set to

/ˈsettuː//settuː/

معنی: پرداختن، با اشتیاق شروع کردن
معانی دیگر: 1- آغاز کردن، شروع به کار کردن 2- شروع به جنگ کردن، زد وخورد، نبرد، مشت بازی، درگیری

جمله های نمونه

1. Please tune the television set to Channel
[ترجمه گوگل]لطفا تلویزیون را روی کانال تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا برنامه تلویزیون را برای کانال تنظیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is set to pulverise his two opponents in the race for the presidency.
[ترجمه گوگل]او قرار است دو رقیب خود را در رقابت برای ریاست جمهوری پودر کند
[ترجمه ترگمان]او قرار است دو رقیب خود را در مسابقه ریاست جمهوری دستگیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If we all set to, we should be able to finish the job in a week.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز را تنظیم کنیم، باید بتوانیم کار را در یک هفته تمام کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر همه ما بتوانیم این کار را ظرف یک هفته به پایان برسانیم، ما باید قادر باشیم کار را ظرف یک هفته به پایان برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Domestic fuel bills are set to rise again in the autumn.
[ترجمه گوگل]قبوض سوخت داخلی قرار است در پاییز دوباره افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]لوایح سوخت داخلی در پاییز دوباره افزایش خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He set to with a will and soon finished it.
[ترجمه گوگل]او با یک وصیت شروع به کار کرد و به زودی آن را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]به زودی کار را تمام کرد و به زودی آن را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This year's Budget looks set to be a precarious high-wire act for the Chancellor.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بودجه امسال برای صدراعظم یک اقدام پرمخاطره باشد
[ترجمه ترگمان]بنظر می رسد که بودجه امسال یک اقدام precarious برای صدراعظم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The price of cigarettes is set to rise again.
[ترجمه گوگل]قیمت سیگار دوباره افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]قیمت سیگار دوباره بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The poem has been set to music.
[ترجمه گوگل]شعر موزیک شده است
[ترجمه ترگمان]شعر برای موسیقی تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Concentrations of troops near the border look set to invade within the next few days.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که تمرکز نیروها در نزدیکی مرز ظرف چند روز آینده به تهاجم خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی در نزدیکی مرز قرار است در عرض چند روز آینده مورد حمله قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's set to and clean the house.
[ترجمه گوگل]بیایید خانه را تمیز کنیم
[ترجمه ترگمان]برویم خانه را تمیز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The professor set to study the habits of the natives.
[ترجمه گوگل]استاد تصمیم گرفت تا عادات بومیان را مطالعه کند
[ترجمه ترگمان]استاد به مطالعه عادات بومیان پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The economy looks set to sustain its growth into next year.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اقتصاد رشد خود را تا سال آینده حفظ کند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به نظر می رسد که رشد خود را در سال آینده حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Worldwide sales look set to top $1 billion.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فروش جهانی به بالای 1 میلیارد دلار برسد
[ترجمه ترگمان]فروش جهانی به میزان ۱ میلیارد دلار در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's about to set to work on a second book.
[ترجمه گوگل]او قرار است روی کتاب دوم کار کند
[ترجمه ترگمان]می خواد روی یه کتاب دیگه کار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. for victory in/set to win the general election.
[ترجمه گوگل]برای پیروزی در / تنظیم برای پیروزی در انتخابات عمومی
[ترجمه ترگمان]برای پیروزی در انتخابات عمومی پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرداختن (فعل)
score, pay, begin, shell out, reimburse, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, set to, spend money

با اشتیاق شروع کردن (فعل)
set to

تخصصی

[نساجی] تثبیت کردن - تنظیم کردن - مستقر کردن - تثبیت نمودن طول و عرض پارچه به کمک بخار داغ یا حرارت خشک - تثبیت ابعادی نمودن پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• begin with energy; sign
a set-to is a fight, especially one in which people use their fists; an informal word.

پیشنهاد کاربران

ready to
قصد داشتن ، بنا داشتن
Liz Truss set to unveil plans to limit energy bill rises
آبستن
✔️آغاز کردن، شروع به کار کردن
Restaurants 🔎set to🔎 be banned from withholding staff tips
BBC. co. uk@
Boden 🔎set to🔎 go after methane emissions on day 2 of Glasgow Conference
YahooNews. com@
به منظور رسیدن به هدفی
آمادگی
مقدار دادن
the variance of each firm is set to 1 : به واریانس هر بنگاه مقدار ۱ داده شده است
قرار بودن، بنا بودن، برنامه این بودن
https://www. thesaurus. com/browse/set to?s=t
~adj. prepared or ready to begin or undertake sth; ready to do sth - typically: be ~; get

بپرس