waylay

/ˈweɪˌle//ˌweɪˈleɪ/

معنی: کمین کردن، در کمین کسی نشستن
معانی دیگر: جلو کسی سبز شدن، سر راه کسی خف کردن، خف کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: waylays, waylaying, waylaid
مشتقات: waylayer (n.)
(1) تعریف: to attack or accost unexpectedly after lying in wait for.
مترادف: ambush, attack
مشابه: accost, ambuscade, assail, ensnare, entrap, snare, trap

- The stagecoach was waylaid on its way to the next town.
[ترجمه گوگل] کالسکه در راهش به سمت شهر بعدی کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان] دلیجان از راه رسیدن به شهر بعدی در کمین نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to hinder the progress of; intercept.
مترادف: intercept
مشابه: ambush, buttonhole, hinder, stop, trap

- Unexpected problems waylaid the construction project.
[ترجمه گوگل] مشکلات غیرمنتظره پروژه ساخت و ساز را به وجود آورد
[ترجمه ترگمان] مشکلات غیرمنتظره در مورد پروژه ساخت وساز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They used to waylay him as he came out of the factory.
[ترجمه گوگل]زمانی که از کارخانه بیرون می آمد او را به او سر می دادند
[ترجمه ترگمان]موقعی که از کارخانه بیرون می آمد، در کمین نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Greenpeace managed to assemble enough boats to waylay the ship at sea.
[ترجمه گوگل]Greenpeace موفق شد قایق های کافی برای هدایت کشتی در دریا جمع کند
[ترجمه ترگمان]Greenpeace به اندازه کافی قایق های کوچک برای کمین کردن کشتی در دریا پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She might just waylay him and hit him with something heavy!
[ترجمه نفیسه] اون فقط میتوانست برایش کمین کند و با شی سنگین او را بزند
|
[ترجمه گوگل]او ممکن است او را به راه انداخت و با چیزی سنگین به او ضربه بزند!
[ترجمه ترگمان]شاید فقط سر راهش کمین کرده باشد و با یک چیز سنگین به او حمله کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amiss hovered in the gallery, hoping to waylay an informant.
[ترجمه گوگل]آمیس در گالری معلق بود، به این امید که یک خبرچین را راه بیندازد
[ترجمه ترگمان]amiss در راهرو پرسه می زدند و امیدوار بودند که کمین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She linger outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه گوگل]او در بیرون از تئاتر معطل می ماند تا بعد از نمایش او را به نمایش بگذارد
[ترجمه ترگمان]او بیرون از تئاتر درنگ می کند تا بعد از نمایش به کمین او برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it.
[ترجمه گوگل]او اغلب در حالی که من به کلاس می رفتم من را به راه می انداخت و یک تکه کاغذ از جیبش بیرون می آورد که اغلب یک پازل روی آن بود
[ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Waylay:(35pts) Your Ambush critical hits have a 50/100% chance to reduce the target's melee and ranged attack speed by 30%, movement speed by 70% and prevent item use for 8 sec.
[ترجمه گوگل]Waylay: (35 امتیاز) ضربات حیاتی Ambush شما 50/100 درصد شانس کاهش غوغا و سرعت حمله برد هدف را تا 30 درصد، سرعت حرکت تا 70 درصد و جلوگیری از استفاده از آیتم به مدت 8 ثانیه دارند
[ترجمه ترگمان]Waylay: (۳۵ پیاستر)ضربه های حیاتی ambush شما یک فرصت ۵۰ \/ ۱۰۰ % برای کاهش دادن به آشوب هدف دارند و با سرعت ۳۰ %، سرعت حرکت تا ۷۰ % و جلوگیری از استفاده مورد استفاده برای ۸ ثانیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He and his partners liked to waylay travelers at night.
[ترجمه گوگل]او و شرکای خود دوست داشتند مسافران را در شب به راه بیندازند
[ترجمه ترگمان]او و همکارانش شب هنگام در کمین مسافران کمین نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it. The puzzles were usually mathematical or logical.
[ترجمه گوگل]او اغلب در حالی که من به کلاس می رفتم من را به راه می انداخت و یک تکه کاغذ از جیبش بیرون می آورد که اغلب یک پازل روی آن بود معماها معمولاً ریاضی یا منطقی بودند
[ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد The معمولا ریاضی یا منطقی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She lingered outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه گوگل]او بیرون از تئاتر درنگ کرد تا بعد از نمایش او را به او نشان دهد
[ترجمه ترگمان]بعد از نمایش در بیرون تئاتر معطل شد تا سر راهش قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They came to his home uninvited once or twice and they would waylay him as he emerged from work at the factory.
[ترجمه گوگل]آنها یکی دو بار بدون دعوت به خانه او آمدند و در حالی که از کار در کارخانه بیرون می آمد او را به سر می بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یکی دو بار به خانه او آمدند و هنگامی که از کار در کارخانه به راه می افتادند، در کمین او می نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yes, I could be in some danger - and there was an attempt to waylay me today.
[ترجمه گوگل]بله، ممکن است در خطری قرار داشته باشم - و امروز تلاشی برای سرکوب من انجام شد
[ترجمه ترگمان]بله، من می توانستم در خطر باشم - و امروز تلاش برای کمین کردن من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So that the dark could attempt to find a way to waylay real ascension causing earth to sink into extinction.
[ترجمه گوگل]به طوری که تاریکی بتواند راهی برای عروج واقعی پیدا کند که باعث غرق شدن زمین در انقراض شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تاریکی می تواند راهی پیدا کند تا راهی پیدا کند تا در معرض خطر قرار بگیرد و باعث شود زمین در معرض خطر غرق شدن قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How stupid of me that after the failed surprise on the ride to Scwetzingen, I had been afraid to waylay Hanna and see what she was like as a conductor.
[ترجمه گوگل]چقدر احمقانه بودم که بعد از سورپرایز ناموفق در سواری به Scwetzingen، ترسیدم که هانا را کنار بگذارم و ببینم او به عنوان یک رهبر ارکستر چگونه است
[ترجمه ترگمان]چقدر احمق بودم که بعد از این که در راه رفتن به Scwetzingen غافلگیر شدم، می ترسیدم به سر راه بروم و ببینم که او به عنوان رهبر ارکستر چه شکلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dark use those of fame again and again through their interconnections to all others who worship them to waylay global ascension.
[ترجمه گوگل]تاریک ها بارها و بارها از کسانی که شهرت دارند از طریق پیوندهای متقابل خود با دیگرانی که آنها را می پرستند برای عروج جهانی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]استفاده تاریک از آن ها دوباره و دوباره از طریق اتصالات خود به همه دیگر که آن ها را پرستش می کنند تا مانع صعود جهانی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمین کردن (فعل)
stalk, ambush, lurk, scupper, waylay

