solely

/ˈsoʊli//ˈsəʊli/

معنی: فقط، منحصرا، محضا، بتنهایی
معانی دیگر: تنها، به تنهایی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: without any others; alone.
مشابه: alone, only

- solely responsible for the accident
[ترجمه پرستو] تنها مقصرِ تصادف
|
[ترجمه گوگل] تنها مسئول حادثه
[ترجمه ترگمان] که فقط مسئول این حادثه بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: completely or exclusively.
مشابه: all

- She acted solely out of selfishness.
[ترجمه گوگل] او فقط از روی خودخواهی عمل کرد
[ترجمه ترگمان] او صرفا از روی خودخواهی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. books assorted solely on the basis of size
کتاب هایی که صرفا از نظر اندازه دسته بندی شده بودند

2. he is solely to blame
فقط باید او را مقصر دانست.

3. to read solely for pleasure
کتاب خواندن تنها به خاطر لذت

4. we are doing it solely for ourselves
ما آن کار را صرفا به خاطر خودمان می کنیم.

5. students should not be evaluated solely on the basis of written examinations
دانشجویان را نباید فقط بر مبنای آزمون های نوشتاری سنجید.

6. Morality may consist solely in the courage of making a choice.
[ترجمه گوگل]اخلاق ممکن است صرفاً در شجاعت انتخاب کردن باشد
[ترجمه ترگمان]اخلاق ممکن است تنها در شجاعت تصمیم گیری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Scholarships are given solely on the basis of financial need.
[ترجمه گوگل]بورسیه تحصیلی صرفا بر اساس نیاز مالی داده می شود
[ترجمه ترگمان]بورس تنها براساس نیاز مالی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He remarked that we mustn't judge people solely by their appearences.
[ترجمه گوگل]وی خاطرنشان کرد: نباید افراد را صرفا از روی ظاهرشان قضاوت کنیم
[ترجمه ترگمان]او اظهار داشت که ما نباید تنها با appearences درباره مردم قضاوت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Would you say that he was motivated solely by a desire for power?
[ترجمه گوگل]آیا می گویید که انگیزه او فقط قدرت طلبی بوده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما مدعی هستید که او فقط یک انگیزه برای قدرت دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Women are sometimes denied opportunities solely because of their gender.
[ترجمه گوگل]زنان گاهی اوقات تنها به دلیل جنسیت خود از فرصت ها محروم می شوند
[ترجمه ترگمان]زنان گاهی اوقات تنها به خاطر جنسیت خود را انکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Success should not be measured solely by educational achievement.
[ترجمه گوگل]موفقیت را نباید تنها با پیشرفت تحصیلی سنجید
[ترجمه ترگمان]موفقیت نباید صرفا با دستاوردهای تحصیلی ارزیابی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He questioned whether the accident was solely the truck driver's fault.
[ترجمه گوگل]او این سوال را مطرح کرد که آیا تصادف تنها مقصر راننده کامیون بوده است؟
[ترجمه ترگمان]از او سوال کرد که آیا تقصیر راننده کامیون است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All students are selected solely on merit .
[ترجمه گوگل]همه دانش آموزان صرفاً بر اساس شایستگی انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان فقط براساس شایستگی انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The product's success cannot be attributable solely to the ads.
[ترجمه گوگل]موفقیت محصول را نمی توان صرفاً به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه ترگمان]موفقیت محصول را نمی توان صرفا به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His offer was motivated solely by self-interest.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او صرفا با انگیزه منافع شخصی بود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او صرفا به خاطر منافع شخصی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Troops were sent solely for the purpose of assisting refugees.
[ترجمه گوگل]نیروها صرفاً برای کمک به پناهندگان اعزام شدند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی تنها به منظور کمک به پناهندگان اعزام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فقط (قید)
just, alone, only, merely, but, solely

منحصرا (قید)
solely, exclusively, particularly, individually

محضا (قید)
only, merely, solely, purely

بتنهایی (قید)
solely

انگلیسی به انگلیسی

• only, exclusively; merely
if something involves solely one thing, it involves only this thing and no others.

پیشنهاد کاربران

۱. صرفا. تنها. فقط ۲. به تنهایی. شخصا
مثال:
to read solely for pleasure.
صرفا برای لذت کتاب خواندن
Kind of lonely
به طور منفرد
Means only یعنی به تنهایی، just
solely: صرفا
انحصارا ( منحصرا ) / صرفا / به تنهایی
صرفا ، به تنهایی، منحصرا
انحصارا
انحصار
به تنهایی
به تنهایی - منحصرا
Being solely responsible for repopulating the world it's a hardwork
The attacks were directed solely at military targets
Oxford Dictionary@
صرفا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس