brimming

جمله های نمونه

1. brimming with affection, ghodsi ran towards her mother. . .
قدسی در حالی که سرشار از محبت بود به سوی مادرش دوید.

2. a head brimming with questions
سری مملو از پرسش

3. her eyes were brimming with tears
چشمانش از اشک لبریز شده بود.

4. his poetry is brimming with passion
شعر او لبریز از احساس است.

5. the students were brimming with affection
شاگردان سرشار از محبت بودند.

6. the child poured milk into his glass until it started brimming over onto the carpet
کودک آنقدر شیر توی لیوان خود ریخت تا اینکه شروع کرد به سر رفتن و ریختن روی فرش.

7. Let our life be brimming with smile!The sweet smile predicts our brilliant future.
[ترجمه گوگل]بگذار زندگی ما پر از لبخند باشد! لبخند شیرین آینده درخشان ما را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]بگذار زندگی ما لبریز از لبخند باشد! لبخند شیرین آینده درخشان ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He filled my glass so full it was brimming over!
[ترجمه گوگل]آنقدر لیوانم را پر کرد که پر شده بود!
[ترجمه ترگمان]لیوان مرا چنان پر کرد که پر از اشک شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cup is brimming over with wine.
[ترجمه احمد دباغ] صراحی لبریز از شراب
|
[ترجمه گوگل]جام پر از شراب است
[ترجمه ترگمان]جام پر از شراب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The band is on excellent form and brimming with confidence.
[ترجمه گوگل]گروه در فرم عالی و پر از اعتماد به نفس است
[ترجمه ترگمان]گروه به شکل عالی و پر از اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The team were brimming with confidence before the game.
[ترجمه گوگل]تیم قبل از بازی پر از اعتماد به نفس بود
[ترجمه ترگمان]تیم قبل از بازی بااعتماد به نفس کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rob was just brimming with enthusiasm.
[ترجمه گوگل]راب فقط سرشار از اشتیاق بود
[ترجمه ترگمان]راب فقط لبریز از شور و شوق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The waiter brought over a steaming pot brimming with seafood.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت یک قابلمه بخار پز پر از غذاهای دریایی آورد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت کوزه پر از غذای دریایی را آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her eyes were brimming with tears.
[ترجمه گوگل]چشمانش پر از اشک بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش پر از اشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He seemed to be brimming with confidence .
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او سرشار از اعتماد به نفس بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سرشار از اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. England are brimming with confidence after two straight wins in the tournament.
[ترجمه گوگل]انگلیس پس از دو برد متوالی در این مسابقات پر از اعتماد به نفس است
[ترجمه ترگمان]انگلستان پس از دو پیروزی مستقیم در این تورنمنت، سرشار از اعتماد به نفس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• brimful, full to capacity, ready to overflow

پیشنهاد کاربران

پر از
لبریز از
پُر
لبریز سرشار
his poetry is brimming with passion
شعر او لبریز از احساس است.
سرشار، مملو، لبالب،
Brimming with power
سرشار از قدرت!

بپرس