ineffective

/ˌɪnəˈfektɪv//ˌɪnɪˈfektɪv/

معنی: بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر
معانی دیگر: بی هنایش، بی عرضه، ناکارا، کم بازده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ineffectively (adv.), ineffectiveness (n.)
(1) تعریف: having little or no effect; not having the desired or intended effect.
مترادف: futile, impotent, useless, weak
متضاد: effective, efficacious
مشابه: abortive, feeble, fruitless, nugatory, void, worthless

- Unfortunately, the new drug was found to be ineffective for treating the disease.
[ترجمه گوگل] متأسفانه مشخص شد که داروی جدید برای درمان این بیماری بی اثر است
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، کشف داروی جدید برای درمان این بیماری بی اثر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not capable of producing or achieving the desired effect; incapable or inefficient.
مترادف: incapable, inefficient, unproductive, useless
متضاد: effective, efficacious, strong
مشابه: feeble, fruitless, futile, incompetent, inept, weak

جمله های نمونه

1. an ineffective teacher
معلم کم بازده

2. the ineffective mayor
شهردار بی عرضه (نالایق)

3. the medicine was ineffective
دارو بی اثر بود.

4. The chemical was almost totally ineffective in killing the weeds.
[ترجمه گوگل]این ماده شیمیایی تقریباً در از بین بردن علف های هرز کاملاً بی تأثیر بود
[ترجمه ترگمان]این ماده شیمیایی در کشتن علف های هرز تقریبا کاملا بی اثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This kind of training is ineffective, and wasteful of scarce resources.
[ترجمه گوگل]این نوع آموزش بی اثر است و منابع کمیاب را هدر می دهد
[ترجمه ترگمان]این نوع آموزش بی فایده، و بی فایده بودن منابع کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They made an ineffective attempt to get the rules changed.
[ترجمه گوگل]آنها تلاشی بی نتیجه برای تغییر قوانین انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاشی بی فایده برای تغییر قوانین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The court is ineffective because it lacks the necessary enforcement machinery.
[ترجمه گوگل]دادگاه ناکارآمد است زیرا فاقد دستگاه اجرایی لازم است
[ترجمه ترگمان]این دادگاه بی فایده است زیرا فاقد ماشین آلات اجرایی لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Various drugs have proved ineffective against the virus.
[ترجمه گوگل]داروهای مختلف در برابر ویروس ناکارآمد هستند
[ترجمه ترگمان]داروهای مختلفی در برابر این ویروس بی اثر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Economic reform will continue to be painful and ineffective.
[ترجمه گوگل]اصلاحات اقتصادی همچنان دردناک و بی اثر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اصلاحات اقتصادی همچنان دردناک و بی اثر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dictionary is blemished by those long ineffective example sentences.
[ترجمه گوگل]فرهنگ لغت با آن جملات مثالی طولانی بی اثر لکه دار شده است
[ترجمه ترگمان]این فرهنگ لغت توسط کسانی که این جملات را بی اثر می کنند، آلوده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The law proved ineffective in dealing with the problem.
[ترجمه گوگل]قانون در برخورد با مشکل ناکارآمد بود
[ترجمه ترگمان]این قانون در برخورد با این مشکل بی اثر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These weapons are totally ineffective against tanks.
[ترجمه گوگل]این تسلیحات در برابر تانک ها کاملاً بی اثر هستند
[ترجمه ترگمان]این سلاح ها در برابر تانک کاملا بی اثر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The system was not only complicated but also ineffective.
[ترجمه گوگل]این سیستم نه تنها پیچیده بود، بلکه ناکارآمد بود
[ترجمه ترگمان]این سیستم نه تنها پیچیده بود، بلکه بی اثر هم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The technique is at best ineffective and at worst dangerous.
[ترجمه گوگل]این تکنیک در بهترین حالت بی اثر و در بدترین حالت خطرناک است
[ترجمه ترگمان]این روش در بهترین حالت بی اثر و در بدترین حالت خطرناک قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These policies have proved ineffective.
[ترجمه گوگل]این سیاست ها ناکارآمد بوده است
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها ثابت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نتیجه (صفت)
abortive, inconclusive, ineffective, indeterminate, ineffectual, resultless, inconsequent, inconsecutive

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

بی اثر (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, indifferent, trackless, inefficacious, inactive, feckless, nugatory, null-and-void, traceless

بی فایده (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, useless, vain, inefficacious, inutile, shotten, wasteful

غیر موثر (صفت)
ineffective, ineffectual, inoperative

تخصصی

[برق و الکترونیک] بی اثر، غیر موثر

انگلیسی به انگلیسی

• not efficient; not bringing results; incapable, incompetent
something that is ineffective has no effect.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ineffectiveness
✅️ صفت ( adjective ) : ineffective
✅️ قید ( adverb ) : ineffectively
بی حاصل
بی جهت
بیخود
بیهوده
بی تأثیر
✅ناکارآمد ، ( اثر و نتیجه ناکارآمد. . . )
ineffective methods
روشهای ناکارآمد
بی تاثیر
ineffectual
بی ثمر
بدون سود، غیر مؤثر
غیر نافذ، عیر قابل اجرا
ناکارآمد

بپرس