condensation

/ˌkɑːndənˈseɪʃn̩//ˌkɒndenˈseɪʃn̩/

معنی: خلاصه، تغلیظ، جمع شدگی، چگالش، تکاثف
معانی دیگر: (شیمی) چگالش، تراکم، تراکمی، (نگارش) تلخیص، کوته سازی، اثر تلخیص شده، (گاز و بخار و غیره) تغلیظ، میعان، تبدیل گاز به آبگونه، تقطیر، (هواشناسی) ژاله زایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: condensational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of condensing.
مشابه: abbreviation, abridgment

(2) تعریف: the state or result of being condensed.
مشابه: abbreviation, abridgment

(3) تعریف: something condensed.
مشابه: abridgment

جمله های نمونه

1. condensation reaction
واکنش تراکمی

2. to read a condensation of a novel
تلخیصی از یک رمان را خواندن

3. The report is a brilliant condensation of several years'work.
[ترجمه ماهرخ] این گزارش، چکیدۀدرخشانی از کار و تلاشی چندین ساله است.
|
[ترجمه گوگل]این گزارش یک تراکم درخشان از کار چندین ساله است
[ترجمه ترگمان]این گزارش یک چگالش هوشمندانه از چندین سال کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We get a lot of condensation on the walls in the winter.
[ترجمه Kami shirazi] ما یخ زده گی زیادی در زمستان داشتیم
|
[ترجمه گوگل]ما در زمستان تراکم زیادی روی دیوارها دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یه عالمه عرق روی دیوارها تو زمستون گیر آوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His shaving mirror was covered with condensation.
[ترجمه عابدی] آینه اصلاح او با بخار پوشیده شده بود
|
[ترجمه گوگل]آینه اصلاح او با تراکم پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]آیینه shaving از condensation پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is some evidence of dampness or condensation in the basement.
[ترجمه گوگل]شواهدی از رطوبت یا تراکم در زیرزمین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهدی از رطوبت یا رطوبت توی زیرزمین هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a lot of condensation on the windows.
[ترجمه کامی] روی پنجره هامقدار زیادی عرق وجود داشت
|
[ترجمه گوگل]تراکم زیادی روی پنجره ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]روی پنجره ها یک عالمه عرق ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Poor air circulation can cause condensation.
[ترجمه گوگل]گردش ضعیف هوا می تواند باعث تراکم شود
[ترجمه ترگمان]گردش هوای ضعیف می تواند موجب انقباض شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was condensation on the windows.
[ترجمه گوگل]روی پنجره ها متراکم بود
[ترجمه ترگمان]condensation روی پنجره ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The windows were misted up with condensation.
[ترجمه گوگل]پنجره ها غلیظ شده بود
[ترجمه ترگمان]پنجره ها از عرق پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The essay should be a readable condensation of the recent scientific literature.
[ترجمه گوگل]این مقاله باید تراکم قابل خواندنی از ادبیات علمی اخیر باشد
[ترجمه ترگمان]این مقاله باید یک عصاره قابل خواندن برای ادبیات علمی اخیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The window was steamed up with condensation.
[ترجمه گوگل]پنجره با تراکم بخار شده بود
[ترجمه ترگمان]پنجره با condensation بخار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both damp and condensation were more prevalent among public, as opposed to private, houses.
[ترجمه گوگل]هم رطوبت و هم تراکم در خانه‌های عمومی و خصوصی بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]هم رطوبت و هم چگالش بیشتر در میان مردم شایع بود، برخلاف خانه های خصوصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To cure condensation, the mould has to be killed off with a bleach solution, and then warmth and ventilation increased.
[ترجمه گوگل]برای رفع تراکم، قالب باید با محلول سفید کننده از بین برود و سپس گرما و تهویه افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]برای درمان چگالش، این قالب باید با یک محلول سفید کننده، و سپس گرما و تهویه افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The larger the free volume, the more condensation will form.
[ترجمه گوگل]هر چه حجم آزاد بزرگتر باشد، تراکم بیشتری تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]هرچه حجم آزاد بیشتر باشد، تراکم بیشتر شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

تغلیظ (اسم)
concentration, doping, condensation

جمع شدگی (اسم)
concentration, condensation, pucker

چگالش (اسم)
condensation

تکاثف (اسم)
condensation

تخصصی

[شیمی] چگالش، تراکم، تراکمی، مایع کردن
[عمران و معماری] تقطیر - چگالش - میعان - ژاله زایی - تراکم - تعرق
[مهندسی گاز] تغلیظ، میعان
[زمین شناسی] میعان فرآیندی که در آن آب از حالت بخار به مایع یا جامد تبدیل می شود .(بطور عمومی تر، فرآیندی که طی آن هر بخاری به مایع یا جامد تبدیل می شود.) در نتیجه این عمل حدود 80 کالری در سانتیمتر مکعب انرژی آزاد می شود.
[نساجی] کنداسیون - کندانسه کردن - غلیظ کردن - تغلیظ مواد با آب گیری از آنها - تقطیر - تراکم - آب از دست دادن در واکنشهای شیمیایی
[ریاضیات] انباشتگی، چگالش، تکاثف، تراکم، هم چگالش، فشردگی، فشرده کردن، انقباض، تغلیظ، تراکم
[پلیمر] تراکم،میعان،چگالش
[آب و خاک] میعان، چگالش، جمع شدگی

انگلیسی به انگلیسی

• changing of a gas into a liquid; compressing; something that has been shortened
condensation is a coating of tiny drops of water which form on a cold surface.

پیشنهاد کاربران

میعان
condensations=میعانات
( روانشناسی ) :
فرایندی روانی که در آن یک نماد معرّف چندین مولفه می شود.
در متن های علوم انسانی
ایجاز هم معنی میده
the act of making something shorter
در زیست معمولا سنتز آب دهی مد نظر است
متراکم سازی
کُندانسور یا چگالنده
در زیست به معنای سنتز آبدهی است
تلخیص
condensation ( خوردگی )
واژه مصوب: چگالش
تعریف: تبدیل گاز به مایع یا جامد
ادغام ( روانشناسی )
بخار کردن شیشه عینک، پنجره و. . . که در معرض هوای سرد و گرم قرار گرفته
واکنش تراکمی
در معماری: تعریق. تبدیل بخار آب هوا به قطرات آب. مانند عرق کردن شیشه ها در زمستان
[در فیزیک] : *میعان* ( تبدیل گاز به مایع )
دقت شود که پروسه چگالش ( تبدیل گاز به جامد ) deposition است.
فشردگی یاتراکم
پروسه میعان
میعانات ( قطرات مایع )
هم فشردگی ، هم فشرده سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس