click

/ˈklɪk//klɪk/

معنی: تیک، تلنگر، صدای مختصر، صدا کردن
معانی دیگر: صدای تلق (مثل صدای بسته شدن چفت در)، تق، تلک، (در برخی زبان های افریقایی) دم، دم آوا، پخ آوا، تلق کردن، تق کردن، به تق تق انداختن، (عامیانه) ناگهان روشن و قابل فهم شدن، جا افتادن، به هم جور آمدن، سازگار شدن، موفق بودن، خوب انجام شدن، هر اسباب یا ابزار که با صدای تلق جا می افتد، صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
دارالترجمه ر.س.م.ی کاج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a slight, sharp sound.
مترادف: clack
مشابه: clap, crack, pop, snap, tap, tick

- We could hear the click of her high-heeled shoes on the pavement as she came toward us.
[ترجمه گوگل] صدای تق تق کفش های پاشنه بلندش را روی پیاده رو می شنیدیم که به سمت ما می آمد
[ترجمه ترگمان] همچنان که به طرف ما می آمد می توانستیم صدای کفش های پاشنه بلند او را در پیاده رو بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The light went on with a click of the switch.
[ترجمه Omid] چراغ با یک کلیک کردن روشن شد.
|
[ترجمه گوگل] با یک کلیک سوئیچ چراغ روشن شد
[ترجمه ترگمان] چراغ با یک کلیک روی سوئیچ روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a speech sound of certain African languages that is made by drawing air into the mouth and clicking the tongue.

(3) تعریف: in computing, the act of pressing and releasing the button on a mouse.

- One click will select the file, and two will open it.
[ترجمه والا] یک کلیک فایل را انتخاب خواهد کرد و دو ( کلیک ) فایل را باز خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل] یک کلیک فایل را انتخاب می کند و با دو کلیک آن را باز می کند
[ترجمه ترگمان] یک کلیک، فایل را انتخاب کرده، و دو نفر آن را باز خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: clicks, clicking, clicked
(1) تعریف: to make a slight, sharp sound.
مشابه: clack, clap, crack, pop, snap, tick

- The gun's trigger clicked, and the room fell silent.
[ترجمه گوگل] ماشه تفنگ به صدا درآمد و اتاق ساکت شد
[ترجمه ترگمان] ماشه اسلحه به صدا در آمد و اتاق ساکت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in computing, to press and release the button on a mouse in order to carry out an action on the screen, such as positioning the cursor or selecting a program icon (often followed by "on").

- Click on the photo to see an enlarged image.
[ترجمه گوگل] برای دیدن تصویر بزرگ شده روی عکس کلیک کنید
[ترجمه ترگمان] برای دیدن یک تصویر بزرگ تر بر روی عکس کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He clicked in the cell on the spreadsheet and typed the formula.
[ترجمه گوگل] او در سلول روی صفحه گسترده کلیک کرد و فرمول را تایپ کرد
[ترجمه ترگمان] او در سلول روی صفحه گسترده کلیک کرد و فرمول را تایپ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) to succeed; gain approval.
مترادف: succeed
مشابه: hit, take

- The advertising campaign clicked with the public, and suddenly profits were booming.
[ترجمه گوگل] کمپین تبلیغاتی مورد توجه مردم قرار گرفت و ناگهان سود رونق گرفت
[ترجمه ترگمان] تبلیغات تبلیغاتی با مردم آغاز شد و ناگهان سود به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to fit together well; agree.
مترادف: get along
مشابه: agree, fit, mesh

- They went out for dinner a few times, but they just didn't click as a couple.
[ترجمه گوگل] آنها چند بار برای شام بیرون رفتند، اما آنها فقط به عنوان یک زوج کلیک نکردند
[ترجمه ترگمان] چند بار برای شام بیرون رفتند، اما آن ها فقط به عنوان یک زوج click
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: clicker (n.)
• : تعریف: to cause to make a clicking noise.
مشابه: clack, crack, snap

- He clicked the trigger.
[ترجمه گوگل] او ماشه را فشار داد
[ترجمه ترگمان] ماشه را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She clicked her tongue in disapproval.
[ترجمه گوگل] او به نشانه عدم تایید روی زبانش کلیک کرد
[ترجمه ترگمان] او زبانش را به علامت مخالفت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a click language
زبان دمی

2. the click of the key in the lock
صدای تلق کلید در قفل

3. the bolt snaps home with a click
چفت با صدای تلق بسته می شود.

4. There was a metallic click and the gates swung open.
[ترجمه گوگل]صدای کلیک فلزی به گوش رسید و دروازه ها باز شدند
[ترجمه ترگمان]صدای کلیک فلزی به گوش رسید و دروازه باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The answerphone gave a sharp click.
[ترجمه گوگل]تلفن پاسخگو صدایی تند زد
[ترجمه ترگمان]The صدای تیزی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enter your password, then click on the 'proceed' icon.
[ترجمه گوگل]رمز عبور خود را وارد کنید، سپس بر روی نماد 'ادامه' کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]گذرواژه خود را وارد کنید، سپس روی آیکون سمت راست کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He saluted with a click of his heels.
[ترجمه مهدی نمازیان] او کفشش را روی زمین کوبید و سلام نظامی داد.
|
[ترجمه گوگل]با یک کلیک پاشنه هایش سلام کرد
[ترجمه ترگمان]با صدای of سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Click on the icon when you want to print.
[ترجمه گوگل]زمانی که می خواهید چاپ کنید روی نماد کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که می خواهید چاپ شود روی شمایل کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some of these mouse click short cuts are worth learning.
[ترجمه گوگل]برخی از این میانبرهای کلیک ماوس ارزش یادگیری دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از این ماوس بر روی کاهش های کوتاه کلیک می کنند و ارزش یادگیری را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When you have selected the file you want, click the 'Open' box.
[ترجمه گوگل]هنگامی که فایل مورد نظر خود را انتخاب کردید، روی کادر 'Open' کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که فایل موردنظر را انتخاب کردید، روی جعبه باز کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lock took with a click.
[ترجمه گوگل]قفل با یک کلیک گرفت
[ترجمه ترگمان]قفل با یک کلیک بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children can click on a sentence to hear it read aloud.
[ترجمه گوگل]کودکان می توانند روی یک جمله کلیک کنند تا با صدای بلند خوانده شود
[ترجمه ترگمان]کودکان می توانند روی یک جمله کلیک کرده و آن را با صدای بلند بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Click on the thumbnails to view a larger version of each image.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده یک نسخه بزرگتر از هر تصویر، روی ریز عکسها کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]روی مسطوره برای دیدن نسخه بزرگ تر هر تصویر کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Click on the top of the window to minimize it.
[ترجمه گوگل]برای کوچک کردن آن روی بالای پنجره کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]برای به حداقل رساندن آن روی بالای پنجره کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The soldier gave a click of his heels as he saluted.
[ترجمه گوگل]سرباز در حالی که سلام می کرد یک کلیک از پاشنه های خود داد
[ترجمه ترگمان]سرباز هنگام ادای احترام خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. To see the current document in full-page view, click the Page Zoom Full button.
[ترجمه گوگل]برای مشاهده سند فعلی در نمای تمام صفحه، روی دکمه بزرگنمایی صفحه کامل کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]برای دیدن سند جاری در نمای کامل صفحه، روی دکمه Full Zoom Page کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Click on this icon to align or justify text.
[ترجمه گوگل]برای تراز یا توجیه متن روی این نماد کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]برای تراز کردن یا توجیه متن بر روی این شمایل کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیک (اسم)
click, tick

تلنگر (اسم)
flick, fillip, click, flip

صدای مختصر (اسم)
click

صدا کردن (فعل)
cry, sound, blare, hum, clang, click, rustle

تخصصی

[سینما] تقه - تیک
[کامپیوتر] تلنگر زدن، فرایند فشار دکمه دستگاه MOUSE . - کلیک کردن . تلنگر زدن - فشار آهسته دکمه موس اگر ماوس بیش از چند دکمه دارد دکمه سمت چپ را آهسته فشار دهید
[برق و الکترونیک] کلیک نوعی اختلال الکتریکی کوتاه مدت نظیر آنچه توسط کلیدهای ارسال رمز تولید می شود .

به انگلیسی

• short snapping sound; act of quickly pressing and releasing the mouse button (computers)
knock quickly, strike in a way that produces a short snapping sound; succeed (slang); connect, make contact (slang)
when something clicks, it makes a short, sharp sound. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the lock opened with a click.
when you suddenly understand something, you can say that it has clicked; an informal use.

پیشنهاد کاربران

کلیک کلمه ای فارسی و به معنای انگشتان است و هنوز در برخی از مناطق ایران بکار می رود. این کلمه از زبان فارسی وارد انگلیسی شده پس می شود کلیک کردن هم ترجمه شود
در ادامه نظر فیض؛ کلیک همان کلک است، با علامت کسره هم روی کاف و هم روی لام که در گویش لری و لکی و فارسی قدیم وجود دارد.
کلمه Click در انگلیسی منشا فرانسوی دارد برای اطلاعات بیشتر به https://www. etymonline. com/word/click مراجعه کنید
و هیچ ربطی به کلک ( در فارسی یعنی انگشت ) ندارد.
صحبتی که فیض و لیلی در اینجا کرده اند اشتباه است.
صدا کردن
انتخاب کردن
لمس کردن

اشاره کردن
چکاندنِ ماشه ی تفنگ ( نظامی )
درک و توافق با هم دیگر
Click his fingers یعنی بِشکَن زد.
واحد مسافت برابر با کیلومتر.
جا افتادن، جور شدن، درست شدن
something clicks یعنی حالتی که یهو به خودتان می گویید �آهان! درست شد�
دقیقا روشن شدن یک لامپ بالای سر شخصیت های کارتونی را درنظر بگیرید؛ این همان لحظه ای است که something clicks
واژه ی clik انگلیسی با واژه ی ترکی چِلْتِک به معنی, "ضربه زدن با انگشت به چیزی" سنجیدنی است.
در زبان ترکی یک جمله و ترکیب کنایی می گوید:
" چلتیک ویرسان جانئ چئخیر" یعنی با یک ضربه انگشت جانش در می آید. کنایه از اینکه خیلی ضعیف و ناتوان است.
تلیک
everything's clicking
همه چی خوب پیش میره
Click picture
عکس گرفتن
click ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تلیک
تعریف: ضربه‏ای که با انگشت بر روی دکمۀ اصلی موشی یا بر افزارۀ اشاره ای دیگری مانند لَت لمسی می‏زنند
We just clicked
یعنی get on well
رابطه خوبی داشتن
گمونم click به معنای آوای سر زبونی هستش . . . مث ( نچ ) در فارسی . . . .
to click with someone or something means to immediately like someone or something
بلافاصله از کسی یا چیزی خوش آمدن
بلافاصله چیزی یا کسی را دوست داشتن
چِقْانْدَن
این واژه می تواند مترادفی برای این واژه Click ( بخوانید:کلیک ) باشد. زیرا در گویش همدانی چقاندن به معنای گیردادن و فشار دادن است شبیه عملکرد موشی
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢

❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .

✅ سگ: bark / woof 🐶

✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶

✅ توله سگ: yap 🐶

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏

✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒

✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸

✅ مار: hiss 🐍

✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺

✅ گربه: meow / purr 🐈

✅ گاو: moo / low 🐄

✅ خوک: oink / grunt 🐖

✅ فیل: trumpet 🐘

✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊

✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎

✅ زنبور: buzz 🐝

✅ مرغ: cluck / cackle 🐔

✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓

✅ غاز: honk / quack 🪿

✅ اردک: quack 🦆

✅ موش: squeak 🐀

✅ عقاب: screech / scream 🦅

✅ جغد: hoot / screech 🦉

✅ خفاش: screech 🦇

✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻

✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️

✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓

✅ شتر: grunt 🐪

✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗

✅ دلفین: click 🐬

✅ بوقلمون: gobble 🦃

✅ زرافه: bleat 🦒

✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥

✅ شغال: howl

✅ کفتار: laugh / scream

✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋

✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾

✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪

✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما