loom

/ˈluːm//luːm/

معنی: نساجی، دستگاه بافندگی، کارگاه بافندگی، جلوهگری از دور، جولایی، بزرگ جلوه کردن، ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
معانی دیگر: (معمولا با: the) هنر بافندگی، بافتن (با دستگاه بافندگی)، دستگاه بافندگی (پارچه و فرش و غیره)، ماشین پارچه بافی، نمایانی، پدیداری، (به ویژه در مورد چیزهای بزرگ یا تهدید کننده یا شگون آمیز) نمایان شدن (از میان ابر و مه یا از فاصله ی زیاد)، نمودار شدن، (مجازی) شکل گرفتن، (به طور ترس آور) تکوین یافتن، (انگلیس - محلی) رجوع شود به: loon1، متلاطم شدن دریا، رفعت، بلندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a device or machine for weaving fabric.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: looms, looming, loomed
• : تعریف: to weave (fabric) on a loom.
مترادف: weave
مشابه: knit
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: looms, looming, loomed
(1) تعریف: to appear or come into view, often as a very large, dim, or distorted shape.
مترادف: emerge, hulk
مشابه: appear, ascend, materialize, rise, soar, take shape, tower

- The ship loomed in the mist.
[ترجمه گوگل] کشتی در مه خودنمایی کرد
[ترجمه ترگمان] کشتی از میان مه پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to appear to the mind as something particularly difficult or threatening.
مترادف: bulk
مشابه: appear, impend, menace, threaten, tower

- The piano recital loomed in his thoughts, and his anxiety grew each day.
[ترجمه امیرمهدی صفدری] رزیتال پیانو بار دیگر در خاطرش پدیدار شد، و اضطرابش روز به روز بیشتر می شد.
|
[ترجمه گوگل] رسیتال پیانو در افکارش نقش بسته بود و هر روز بر اضطرابش افزوده می شد
[ترجمه ترگمان] داستان پیانو در افکارش نمودار بود و اضطراب او هر روز افزایش می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to take shape as an approaching event; impend.
مترادف: impend
مشابه: approach, brew, near

- The debate looms ahead.
[ترجمه گوگل] بحث در پیش است
[ترجمه ترگمان] بحث رو به رو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a dim or distorted appearance, as of something seen at a distance or through mist or darkness.
مشابه: appearance

جمله های نمونه

1. loom large
(بزرگتر یا وحشتناک تر از آنچه که هست) به نظر آمدن،با هیبت ظاهر شدن

2. for men there was farming; for women, the loom
کار مردها کشاورزی بود و کار زنان بافندگی.

