litigate

/ˈlɪtɪˌɡet//ˈlɪtɪɡeɪt/

معنی: تعقیب قانونی کردن، طرح دعوی کردن، مرافعه کردن
معانی دیگر: دادخواهی کردن، دادجویی کردن، عارض شدن، به دادگاه شکایت کردن، پیگرد خواهی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: litigates, litigating, litigated
• : تعریف: to make the subject of legal proceedings; contest in a court of law.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: litigator (n.)
• : تعریف: to bring a case to court or defend a case in court; engage in a lawsuit.
مشابه: prosecute

جمله های نمونه

1. to litigate the validity of a state law
حقانیت و اعتبار قانون ایالتی را در دادگاه مطرح کردن

2. only citizens can litigate before this court
فقط شهروندان می توانند در این دادگاه دادخواهی کنند.

3. If we have to litigate, we will.
[ترجمه حسین کتابدار] اگر مجبور به طرح اقامه دعوا شویم، این کار را خواهیم کرد.
|
[ترجمه گوگل]اگر مجبور باشیم دعوا کنیم، این کار را می کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر به litigate برسیم، خواهیم دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The industry loves to force you to litigate in two forums, in court and in the arbitration system.
[ترجمه گوگل]صنعت دوست دارد شما را مجبور کند در دو انجمن، در دادگاه و در سیستم داوری، دعوا کنید
[ترجمه ترگمان]این صنعت عاشق این است که شما را مجبور کند در دو نشست در دادگاه، در دادگاه و در سیستم داوری به شما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When I litigate in New Jersey or New York, it takes five to ten years to get to trial. Out in Nevada, it only takes a year.
[ترجمه گوگل]وقتی در نیوجرسی یا نیویورک دعوا می کنم، پنج تا ده سال طول می کشد تا به دادگاه برسم در نوادا، فقط یک سال طول می کشد
[ترجمه ترگمان]وقتی در نیو جرسی یا نیویورک بودم، پنج تا ده سال طول می کشد تا به دادگاه برگردم در نوادا، تنها یک سال طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. IF anyone could litigate the issue, the plaintIFf would be the proper person to do so, but some issues simply cannot be litigated by anyone at all.
[ترجمه گوگل]اگر کسی بتواند این موضوع را طرح دعوی کند، شاکی فرد مناسبی برای انجام این کار خواهد بود، اما برخی از مسائل به سادگی توسط هیچ کس قابل طرح نیستند
[ترجمه ترگمان]اگر کسی بتواند این مساله را حل کند، plaintiff فرد مناسبی است که این کار را انجام دهد، اما برخی مسائل به سادگی نمی توانند توسط هر کس دیگری مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The agreement with the private lawyers demands that they be willing to spend at least $ 10 million to litigate the case.
[ترجمه گوگل]توافق با وکلای خصوصی ایجاب می کند که آنها حاضر باشند حداقل 10 میلیون دلار برای رسیدگی به پرونده هزینه کنند
[ترجمه ترگمان]این توافق با وکلای خصوصی خواستار آن است که آن ها حداقل ۱۰ میلیون دلار برای رسیدگی به این پرونده خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A similar number said a further increase in court fees would make them more reluctant to litigate.
[ترجمه گوگل]تعدادی مشابه گفتند که افزایش بیشتر هزینه های دادگاه باعث می شود که آنها تمایلی به طرح دعوی نداشته باشند
[ترجمه ترگمان]تعداد مشابهی نیز گفته می شود که افزایش بیشتر در هزینه های دادگاه آن ها را نسبت به litigate بی میل می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Why, after all, should public bodies be specially protected from the grievances of citizens who feel strongly enough to litigate?
[ترجمه گوگل]به هر حال، چرا باید از نهادهای عمومی به طور ویژه در برابر نارضایتی شهروندانی که به اندازه کافی برای دادخواهی احساس می کنند، محافظت شود؟
[ترجمه ترگمان]چرا، پس از همه اینها، باید به طور خاص از شکایت شهروندانی محافظت شود که احساس قدرت کافی به litigate دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A big problem with failure-to-hire cases, Nelson says, is that "most people who are looking for work don't have the resources to litigate. "
[ترجمه گوگل]نلسون می‌گوید یک مشکل بزرگ در مورد پرونده‌های عدم استخدام این است که "بیشتر افرادی که به دنبال کار هستند منابع لازم برای طرح دعوی را ندارند "
[ترجمه ترگمان]نلسون می گوید که یک مشکل بزرگ در مورد پرونده های استخدام، این است که \"اغلب افرادی که به دنبال کار می گردند، منابع لازم را ندارند\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The new law also grants them the right to litigate.
[ترجمه حسین کتابدار] قانون جدید حق اقامه دعوا در محاکم قضایی را به آنها اعطا کرد.
|
[ترجمه گوگل]قانون جدید همچنین به آنها حق دادخواهی می دهد
[ترجمه ترگمان]قانون جدید همچنین حق رای دهندگان را به آن ها اعطا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both parties agreed to settle their out of court rather than litigate.
[ترجمه حسین کتابدار] دو طرف دعوی، توافق کردند، به جای طرح اقامه دعوا، مسایل شان را خارج از دادگاه حل و فصل نمایند.
|
[ترجمه گوگل]هر دو طرف توافق کردند که به جای اقامه دعوی، خارج از دادگاه حل و فصل کنند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف توافق کردند که بجای litigate از دادگاه خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If receive subpoena, we also can undertake assessment to subpoena, not hesitate even below essential condition litigate .
[ترجمه گوگل]در صورت دریافت احضاریه، ما نیز می‌توانیم احضاریه را ارزیابی کنیم، حتی در موارد زیر شرط اساسی تردید نکنیم
[ترجمه ترگمان]اگر احضاریه ای را دریافت کنید، ما همچنین می توانیم ارزیابی را برای احضاریه دریافت کنیم، نه در زیر شرط ضروری litigate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The precise rules and requirements vary by jurisdiction, but it can be a cheap option to litigate a monetary claim.
[ترجمه گوگل]قوانین و الزامات دقیق بسته به حوزه قضایی متفاوت است، اما می‌تواند گزینه ارزانی برای طرح دعوای پولی باشد
[ترجمه ترگمان]قوانین و مقررات دقیق توسط حوزه قضایی متفاوت است، اما می تواند یک گزینه ارزان برای litigate یک ادعای پولی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعقیب قانونی کردن (فعل)
indict, sue, law, litigate, prosecute

طرح دعوی کردن (فعل)
litigate

مرافعه کردن (فعل)
litigate

تخصصی

[حقوق] طرح کردن دعوی، دادخواهی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• legally dispute, contest in a court of law (law)
if you litigate a case, you take it to a civil court of law for a decision; a legal term.

پیشنهاد کاربران

To ask for a disagreement to be discussed in a court of law so that a judgment can be made that must be accepted by both sides in the argument
درخواست برای طرح و بحث در مورد اختلاف در دادگاه حقوقی کردن تا حکمی صادر شود که باید مورد قبول هر دو طرف دعوا قرار گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

دعوی قضایی یا اقامه دعاوی کردن، به عملی گویند که یک شهروند به عنوان خواهان یا شاکی، علیه خوانده انجام می دهد و به دادگاه می رود، تا در مورد متهمی که عمل او موجب خسارت شده است، اقدام نماید، که در پی آن، جبران خسارت یا اعمال قانون می شود. متهم یا خوانده، باید به شکایت خواهان، در دادگاه پاسخ دهد.
It is not necessarily right to litigate in every dispute.
The case is still being litigated.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/litigate
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : litigate
✅️ اسم ( noun ) : litigation / litigator / litigant / litigiousness
✅️ صفت ( adjective ) : litigious
✅️ قید ( adverb ) : _
طرح کردن، مطرح کردن، پی گیری کردن ( پرونده قضایی )

بپرس