criminalize

/ˈkrɪmənəˌlaɪz//ˈkrɪmənəˌlaɪz/

جرم شناختن، تبدیل به جرم (یا مجرم) کردن، مستوجب کیفر شناختن، کیفری کردن، مثل مجرم رفتار کردن با

جمله های نمونه

1. The use of opium was not criminalized until fairly recently.
[ترجمه محسن قاسمی قاسموند] استفاده از تریاک تا همین اواخر جرم محسوب نمیشد.
|
[ترجمه گوگل]استفاده از تریاک تا همین اواخر جرم انگاری نشده بود
[ترجمه ترگمان]استفاده از تریاک تا همین اواخر به هدر نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government has introduced new legislation to criminalize computer hacking.
[ترجمه گوگل]دولت قانون جدیدی را برای جرم انگاری هک رایانه معرفی کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت قانون جدیدی را برای مجرم شناختن هک کردن رایانه معرفی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many gay people felt that they were being criminalized for having relationships.
[ترجمه گوگل]بسیاری از همجنس‌گرایان احساس می‌کردند که به دلیل داشتن روابط مجرم شناخته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد همجنس گرا احساس می کردند که برای داشتن روابط مفید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In 193 the U. S. government criminalized the use of marijuana.
[ترجمه گوگل]در سال 193 دولت ایالات متحده استفاده از ماری جوانا را جرم انگاری کرد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۳ سال ۱۹۳ میلادی اس دولت از ماری جوانا استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's the only way they can go around harassing and criminalizing black kids and think they're doing a good job.
[ترجمه گوگل]این تنها راهی است که آنها می توانند کودکان سیاه پوست را آزار و اذیت و جرم انگاری کنند و فکر کنند که کار خوبی انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]این تنها راهی است که آن ها می توانند باعث آزار و اذیت بچه های سیاه پوست شوند و فکر کنند که کار خوبی انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By criminalizing physician-assisted suicide, the Supreme Court has driven a criminal wedge between the dying and their doctors.
[ترجمه گوگل]با جرم انگاری خودکشی به کمک پزشک، دادگاه عالی بین افراد در حال مرگ و پزشکان آنها شکاف جنایی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی با کمک به خودکشی یک پزشک، یک شکاف کیفری بین کشته شدگان و پزشکان خود ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Campaign finance reform, then, should not simply criminalize a few activities at the edges.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اصلاحات مالی کمپین نباید صرفاً چند فعالیت را در لبه ها جرم انگاری کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، کمپین تامین مالی کمپین نباید تنها چند فعالیت را در لبه مجرم جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We have laws that criminalize homosexuality. We have laws that criminalize drug use.
[ترجمه گوگل]ما قوانینی داریم که همجنس گرایی را جرم انگاری می کند ما قوانینی داریم که مصرف مواد مخدر را جرم انگاری می کند
[ترجمه ترگمان]قوانینی داریم که همجنس گرایی را مجرم می دانند ما قوانینی داریم که مصرف مواد مخدر را مجرم می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government appeared to criminalize rape, but no information was available on details of the law and how effectively the law was enforced.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که دولت تجاوز جنسی را جرم انگاری می کند، اما هیچ اطلاعاتی در مورد جزئیات قانون و نحوه اجرای موثر قانون در دسترس نبود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دولت تجاوز را مجرم شناخته است، اما هیچ اطلاعاتی در مورد جزئیات قانون و نحوه اجرای موثر قانون در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The measure does not criminalize tabacco tobacco or limit the availability of tabacco tobacco products to adults.
[ترجمه گوگل]این اقدام تنباکو را جرم انگاری نمی کند یا دسترسی به محصولات تنباکوی تنباکو را برای بزرگسالان محدود نمی کند
[ترجمه ترگمان]این معیار مصرف دخانیات را مجرم نمی داند و یا در دسترس بودن محصولات تنباکو tabacco به بزرگسالان را محدود نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. China doesn't have any laws that specifically criminalize transmission of HIV.
[ترجمه گوگل]چین هیچ قانونی ندارد که به طور خاص انتقال HIV را جرم انگاری کند
[ترجمه ترگمان]چین هیچ قانونی ندارد که به طور خاص انتقال اچ آی وی را محکوم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The measure does not criminalize tobacco or limit the availability of tobacco products to adults.
[ترجمه گوگل]این اقدام دخانیات را جرم انگاری نمی کند یا دسترسی به محصولات تنباکو را برای بزرگسالان محدود نمی کند
[ترجمه ترگمان]این اقدام تنباکو را مجرم نمی داند و یا در دسترس بودن محصولات تنباکو به بزرگسالان را محدود نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Trafficking Protocol requires ratifying nations to criminalize human trafficking and help victims.
[ترجمه گوگل]پروتکل قاچاق انسان را ملزم می کند تا قاچاق انسان را جرم انگاری کنند و به قربانیان کمک کنند
[ترجمه ترگمان]این پروتکل قاچاق مستلزم تصویب این کشورها برای مجرم شناختن قاچاق انسان و کمک به قربانیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The measure does not criminalize tobacoo where limites their abilities tobacoo tobacco or limit the availability of tobacco products to dotsadults.
[ترجمه گوگل]این اقدام توتون و تنباکو را در مواردی که توانایی‌های آن‌ها تنباکو را محدود می‌کند یا در دسترس بودن محصولات تنباکو را برای افراد بالغ محدود می‌کند جرم‌انگاری نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]این اقدام tobacoo را مجرم نمی داند در حالی که توانایی آن ها در مصرف تنباکو و یا محدود کردن در دسترس بودن محصولات تنباکو به dotsadults ها را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some religious groups have argued the law could criminalize conservative speech, but the Attorney General says it would be used only to prosecute violence.
[ترجمه گوگل]برخی گروه‌های مذهبی استدلال کرده‌اند که این قانون می‌تواند سخنان محافظه‌کارانه را جرم انگاری کند، اما دادستان کل می‌گوید که این قانون فقط برای پیگرد خشونت استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]برخی گروه های مذهبی استدلال کرده اند که قانون می تواند سخنان محافظه کارانه را مجرم جلوه دهد، اما دادستان کل می گوید که تنها برای پی گرد خشونت مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make illegal; outlaw, pronounce or declare illegal; declare a criminal; make a person become a criminal; treat a person as a criminal (also criminalise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : criminalize
✅️ اسم ( noun ) : crime / criminal / criminality / criminalization / criminology / criminologist
✅️ صفت ( adjective ) : criminal / criminological
✅️ قید ( adverb ) : criminally
جرم تلقی کردن
جُرم انگاری
مجرم تشخیص دادن، جرم به حساب آوردن

بپرس