furtively


نهانی، به پنهانی، دزدانه

جمله های نمونه

1. he entered the room furtively
او یواشکی وارد اتاق شد.

2. He glanced furtively at the stolid faces of the two detectives.
[ترجمه گوگل]او با نگاهی پنهانی به چهره‌های گنگ این دو کارآگاه نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به چهره های عبوس دو کارآگاه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "Psst! Come over here!" one youth hissed furtively.
[ترجمه گوگل]"Psst! بیا اینجا!" یک جوان یواشکی خش خش کرد
[ترجمه ترگمان]! هی - - - - - - - - - -! بیا اینجا یکی از جوان ها با صدای هیس مانندی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She opened the door and looked furtively down the hall.
[ترجمه گوگل]در را باز کرد و پنهانی به پایین راهرو نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در را باز کرد و دزدانه به تالار نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As she turned away I saw him sniff furtively under his arm.
[ترجمه گوگل]همانطور که او برگشت، او را دیدم که مخفیانه زیر بغلش بو می کشد
[ترجمه ترگمان]همان طور که رویش را برمی گرداند، او را دیدم که زیر بغل او را بو می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They slid away furtively, the pink lids blinking.
[ترجمه گوگل]آنها مخفیانه دور شدند، پلک های صورتی چشمک زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها دزدکی از اتاق بیرون رفتند و پلک های صورتی رنگی به هم خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They moved constantly and furtively, covering their tracks and contacting nobody.
[ترجمه گوگل]آنها مدام و پنهانی حرکت می کردند، ردپای خود را می پوشاندند و با کسی تماس نمی گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیوسته و دزدکی راه می رفتند، رد پای خود را می کشیدند و با کسی تماس می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He watched a lizard scuttle furtively along the join between wall and ceiling, and disappear into a crevice.
[ترجمه گوگل]او مارمولکی را تماشا کرد که مخفیانه در امتداد اتصال بین دیوار و سقف حرکت می کرد و در شکاف ناپدید می شد
[ترجمه ترگمان]به مارمولک نگاه می کرد که دزدانه از میان دیوار و سقف سرک می کشید و به درون شکاف ناپدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He approached the creek, looking furtively for signs of some one else.
[ترجمه گوگل]او به نهر نزدیک شد و پنهانی به دنبال نشانه هایی از یکی دیگر بود
[ترجمه ترگمان]به نهر نزدیک شد و دزدانه به دنبال علایم دیگری گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Esther's slight figure could be seen coming furtively through the door and into the recess.
[ترجمه گوگل]هیکل خفیف استر را می‌توان دید که مخفیانه از در وارد شده و به داخل فرورفته می‌رود
[ترجمه ترگمان]چهره ضعیف استر از در وارد می شد و دزدکی وارد اتاق می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other eyes regarded him furtively, for this was a violation of the rules.
[ترجمه گوگل]چشمان دیگر او را پنهانی می‌نگریستند، زیرا این نقض قوانین بود
[ترجمه ترگمان]چشمان دیگر او را دزدانه نگاه می کردند، زیرا این تخطی از قوانین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Certain candidates hunch over, glance furtively around the room or wring their sweaty palms.
[ترجمه گوگل]برخی از کاندیداها قوز کرده اند، نگاهی پنهانی به اطراف اتاق می اندازند یا کف دست های عرق کرده خود را فشار می دهند
[ترجمه ترگمان]نامزدهای خاصی خم می شوند و دزدکی به اطراف اتاق نگاه می کنند یا کف دست های عرق کرده خود را فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some men, tried out with listening and applauding, furtively leaped over the walls.
[ترجمه گوگل]برخی از مردان که با گوش دادن و کف زدن تلاش کردند، پنهانی از دیوارها پریدند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردها، با شنیدن و گوش دادن و تشویق، از روی دیوارها پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To peek furtively ; steal a quick glance.
[ترجمه گوگل]پنهانی نگاه کردن ; یک نگاه سریع بدزدید
[ترجمه ترگمان]یواشکی نگاهی به اطراف می اندازم، نگاهی سریع می اندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Remembering my presence, he furtively dropped it under his chair.
[ترجمه گوگل]با یادآوری حضور من، پنهانی آن را زیر صندلی خود انداخت
[ترجمه ترگمان]با یادآوری حضور من، یواشکی آن را زیر صندلی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• secretly, stealthily; slyly, shiftily

پیشنهاد کاربران

on the sly
informal secretly, especially when you are doing something that you should not do
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : furtiveness
✅️ صفت ( adjective ) : furtive
✅️ قید ( adverb ) : furtively
دزدکی

بپرس