plead

/ˈpliːd//pliːd/

معنی: لابه کردن، درخواست دادن، درخواست کردن، عرضحال دادن، در دادگاه اقامه یا ادعا کردن
معانی دیگر: (در دادگاه) مدافعه کردن، دعوی را اقامه کردن، (از سوی هر یک از طرفین دعوی) وکالت و اقامه ی دلیل کردن، ادعا کردن، (اتهام خود را) قبول یا رد کردن، التماس کردن، استدعا کردن، درخواهیدن، (عاجزانه) درخواست کردن، دست به دامان (کسی) شدن، کشتیار (کسی) شدن، (چیزی را) بهانه کردن، بهانه آوردن، عذر آوردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pleads, pleading, pleaded, pled
(1) تعریف: to earnestly request or appeal.
مترادف: appear, beg, beseech, implore, sue
مشابه: appeal, entreat, importune, petition, pray, press, supplicate

- He pleaded with his boss to give him another chance.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] او به رئیسش التماس کرد فرصت دیگری به او بدهد
|
[ترجمه احسان علیخانی] او از رئیسش درخواست ( استدعا ) کرد به او فرصت دیگری بدهد.
|
[ترجمه ب گنج جو] همه ی عرض حال و تقاضایش از رئیس تشکیلاتش این بود که به او فرصتی دیگر داده شود.
|
[ترجمه گوگل] او از رئیسش التماس کرد که به او فرصت دیگری بدهد
[ترجمه ترگمان] از رئیس خود خواهش کرد که فرصت دیگری به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She pleaded with her son not to join the gang.
[ترجمه امیررضا نادری] او به پسرش التماس کرد که به آن گروه ملحق نشود
|
[ترجمه بهنام] او از پسرش عاجزه خواست که به باند ملحق نشود.
|
[ترجمه گوگل] او از پسرش التماس کرد که به باند ملحق نشود
[ترجمه ترگمان] اون با پسرش التماس کرد که به گروه ملحق نشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The prisoner pleaded for mercy from his captors.
[ترجمه بهنام] اسیر از بازداشت کننده های خودخواست که به او رحم کنند.
|
[ترجمه گوگل] زندانی از اسیرانش درخواست رحمت کرد
[ترجمه ترگمان] متهم از بازداشت کنندگان خود درخواست عفو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of a defendant, to present a plea in a court of law, esp. of innocence or guilt.
مشابه: appeal, attest, declare, petition, sue

- The defendant pleaded guilty to the charge.
[ترجمه گوگل] متهم به اتهام خود اعتراف کرد
[ترجمه ترگمان] متهم در برابر اتهام گناهکار شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: pleadable (adj.), pleadingly (adv.), pleader (n.)
(1) تعریف: to present as defense, excuse, or justification.
مترادف: acknowledge, profess
مشابه: allege, claim, confess, excuse, explain

- He pleaded tiredness and left the party early.
[ترجمه محسن ترابی] او خستگی را بهانه کرد و پارتی را زود ترک کرد
|
[ترجمه گوگل] او مدعی خستگی شد و مهمانی را زودتر ترک کرد
[ترجمه ترگمان] او احساس خستگی کرد و مهمانی را زود ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She did not wish to tell what she knew and instead pleaded forgetfulness.
[ترجمه گوگل] او نمی‌خواست آنچه را که می‌دانست بگوید و در عوض از خود خواهش کرد که فراموش کند
[ترجمه ترگمان] نمی خواست چیزی را که می دانست به جای فراموشی بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to assert or allege (one's innocence or guilt) in response to a specific charge in a court of law.
مترادف: allege, aver, avert, declare, maintain, profess
مشابه: attest, contend

- She pleaded her innocence before the judge.
[ترجمه علی جادری] اودر برابر قاضی ادعای بی گناهی کرد .
|
[ترجمه گوگل] او در حضور قاضی به بی گناهی خود اقرار کرد
[ترجمه ترگمان] او به بی گناهی خود قبل از قاضی التماس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to serve as an advocate in (a law case).
مشابه: advocate, counsel, represent

- Which lawyer will be pleading his case?
[ترجمه علی جادری] کدام وکیل مدافع از پرونده اش دفاع خواهد کرد ؟
|
[ترجمه گوگل] کدام وکیل مدافع پرونده او خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان] کدوم وکیل داره از پرونده ش شکایت میکنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to plead guilty
اتهام وارده را پذیرفتن

2. to plead ignorance
بی اطلاعی را بهانه کردن

3. i am sorry i didn't come; i can only plead forgetfulness
متاسفم که نیامدم ; یگانه عذرم فراموشکاری است.

