fatalistic

/fetəˈlɪstɪk//ˌfeɪtəˈlɪstɪk/

جبری، وابسته به جبروتفوی­

جمله های نمونه

1. Time is the fault of fatalistic testimony people.
[ترجمه گوگل]زمان تقصیر افراد شهادت طلب است
[ترجمه ترگمان]زمان مقصر بودن شهادت دادن به مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Being fatalistic about your chances will do no good.
[ترجمه گوگل]سرنوشت‌گرا بودن در مورد شانس‌هایتان هیچ فایده‌ای ندارد
[ترجمه ترگمان]ماندن در مورد بخت و اقبال شما هیچ فایده ای ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People we spoke to today were really rather fatalistic about what'sgoing to happen.
[ترجمه گوگل]افرادی که امروز با آنها صحبت کردیم واقعاً نسبت به آنچه قرار است اتفاق بیفتد، سرنوشت ساز بودند
[ترجمه ترگمان]افرادی که امروز با آن ها صحبت کردیم، در واقع نسبت به اتفاقاتی که رخ داده بود، بسیار کم مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An unfamiliar note of fatalistic caution.
[ترجمه گوگل]یادداشت ناآشنا از احتیاط سرنوشت ساز
[ترجمه ترگمان]یک نشانه نا آشنا مرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I do not mean to appear fatalistic, self-pitying, cynical, or maudlin. . . .
[ترجمه گوگل]منظور من این نیست که سرنوشت‌گرا، ترحم‌خواه، بدبین یا بدبین به نظر بیایم
[ترجمه ترگمان]منظورم این نیست که به طور قطع تسلیم شوم، ترحم، بدبینی، یا احساساتی شوم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Emma was fatalistic about her future.
[ترجمه گوگل]اما در مورد آینده اش سرنوشت ساز بود
[ترجمه ترگمان]اما به فکر آینده او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This ambivalence may regress into a fatalistic view of herself and her future.
[ترجمه گوگل]این دوگانگی ممکن است به یک دیدگاه سرنوشت‌گرایانه نسبت به خود و آینده‌اش تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]این دمدمی مزاجی ممکن است به یک دیدگاه جبری از خود و آینده او تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is no reason to be fatalistic.
[ترجمه گوگل]دلیلی برای جبرگرایی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی برای مرگ وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fatalistic apathy that this creates becomes a part of the induced passivity that I have seen in thousands of illiterate adults.
[ترجمه گوگل]بی‌تفاوتی سرنوشت‌ساز که این امر ایجاد می‌کند، بخشی از انفعال القایی می‌شود که من در هزاران بزرگسال بی‌سواد دیده‌ام
[ترجمه ترگمان]افسردگی جبری که این امر به وجود می آورد بخشی از the ناشی می شود که در هزاران بزرگ سال بی سواد دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gave a fatalistic shrug. " Bad luck, " he said to Hagen.
[ترجمه گوگل]او شانه ای سرنوشت ساز بالا انداخت به هاگن گفت: بدشانسی
[ترجمه ترگمان]او شانه هایش را بالا انداخت و به هاگن گفت: \" بدشانسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Add to that fatalistic attitudes, inadequate emergency services, slack (or corrupt) law enforcement and an often startling array of human and motorised traffic moving at different speeds.
[ترجمه گوگل]نگرش‌های سرنوشت‌ساز، خدمات اضطراری ناکافی، اجرای قانون سست (یا فاسد) و مجموعه‌ای از ترافیک انسان‌ها و موتوری که با سرعت‌های مختلف حرکت می‌کنند را به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]به این نگرش جبری، خدمات اضطراری ناکافی، نیروهای سست (یا فاسد)، و اغلب از تعداد قابل توجهی از ترافیک انسانی و موتوری که در سرعت های مختلف حرکت می کنند، اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That same positively fatalistic approach has strengthened him these last six weeks.
[ترجمه گوگل]همین رویکرد تقدیرگرایانه مثبت او را در شش هفته اخیر تقویت کرده است
[ترجمه ترگمان]این روش قطعی برای این شش هفته اخیر او را تقویت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I think you have to be fatalistic when evaluating these things.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم هنگام ارزیابی این موارد باید جسورانه رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم شما باید وقتی این چیزها را ارزیابی می کنید به سختی نفس بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He seemed both rueful and fatalistic about his prospective eminence.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که او نسبت به مقام عالی خود هم غمگین و هم سرنوشت‌گرا بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او هم به خاطر عالیجناب rueful و fatalistic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our sports, in this rather happy, no fatalistic view of human nature, are more splendid creations of the no datable, trans-species play impulse.
[ترجمه گوگل]ورزش‌های ما، در این دیدگاه نسبتاً شاد و بدون تقدیرگرایانه از طبیعت انسان، ساخته‌های باشکوه‌تر از تکانه‌های بازی بدون اطلاعات و گونه‌های مختلف هستند
[ترجمه ترگمان]ورزش های ما، در این حالت نسبتا شاد، بدون هیچ دیدگاه نهایی از طبیعت انسان، مخلوقات عالی و trans نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to fatalism, of or pertaining to the belief that all events have been predetermined
someone who is fatalistic believes that human beings cannot influence or control events.

پیشنهاد کاربران

مردد، بد بین
جبرگرا، سرنوشت گرا
قبول مقدرات
تقدیر گرایانه، سرنوشت گرایانه

بپرس