worker
/ˈwɜːrkər//ˈwɜːkə/
معنی: ایجاد کننده، کارگر، عمله
معانی دیگر: فعله، خدمتگزار، فعال در امور عام المنفعه، از کار در امده
worker_
پسوند: کارگر

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: one who engages in work or who is employed at a job.
• متضاد: idler
• مشابه: employee, laborer, operative
• متضاد: idler
• مشابه: employee, laborer, operative
- The child is a hard worker and her homework is always perfect.
[ترجمه آیلین] کودک سخت کوشی است و تکالیفش همیشه کامل است|
[ترجمه ترگمان] کودک کار سختی است و تکالیف او همیشه عالی است[ترجمه گوگل] کودک کار سختی است و تکالیفش همیشه کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The workers take a break at ten.
[ترجمه Hana] کارگران ساعت ده استراحت خواهند کرد|
[ترجمه ترگمان] کارگران ساعت ده صبح کمی استراحت می کنند[ترجمه گوگل] کارگران یک دهه می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: someone who is occupied in a particular job or field, esp. a laborer.
• مشابه: hand, laborer
• مشابه: hand, laborer
- The mine workers went on strike.
[ترجمه ترگمان] کارگران معدن شروع به اعتصاب کردند
[ترجمه گوگل] کارگران معدن اعتصاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] کارگران معدن اعتصاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an infertile female member of one of the groups of social insects, such as the ant, bee, or termite.
جمله های نمونه
1. a worker with five dependents
یک کارگر با پنج سر عائله
2. construction worker
کارگر ساختمانی،عمله بنا
3. each worker is an important cog in our plans for the future
هریک از کارگران در طرح های آینده ی ما نقش اساسی خواهد داشت.
4. eack worker is paid so much per day
به هر یک از کارگران روزانه مبلغ معینی پرداخت می شود.
5. factory worker
کارگر کارخانه
6. skilled worker
کارگر ماهر،کارگر آموخته
7. the worker bee is neuter
زنبور کارگر (از نظر جنسی) خنثی است.
8. a careful worker
کارگر محتاط (با دقت)
9. a casual worker
کسی که گاه به گاه کار می کند.
10. a field worker
مامور حوزه
11. a party worker
شخص فعال در امور اجرایی
12. a patient worker
یک کارگر پشتکار دار
13. a quick worker
کارگر فرز
14. a ready worker
کارگر کمربسته
15. a semiskilled worker
کارگر نیمه ماهر
16. a sluggish worker
کارگر کم کار
17. a social worker
مددکار اجتماعی
18. a versatile worker
یک کارگر چندکاره
19. a volunteer worker
خدمتگزار داوطلب
20. an unskilled worker
کارگر ساده
21. one diligent worker is better than two negligent ones
یک کارگر پرکار بهتر از دو کارگر مسامحه کار است.
22. the injured worker put a lien on my house
کارگر مصدوم،خانه ی مرا ممنوع الفروش کرد.
23. a most painstaking worker
یک کارگر بسیار دقیق و کوشا
24. ali was a hard worker
علی سختکوش بود.
25. he was a careless worker negligent of details
او کارگر بی دقتی بود که به جزئیات توجه کافی نمی کرد.
26. he was known as a worker of prodigies
شهرت یافته بود که او کارهای اعجاز انگیز می کند.
27. the caseload of a social worker
پرونده های محوله به یک مدد کار اجتماعی
28. In all fairness, he has been a hard worker.
[ترجمه ترگمان]در واقع، اون یه کارگر سخت بوده
[ترجمه گوگل]در تمام عدالت، او سخت کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]در تمام عدالت، او سخت کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The worker is fully bent on the project.
[ترجمه ترگمان]کارگر کاملا روی پروژه خم شده است
[ترجمه گوگل]کارگر به طور کامل بر روی پروژه خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]کارگر به طور کامل بر روی پروژه خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. Jack has been a loyal worker in this company for almost 50 years.
[ترجمه ترگمان]جک تقریبا ۵۰ سال در این شرکت هم کار وفادار بوده است
[ترجمه گوگل]جک تقریبا 50 سال به عنوان یک وفادار در این شرکت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]جک تقریبا 50 سال به عنوان یک وفادار در این شرکت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ایجاد کننده (اسم)
causer, worker
کارگر (اسم)
labor, effective, operative, proletarian, worker, employee, working, employe, laborer, workman, working man, workpeople
عمله (اسم)
worker, laborer, farmhand, workman, labourer
به انگلیسی
• employee; laborer, one who works in manual labor
a worker is a person employed in an industry or business who has no responsibility for managing it.
you can use worker to say how well or badly someone works.
a worker is also someone who does a particular kind of job.
a worker is a person employed in an industry or business who has no responsibility for managing it.
you can use worker to say how well or badly someone works.
a worker is also someone who does a particular kind of job.
پیشنهاد کاربران
کار کن
کارگر
workers = کارمندان، کارکنان
کارگزار
کارگر
My uncle is a hard - working worker
عموی من کارگر سخت کوشی است 🐷🐷
عموی من کارگر سخت کوشی است 🐷🐷
کارکنان ( که هم شامل کارمند و هم کارگران می شود )
کارمند
کارکن
Workers=
کارکنان
کارمندان
کارکن
Workers=
کارکنان
کارمندان
شاغل
کارگر. کارکن. شاغل
به معنی پردازنده در کامپیوتر یا همون هسته
مددکار
عامل، عمل کننده