4. They will plead with him to pull back from confrontation.
[ترجمه گوگل]آنها از او خواهند خواست که از رویارویی عقب نشینی کند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او التماس خواهند کرد که از رویارویی عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was forced to plead for my child's life.
[ترجمه helma] مجبورم کردند برای زندگی بچه م التماس کنم
|
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم برای جان فرزندم دعا کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودم به خاطر زندگی بچه ام التماس کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a good lawyer to plead his case.
[ترجمه گوگل]او یک وکیل خوب برای دفاع از پرونده خود داشت
[ترجمه ترگمان]وکیل خوبی برای دفاع از پرونده ش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His mother did her best to plead his case.
[ترجمه گوگل]مادرش تمام تلاشش را کرد تا از او دفاع کند
[ترجمه ترگمان]مادرش نهایت تلاشش را کرد تا این موضوع را مطرح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She appeared on television to plead the cause of political prisoners everywhere.
[ترجمه گوگل]او در تلویزیون ظاهر شد تا در همه جا از زندانیان سیاسی دفاع کند
[ترجمه ترگمان]او در تلویزیون ظاهر شد تا دلایل زندانیان سیاسی را در همه جا ارائه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The accused was deemed unfit to plead.
[ترجمه گوگل]متهم صلاحیت ادعای خود را نداشت
[ترجمه ترگمان]این متهم نامناسب تشخیص داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "I plead the Fifth", Jack said, when his wife wanted to know where he had been.
[ترجمه Zardosht] جک گفت:"من از حق سکوت استفاده میکنم" زمانی که همسرش می خواست بداند او کجا بوده است.
|
[ترجمه گوگل]جک زمانی که همسرش می خواست بداند او کجا بوده است، گفت: "من از پنجمین درخواست دارم"
[ترجمه ترگمان]جک گفت: \"من می گویم پنجم\"، زمانی که همسرش می خواست بداند کجا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He advised his client to plead insanity .
[ترجمه helma] او به موکلش توصیه کرد ادعای دیوانگی کند
|
[ترجمه گوگل]او به موکل خود توصیه کرد که ادعای جنون کند
[ترجمه ترگمان]به موکلش توصیه کرد که دیوانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is one of the reservists who will plead not guilty when their cases come up.
[ترجمه گوگل]او یکی از نیروهای ذخیره است که وقتی پرونده آنها مطرح شود، خود را بی گناه می دانند
[ترجمه ترگمان]او یکی از سربازان ذخیره است که هنگامی که پرونده های آن ها مطرح می شود، خود را گناهکار اعلام نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was no defence to plead that they were only obeying orders.
[ترجمه گوگل]این دفاعی نبود که ادعا کند آنها فقط دستورات را اطاعت می کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ دفاعی برای دفاع از این نبود که فقط از دستورها اطاعت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Jones will plead for you in this case.
[ترجمه گوگل]آقای جونز در این مورد از شما دفاع خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آقای جونز در این مورد به شما التماس خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لابه کردن (فعل)
adjure, plead, entreat

درخواست دادن (فعل)
plead, apply

درخواست کردن (فعل)
plead, request, bone, apply, solicit, beg, pray, supplicate, petition, cry off

عرضحال دادن (فعل)
plead, present a petition

در دادگاه اقامه یا ادعا کردن (فعل)
plead

تخصصی

[حقوق] دفاع کردن، طرح یا ثبت کردن لوایح، عنوان کردن

انگلیسی به انگلیسی

• allege, argue; petition, solicit; entreat, appeal, implore
if you plead with someone to do something, you ask them in an intense, emotional way to do it.
if someone, especially a lawyer, pleads someone else's case or cause, they speak in support or defence of that person; a formal use.
if you plead a particular thing, you give it as your reason or excuse for not doing something.
when someone who is charged with a crime pleads guilty in a court of law, they officially state that they are guilty of the crime. if they plead not guilty, they state that they are not guilty.
see also pleading, pled.

پیشنهاد کاربران

خواهان
Plead
اعتراف کردن
He had pleaded guilty to murder
او به قتل اعتراف کرد.
Request for any things with emotional
Verb - intransitive - transitive :
۱ - التماس کردن
عجز و لابه کردن
استدعا کردن
به شدت خواهش کردن
به عنوان نمونه :
Civil rights groups pleaded for government help
۲ - در دادگاه اعتراف کردن به گناهکار بودن یا نبودن
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان نمونه :
Henderson pled guilty to burglary

برهان تراشی
مانع تراشی
اشکال تراشی
Plea:
تمنا، داخواست
Plead:
تمنا کردن، داخواهی کردن، ادعا کردن به
دفاع کردن
Plead a case = از پرونده دفاع کردن
هم اقامه دعوا کردن هم اقرار و اعتراف کردن، بستگی به موقعیتش داره
"Please�forgive�me, " he �pleaded�"I'll never do it again. "
plead
اعلام کردن
( در دادگاه ) مدافعه کردن،
( اتهام خود را ) قبول یا رد کردن
A: How do you plead, John
B: not guilty. I plead not guilty
I never did anything ( murder ) in my life
to deserve any trouble
در دادگاه اقامه دعوی کردن.
خواهش کردن، التماس کردن
to ask for something you want very badly
to say in court that you are guilty or not guilty of a crime
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس