bombard

/bamˈbɑːrd//bɒmˈbɑːd/

معنی: بمباران کردن، بتوپ بستن
معانی دیگر: به توپ بستن، (با توپ و خمپاره و غیره ولی نه با سلاح سبک) گلوله باران کردن، به باد انتقاد یا پرسش (و غیره) گرفتن، (فیزیک اتمی) هسته های اتمی را در معرض جریان ذرات اتمی قرار دادن (به منظور ایجاد استحاله ((تبدیل هسته ای)))، خردیزه باران کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bombards, bombarding, bombarded
(1) تعریف: to attack with bombs, cannon fire, or artillery.
مترادف: blitz, bomb, shell
مشابه: barrage, blitzkrieg, enfilade, fusillade, raid, strafe, strike

(2) تعریف: to assail, as with questions, ideas, or the like.
مترادف: barrage, strike
مشابه: assail, assault, attack, broadside, pepper, zap

- They bombarded the waiter with complaints.
[ترجمه گوگل] آنها گارسون را با شکایت بمباران کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها پیشخدمت را با شکایت بمباران کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to shoot radiation or high energy particles at.
مترادف: irradiate, zap
مشابه: barrage, pepper, shoot
اسم ( noun )
مشتقات: bombarder (n.), bombardment (n.)
• : تعریف: a primitive stone-throwing device, the precursor of the modern cannon.
مترادف: catapult
مشابه: cannon

جمله های نمونه

1. Overprotective parents may bombard their young children with messages that reinforce their lack of mastery.
[ترجمه گوگل]والدین بیش از حد محافظ ممکن است فرزندان خردسال خود را با پیام هایی بمباران کنند که عدم تسلط آنها را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]والدین overprotective ممکن است کودکان خردسال خود را با پیام هایی که عدم تسلط آن ها را تقویت می کند بمباران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Grand Bombard has increased range, damage and accuracy compared to the bombard.
[ترجمه گوگل]بمباران بزرگ برد، آسیب و دقت را در مقایسه با بمباران افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]گرند Bombard دامنه، آسیب و دقت در مقایسه با بمباران را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scientists use virus neutron as cannonball to bombard the cell genetic nuclide, observing whether or not it can go through the cell reaction while producing some untapped artificial radionuclide.
[ترجمه گوگل]دانشمندان از نوترون ویروس به عنوان گلوله توپ برای بمباران هسته ژنتیکی سلول استفاده می‌کنند و مشاهده می‌کنند که آیا می‌تواند واکنش سلولی را طی کند یا نه در حالی که مقداری رادیونوکلئید مصنوعی دست‌نخورده تولید می‌کند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان از نوترون به عنوان یک گلوله برای بمباران the ژنتیکی سلول استفاده می کنند، مشاهده می کنند که آیا می تواند از واکنش سلولی عبور کند در حالی که برخی untapped مصنوعی را تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The free neutrons can bombard other nuclei, leading to a series of fissions a chain reaction.
[ترجمه گوگل]نوترون‌های آزاد می‌توانند هسته‌های دیگر را بمباران کنند و منجر به یک سری شکافت‌ها و واکنش زنجیره‌ای شوند
[ترجمه ترگمان]نوترون ها آزاد می توانند هسته های دیگر را بمباران کنند که منجر به مجموعه ای از fissions واکنش زنجیره ای می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The media bombard people with advertisements.
[ترجمه گوگل]رسانه ها مردم را با تبلیغات بمباران می کنند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها با تبلیغات مردم را بمباران می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The molecules of air would bombard all sides and both ends of the cylinder.
[ترجمه گوگل]مولکول های هوا همه طرف و هر دو انتهای سیلندر را بمباران می کنند
[ترجمه ترگمان]مولکول های هوا هر دو طرف و هر دو طرف استوانه را بمباران می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bombard, it is the military affairs of militarist!
[ترجمه گوگل]بمباران، این امور نظامی نظامی است!
[ترجمه ترگمان]بله، این امور نظامی ارتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You do this so as to not bombard the cloud manager with requests, and also to not have the flow run a continuous loop unnecessarily.
[ترجمه گوگل]شما این کار را انجام می دهید تا مدیر ابر با درخواست ها بمباران نشود و همچنین جریان بدون نیاز به یک حلقه پیوسته اجرا نشود
[ترجمه ترگمان]شما این کار را انجام می دهید تا مدیر ابر را با درخواست بمباران نکنید و همچنین نیازی نیست که جریان به صورت غیر ضروری جریان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. New bombard mission - artillery to soften the enemy before an assault.
[ترجمه گوگل]ماموریت بمباران جدید - توپخانه برای نرم کردن دشمن قبل از حمله
[ترجمه ترگمان]بمباران جدید و توپخانه برای نرم کردن دشمن قبل از حمله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Damaging cosmic rays also bombard the planets.
[ترجمه گوگل]پرتوهای مخرب کیهانی نیز سیارات را بمباران می کنند
[ترجمه ترگمان]اثرات مخرب کیهانی هم سیارات را بمباران می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But PEACOCK lets them bombard a tumor more precisely, and with higher doses of radiation.
[ترجمه گوگل]اما PEACOCK به آنها اجازه می دهد تا تومور را با دقت بیشتری و با دوزهای بالاتر تشعشع بمباران کنند
[ترجمه ترگمان]اما peacock اجازه می دهد که تومور را دقیق تر بمباران کنند و مقدار بیشتری از رادیواکتیو تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every moment countless bits of sensory information bombard our nervous system.
[ترجمه گوگل]هر لحظه تعداد بی شماری از اطلاعات حسی سیستم عصبی ما را بمباران می کند
[ترجمه ترگمان]هر لحظه تکه های بی شمار اطلاعات حسی، سیستم عصبی ما را بمباران می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of the images that bombard us all are aspirational.
[ترجمه گوگل]بیشتر تصاویری که همه ما را بمباران می کنند، آرزویی هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تصاویری که همه ما را بمباران می کنند، مشتاقانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He agreed on condition that I bombard the enemy house.
[ترجمه گوگل]او به شرطی پذیرفت که خانه دشمن را بمباران کنم
[ترجمه ترگمان]اون موافقت کرد که من از کاخ دشمن شلیک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بمباران کردن (فعل)
bomb, bombard

بتوپ بستن (فعل)
cannon, bombard, cannonade

تخصصی

[برق و الکترونیک] بمباران کردن ذره ای هدایت جریانی از فوتونهای پر انرژی به طرف هدف.

انگلیسی به انگلیسی

• cannon that shot stone balls (archaic)
shell, bomb
when soldiers bombard a place, they attack it with continuous heavy gunfire or bombs.
if you bombard someone with questions or criticism, you keep asking questions or criticizing them.

پیشنهاد کاربران

سنگباران - باران گلوله های سنگی باریدن با منجنیغ ( پیش از اختراع بمب و توپ )
The saturated format bombards the reader with the graphics of commercial advertising
صفحه آراییِ شلوغ و درهمِ مجله، خواننده را با تبلیغات تجاری، بمباران می کند.
If you bombard someone with messages or information, you give them so much that it is difficult to deal with it all.
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💜
در معرض چیزی قرار دادن.
کسی را به . . . بستن
بمباران کردن
Not very user friendly at all. It constantly bombards you with facebook sign up ads.
1. بمباران کردن
2. درخواست کردن بدون وقفه
to do sth too ofton or too much, requesting nonstop
مورد هجوم قرار دادن ( با سوال یا حرف یا انتقاد )
Bombard with questions
کسی به سوال بستن،
بمباران شدن، در معرض محرک های زیاد قرار گرفتن

بپرس