، استغاثه کردن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: implores, imploring, implored
• : تعریف: to beg urgently of (someone) or for (something); beseech.
مترادف: beg, beseech, entreat, plead with
مشابه: adjure, crave, cry, petition, supplicate, urge

- Desperate, he implored his sister to reason with their father.
[ترجمه گوگل] او ناامید از خواهرش التماس کرد که با پدرشان استدلال کند
[ترجمه ترگمان] با ناامیدی از خواهرش خواهش کرد که با پدرشان کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I implore you to reconsider this serious decision.
[ترجمه شهره ترابی] من از شما میخواهم که این تصمیم جدی را بازنگری کنید .
|
[ترجمه گوگل] من از شما تقاضا دارم در این تصمیم جدی تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان] من از شما درخواست می کنم که در این تصمیم جدی تجدید نظر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He implored his friend's help in the matter.
[ترجمه گوگل] او از دوستش در این مورد کمک خواست
[ترجمه ترگمان] به کمک دوستش در این موضوع التماس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She implored her father's blessing.
[ترجمه گوگل] او دعای خیر پدرش را کرد
[ترجمه ترگمان] به دعای خیر پدرش التماس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I implore this one favor of you.
[ترجمه گوگل] من از شما خواهش می کنم
[ترجمه ترگمان] من از این خواهش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: imploringly (adv.), implorer (n.)
• : تعریف: to beg or plead urgently.
مترادف: beg, beseech, entreat
مشابه: appeal, importune, plead, supplicate, urge

- No matter how you implore, he will not listen.
[ترجمه گوگل] هر چقدر هم که التماس کنی، او گوش نمی دهد
[ترجمه ترگمان] مهم نیست که چه جوری التماس می کنی، اون گوش نمی ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Tell me it's true. I implore you.
[ترجمه ندا] بگو ببینم این موضوع حقیقت داردخواهش میکنم
|
[ترجمه گوگل]بگو درسته من از شما التماس دارم
[ترجمه ترگمان]به من بگو که حقیقت داره من از شما تمنا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We implore you to leave now.
[ترجمه شهره ترابی] مااز شمادرخواست داریم فورا محل را ترک کنید.
|
[ترجمه ندا] ما از شما خواهش میکنیم همین الان از این جا بروید
|
[ترجمه گوگل]ما از شما خواهش می کنیم که همین الان آنجا را ترک کنید
[ترجمه ترگمان]ما از شما تقاضا می کنیم که همین الان از اینجا برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Newspapers and television implore us to slit all the candy open to ensure that it contains no foreign body.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها و تلویزیون از ما می خواهند که تمام آب نبات ها را باز کنیم تا مطمئن شویم که هیچ جسم خارجی در آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها و روزنامه ها از ما درخواست می کنند که تمام شکلات را باز کنیم تا مطمئن شویم که هیچ بدنه خارجی در آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You implore them to believe that it is an object with certain transformation properties under rotations.
[ترجمه گوگل]شما از آنها التماس می کنید که باور کنند که این یک شی با ویژگی های تبدیل خاصی تحت چرخش است
[ترجمه ترگمان]شما از آن ها درخواست می کنید که بر این باورند که آن یک شی با خواص انتقالی خاص زیر چرخش های درخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We implore all of you to remain calm and assure that you area safe place.
[ترجمه گوگل]از همه شما خواهش می‌کنیم که آرامش خود را حفظ کنید و مطمئن باشید که در منطقه امن هستید
[ترجمه ترگمان]ما از همه شما درخواست می کنیم که آرامش خود را حفظ کنید و مطمئن شوید که منطقه امن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please implore someone else's help in a crisis.
[ترجمه گوگل]لطفاً در یک بحران از شخص دیگری کمک بگیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا از فرد دیگری در بحران درخواست کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I implore you not to leave me here.
[ترجمه گوگل]من از شما خواهش می کنم که مرا اینجا رها نکنید
[ترجمه ترگمان]من از شما تمنا می کنم که مرا اینجا تنها نگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And they began to implore Him to leave their region.
[ترجمه گوگل]و شروع کردند به التماس از او که منطقه آنها را ترک کند
[ترجمه ترگمان]و آن ها شروع به درخواست از او برای ترک منطقه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I do not implore God to give me again any, because I already had you!
[ترجمه گوگل]من از خدا التماس نمی کنم که دوباره به من بدهد، زیرا من قبلاً تو را داشتم!
[ترجمه ترگمان]من از خدا خواهش نمی کنم که باز هم به من پول بدهد، چون قبلا هم تو را داشتم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And he began to implore Him earnestly not to send them out of the country.
[ترجمه گوگل]و شروع به التماس جدی کرد که آنها را از کشور نفرستد
[ترجمه ترگمان]و از او خواهش کرد که از او خواهش کند که آن ها را از کشور خارج نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Implore right ovary cyst to keep the effective medicine treating?
[ترجمه گوگل]از کیست تخمدان راست بخواهید تا درمان دارویی موثر را حفظ کنید؟
[ترجمه ترگمان]تخمدان سمت راست برای نگهداری داروها موثر کیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Officers and tradesman are there to implore the gods to bless the voyage of Hamilcar.
[ترجمه گوگل]افسران و تاجران آنجا هستند تا از خدایان درخواست کنند که سفر همیلکار را برکت دهند
[ترجمه ترگمان]افسران و پیشه ور در آنجا هستند تا خدایان را از سفر هامیلکار یاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I implore you to go now.
[ترجمه گوگل]التماس میکنم همین الان برو
[ترجمه ترگمان]من از شما تمنا می کنم که همین حالا بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mercede's come to implore the protection of Mr. de Villefort.
[ترجمه گوگل]مرسده آمده است تا از آقای دو ویلفور محافظت کند
[ترجمه ترگمان]آمده ام از شما خواهش کنم که از آقای وی لفور حمایت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

التماس کردن به (فعل)
conjure, implore

عجز و لابه کردن به (فعل)
implore

استغاثه کردن (فعل)
implore

درخواست کردن از (فعل)
implore

انگلیسی به انگلیسی

• beg, plead, entreat
if you implore someone to do something, you beg them to do it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : implore
✅️ اسم ( noun ) : imploration
✅️ صفت ( adjective ) : imploring
✅️ قید ( adverb ) : imploringly
اذعان کردن
اقرار کردن
شهادت دادن
درخواست فوری برای کمک
beg someone earnestly or desperately to do something
عاجزانه درخواست کردن، ملتمسانه از کسی چیزی را درخواست کردن
He implored her to change her mind.
She implored him not to leave her.
She implored her parents not to send her away to school.
...
[مشاهده متن کامل]

He implored Biden to detach himself from Benjamin Netanyahu, the Israeli prime minister who has taken a hard line on the military assault.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/implore
خواهش کردن , التماس کردن
– She implored him to stay
– He implored the tribunal to have mercy
– No matter how you implore, he will not listen
– She implored her parents not to send her away to school
طلب کردن، اصرار کردن، اذعان داشتن، گواهی دادن
{ :if it is to be used in service of the creation and development of the egalitarian politics that his work implore
اگر قرار باشد به گواهِ حرفه اش در خدمت خلق و توسعۀ سیاستِ تساوی طلب مورد استفاده قرار گیرد }
تمنا کردن
خواهش کردن، خواستن، خواستار شدن

بپرس