disparaging

جمله های نمونه

1. her disparaging remarks
گفته های تحقیرآمیز او

2. The Minister was alleged to have made disparaging remarks about the rest of the Cabinet.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که وزیر اظهارات توهین آمیزی درباره بقیه اعضای کابینه داشته است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که وزیر اظهارات اهانت آمیز را در مورد بقیه اعضای کابینه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She made some disparaging remarks about the royal family.
[ترجمه گوگل]او در مورد خانواده سلطنتی اظهارات تحقیرآمیزی کرد
[ترجمه ترگمان]او برخی سخنان اهانت آمیز را درباره خانواده سلطنتی ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But it then went on to make some disparaging remarks about the bestowal of a knighthood on such a person.
[ترجمه گوگل]اما سپس به بیان برخی اظهارات تحقیرآمیز در مورد اعطای مقام شوالیه به چنین شخصی پرداخت
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن به گفتگو درباره این که آن را بر این پهلوان شوالیه پهلوانی تحمیل کند، ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Superficially at least, Calvin was even more disparaging.
[ترجمه گوگل]حداقل از نظر ظاهری، کالوین تحقیرآمیزتر بود
[ترجمه ترگمان]کالون دست کم از او more بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The disparaging rant I wrote contained no less than two spelling mistakes.
[ترجمه گوگل]شعار تحقیرآمیزی که نوشتم حاوی دو اشتباه املایی بود
[ترجمه ترگمان]The disparaging که من نوشتم، حاوی دو اشتباه املایی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rather than disparaging the familiarity of such stories, we should celebrate the fact these great men exist.
[ترجمه گوگل]به جای تحقیر آشنایی با چنین داستان هایی، باید از وجود این مردان بزرگ تجلیل کنیم
[ترجمه ترگمان]به جای کم کردن آشنایی با چنین داستان هایی، ما باید این حقیقت که این مردان بزرگ وجود دارند را جشن بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And his extrajudicial comments disparaging Microsoft and its officers lent an air of bias to his action against the company.
[ترجمه گوگل]و اظهارنظرهای غیرقانونی او که مایکروسافت و افسرانش را تحقیر می‌کرد، باعث تعصب به اقدام او علیه این شرکت شد
[ترجمه ترگمان]و نظرات غیر قانونی او که از مایکروسافت و افسران آن کم کرده بود، نسبت به اقدام او علیه شرکت جانبداری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Used as a disparaging term for a Native american or Black man.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز برای یک بومی آمریکایی یا مرد سیاه پوست استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]که برای یک آمریکایی بومی یا سیاه پوست برای یک آمریکایی بومی استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She made several disparaging remarks about the manager she dislikes.
[ترجمه گوگل]او چندین اظهارات تحقیرآمیز در مورد مدیر مورد علاقه خود بیان کرد
[ترجمه ترگمان]او چندین بار درباره اینکه چه کسی از مدیر بدش می آید اظهار نظر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Offensive Slang Used as a disparaging term for a heterosexual person.
[ترجمه گوگل]عامیانه توهین آمیز به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز برای افراد دگرجنسگرا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تمسخرآمیز تهاجمی به عنوان واژه disparaging برای یک فرد دارای جنس مخالف استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Offensive Slang Used as a disparaging term for an Irishman.
[ترجمه گوگل]عامیانه توهین آمیز به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز برای یک ایرلندی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آرگو برای یک ایرلندی که یک ایرلندی ایرلندی بود، این آرگو را به زبان آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Used as a disparaging term for an effeminate man, especially a gay or homosexual man.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز برای یک مرد زن، به ویژه یک مرد همجنسگرا یا همجنسگرا استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]که برای یک مرد زنانه، به خصوص یک مرد گی یا همجنسگرا استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Used as a disparaging term for a white person.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اصطلاح تحقیر آمیز برای یک فرد سفید پوست استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان واژه disparaging برای یک فرد سفید استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• scornful, derogating, belittling, slanderous
a disparaging remark or comment is critical and scornful.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disparage
اسم ( noun ) : disparagement
صفت ( adjective ) : disparaging
قید ( adverb ) : disparagingly
توهین آمیز
تحقیرآمیز، خفت آمیز

بپرس