در کمین کسی نشستن (فعل)
waylay

انگلیسی به انگلیسی

• ambush, lie in wait; attack from an ambush; rob, plunder; intercept, approach unexpectedly
if you waylay someone, you stop them when they are going somewhere, in order to talk to them; an old-fashioned word.
to waylay someone also means to stop them and attack them or steal something from them; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

عین اجل معلق پیدا شدن/سر رسیدن.
to wait for and then stop someone, especially either to attack or talk to that person
منتظر ماندن و سپس متوقف کردن کسی، به خصوص برای حمله یا صحبت با او، در کمین کسی نشستن
A man on his way to deposit $12, 000 in a bank was waylaid by two men who snatched his bag.
...
[مشاهده متن کامل]

The robbers waylaid the businessman on his way to the bank and stole his money.
I was waylaid by my boss on my way out of the office and ended up working late.
The police waylaid the suspect at the airport and arrested him.
Synonym;
ambush

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/waylay• https://www.dictionary.com/browse/waylay
waylay = to wait for and then stop someone, especially either to attack or talk to that person
waylay = ambush = attack
۱. کمین ( کسی را ) کشیدن، سر راه ( کسی ) کمین کردن ۲. [برای سرقت آزار و مانند آن] سر راه ( کسی ) سبز شدن
کمین کسی را کشیدن
متوقف کردن، تداخل ایجاد کردن، مداخله کردن، مزاحم شدن، برهم زدن، جلوی کسی را گرفتن
در کمین نشستن
he was waylaid by bandits

بپرس