overpower

/ˌoʊvəˈpaʊə//ˌəʊvəˈpaʊə/

معنی: فتح و غلبه کردن، استیلاء یافتن بر
معانی دیگر: چیره شدن، مغلوب کردن، غلبه کردن، مسلط شدن بر، از خود بی خود کردن، بیچاره کردن، در هم شکستن، استیلا یافتن بر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overpowers, overpowering, overpowered
(1) تعریف: to overcome by greater force.
مترادف: conquer, overcome, overwhelm, subdue, vanquish
مشابه: beat, crush, defeat, overmaster, prostrate, quash, quell, rout, surmount

- The robbers overpowered the bank guards.
[ترجمه گوگل] سارقان بر نگهبانان بانک غلبه کردند
[ترجمه ترگمان] دزدا به نگهبان ها حمله کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to overwhelm (the senses or faculties of).
مترادف: overcome, overmaster, overwhelm
مشابه: bowl over, floor, stun, upset

- The fumes from the fire nearly overpowered us.
[ترجمه گوگل] دود ناشی از آتش تقریباً بر ما مسلط شد
[ترجمه ترگمان] آتش بخاری نزدیک بود بر ما غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her charms overpowered his will to resist.
[ترجمه گوگل] جذابیت های او بر اراده او برای مقاومت چیره شد
[ترجمه ترگمان] charms بر اراده و اراده او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to provide or equip with excess mechanical power.

- The designers overpowered these snowmobile engines.
[ترجمه گوگل] طراحان بر این موتورهای ماشین برفی غلبه کردند
[ترجمه ترگمان] طراحان بر این ماشین های برفی چیره شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It took ten guardsmen to overpower him.
[ترجمه گوگل]ده نگهبان طول کشید تا بر او چیره شوند
[ترجمه ترگمان]ده نفر را گرفت تا بر او غلبه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I did overpower him the way he flattered.
[ترجمه گوگل]من بر او غلبه کردم همانطور که او چاپلوسی می کرد
[ترجمه ترگمان]من نسبت به او بر او غلبه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Police finally managed to overpower and arrest the gunman.
[ترجمه گوگل]پلیس در نهایت موفق شد مرد مسلح را تحت کنترل درآورد و دستگیر کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در نهایت توانست بر دستگیری فرد مسلح غلبه کرده و آن ها را دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police used force to overpower the demonstrators.
[ترجمه گوگل]پلیس برای غلبه بر تظاهرکنندگان از زور استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس از زور برای غلبه بر تظاهر کنندگان استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wine is bland enough not to overpower the fish.
[ترجمه گوگل]شراب به اندازه کافی ملایم است که بر ماهی غلبه نمی کند
[ترجمه ترگمان]شراب برای غلبه بر ماهی کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The killer would stalk his victim, overpower her and then brutally murder her.
[ترجمه گوگل]قاتل قربانی خود را تعقیب می کرد، بر او غلبه می کرد و سپس به طرز وحشیانه ای او را می کشت
[ترجمه ترگمان]قاتل قربانی خودش رو می کنه و بهش غلبه می کنه و بعد با خشونت اونو میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He can overpower hitters with his fastball or fool them with his off-speed stuff.
[ترجمه گوگل]او می تواند با توپ سریع خود بر مهاجمان غلبه کند یا با چیزهای بدون سرعت خود آنها را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]او می تواند hitters را شکست دهد یا آن ها را با سرعت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even if we did manage to overpower them we could be putting her life in danger.
[ترجمه گوگل]حتی اگر توانستیم بر آنها غلبه کنیم، ممکن است زندگی او را به خطر بیندازیم
[ترجمه ترگمان]حتی اگر ما بتوانیم بر آن ها غلبه کنیم، می توانیم زندگی او را در خطر قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I figured the two of us could overpower him.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که ما دو نفر می توانیم بر او غلبه کنیم
[ترجمه ترگمان] فکر کردم که هر دوی ما میتونیم بهش غلبه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I overpower him the way he flattered.
[ترجمه گوگل]من بر او غلبه می کنم همان طور که او چاپلوسی می کرد
[ترجمه ترگمان]من به روش خود بر او غلبه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lower boundary shows where buyers overpower sellers and prevent the market from falling.
[ترجمه گوگل]مرز پایین نشان می دهد که کجا خریداران بر فروشندگان غلبه می کنند و از سقوط بازار جلوگیری می کنند
[ترجمه ترگمان]مرز پایین تر نشان می دهد که در کجا خریداران بر فروشندگان غلبه می کنند و از افتادن بازار جلوگیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is now only one rank of the Overpower ability. Bonus damage removed.
[ترجمه گوگل]اکنون تنها یک رتبه از توانایی Overpower وجود دارد آسیب پاداش حذف شد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تنها یک رتبه از توانایی overpower وجود دارد آسیب هایی که به Bonus تعلق می گیرد حذف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Police finally managed to overpower the gunman.
[ترجمه گوگل]پلیس در نهایت موفق شد بر مرد مسلح غلبه کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در نهایت توانست بر قاتل مسلح غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The conductor tended to overpower her with aggressive dynamics ( Thor Eckert, Jr ).
[ترجمه گوگل]رهبر ارکستر تمایل داشت با پویایی تهاجمی بر او غلبه کند (ثور اکرت، جونیور)
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر تمایل داشت که بر او غلبه کند (تور Eckert، جونیور)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You forever overpower him and he departs ; You change his appearance and send him away.
[ترجمه گوگل]تو برای همیشه بر او چیره می شوی و او می رود قیافه اش را عوض می کنی و می فرستی
[ترجمه ترگمان]تو همیشه بر او غلبه می کنی و او می رود، تو ظاهر او را عوض می کنی و او را از اینجا دور می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فتح و غلبه کردن (فعل)
overpower

استیلاء یافتن بر (فعل)
overpower

تخصصی

[سینما] تقویت بیش از حد

انگلیسی به انگلیسی

• subdue; take control of; overwhelm or overcome (as with force or emotion); bestow with an excessive amount of power
if you overpower someone, you seize them despite their struggles because you are stronger than they are.
in a match or sports game, if one team or player overpowers another, they play much better than them and defeat them easily.
if an emotion or sensation overpowers you, it affects you very strongly.

پیشنهاد کاربران

مغلوب کردن. غلبه کردن. غالب شدن. چیره شدن. از پا در آوردن
مثال:
At first, she utterly denies it; her old scripts are overpowering.
در ابتدا او بکلی آن را انکار کرد. نسخه های خطی قدیمی اش دارند غلبه می کنند.
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: بیشتَوان

⚫ نگارش به خط لاتین: Bishtavān

⚫ آمیخته از: بیش ( over ) و �توان� ( power )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

مسلط شدن - غلبه کردن به - چیره شدن - تحت کنترل در آوردن - از پس و عهده چیزی یا کسی برآمدن
verb
[ obj]
1 : to defeat or gain control of ( someone or something ) by using force
◀️She was able to overpower her attacker.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The police overpowered the man and handcuffed him.
The troops were overpowered by the stronger enemy◀️ forces.
2 : to affect ( someone ) very strongly or severely
◀️The smell overpowered [=overwhelmed] us.
◀️We were overpowered [=overcome] by hunger/grief
3 : to have more strength, force, or effect than ( someone or something )
◀️His personality overpowers everyone else's.
The delicate taste of the wine was overpowered by the◀️ spiciness of the food.
◀️I wanna kill you man ?
Huh. What ?
Your tiny little body would be so easy to overpower. I'd love to throw you down on the floor and beat you senseless while my hand is beating your face

از پس کسی بر آمدن
Or you may say:
( زورش به همه مون میرسه )
باقدرت حرکت کردن
شکست دادن
چیره شدن بر
چیره شدن ( بر )
چیره شدن
سرکوب کردن. مغلوب کردن

بپرس