3. The old woman was weaving on her loom.
[ترجمه شان] پیر زن با دستگاه نساجی خود، بافندگی می کرد.
|
[ترجمه گوگل]پیرزن روی ماشین بافندگی خود می بافت
[ترجمه ترگمان]پیرزن سرگرم بافتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The issue of pay will loom large at this Easter's teacher conference.
[ترجمه گوگل]موضوع دستمزد در کنفرانس معلمان عید پاک مطرح خواهد شد
[ترجمه ترگمان]موضوع پرداخت ها در این کنفرانس معلم عید پاک بزرگ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The shadow of a greater economic crisis loom large in most of the developed countries in the world.
[ترجمه گوگل]سایه یک بحران اقتصادی بزرگتر در اکثر کشورهای توسعه یافته جهان گسترده است
[ترجمه ترگمان]سایه یک بحران اقتصادی بزرگ تر در بیشتر کشورهای توسعه یافته در جهان گسترده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Food shortages loom in some parts of Africa.
[ترجمه گوگل]کمبود مواد غذایی در برخی از مناطق آفریقا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]کمبود مواد غذایی در برخی مناطق آفریقا در حال گسترش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two other potential problems loom large.
[ترجمه گوگل]دو مشکل بالقوه دیگر بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]دو مشکل بالقوه دیگر بزرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why do faces loom up in this way?
[ترجمه گوگل]چرا چهره ها به این شکل بالا می آیند؟
[ترجمه ترگمان]چرا این شکلی در حال شکل گیری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Philomela accordingly turned to her loom.
[ترجمه گوگل]فیلوملا بر این اساس به سمت ماشین بافندگی خود چرخید
[ترجمه ترگمان]فیلومل به طرف کارگاه بافندگی خود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The point is simply to flag problems that loom ahead.
[ترجمه گوگل]نکته صرفاً نشان دادن مشکلات پیش رو است
[ترجمه ترگمان]این نقطه به سادگی برای نشان دادن مشکلاتی است که جلو می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Giant electrical transmission towers loom over some of the bare lots.
[ترجمه گوگل]برج های غول پیکر انتقال برق بر روی برخی از زمین های خالی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]برج های انتقال برق غول پیکر بر روی برخی از زمین های خالی ظاهر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ever. 22 October Tall buildings loom before me.
[ترجمه گوگل]همیشه 22 اکتبر ساختمان های بلند جلوی من ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان] هیچوقت ساختمان های ۲۲ اکتبر پیش از من در حال شکل گیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The report appears content that such rhetorical gaps loom between the concrete evidence it amasses and the maxims it imparts.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد گزارش از این که چنین شکاف های لفاظی بین شواهد ملموسی که جمع آوری می کند و اصولی که ارائه می دهد، احساس رضایت دارد
[ترجمه ترگمان]این گزارش به نظر می رسد که چنین فاصله ای بین شواهد عینی و اصولی که آن بیان می کند، ظاهر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Congressional elections loom next year; after that, maneuvering will start for the next presidential election.
[ترجمه گوگل]انتخابات کنگره در آینده نزدیک است پس از آن، مانور برای انتخابات ریاست جمهوری آینده آغاز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]انتخابات کنگره سال آینده آغاز خواهد شد؛ پس از آن، مانور برای انتخابات بعدی ریاست جمهوری آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They added extensions, steam power and large loom sheds.
[ترجمه گوگل]آنها پسوندها، قدرت بخار و سوله های بافندگی بزرگ را اضافه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها extensions اضافی، قدرت بخار و انبارهای بزرگ را اضافه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نساجی (اسم)
loom

دستگاه بافندگی (اسم)
loom

کارگاه بافندگی (اسم)
loom

جلوهگری از دور (اسم)
loom

جولایی (اسم)
loom

بزرگ جلوه کردن (فعل)
loom

ازدور نمودار شدن (فعل)
loom

پدیدارازخلال ابرها (فعل)
loom

از خلال ابر یا مه پدیدار شدن (فعل)
loom

تخصصی

[نساجی] ماشین بافندگی - کارگاه بافندگی

انگلیسی به انگلیسی

• apparatus on which fabrics are woven, weaving machine
appear as a large and indistinct form; appear as larger than life; impend, be about to occur; weave fabric on a loom
if something looms in a particular place or in a particular way, it appears as a tall, unclear, and often frightening shape.
if a difficult event or situation looms, it will soon happen.
if a problem or event looms large, it is likely to be very important or significant, and you feel anxious about it because you cannot avoid it.
a loom is a machine that is used for weaving thread into cloth.

پیشنهاد کاربران

رفعت
بلندی
تجلی
بزرگ نمایی
بزرگ جلوه گری
اوج گرفتن
یهویی جلوی چشم سبز شدن
پراکنده شدن ( بو )
✔️ازدور نمودار شدن، پدیدارازخلال ابرها، از خلال ابر یا مه پدیدار شدن
✔️ ( در مورد چیزهای بزرگ یا تهدید کننده یا شگون آمیز ) نمایان شدن ( از میان ابر و مه یا از فاصله ی زیاد ) ، ( مجازی ) شکل گرفتن
Afghan troops face as deadline to withdraw U. S. troops looms
...
[مشاهده متن کامل]

PBS. org@
With Iran taking significant steps away from the nuclear deal — including Friday's claim of 60% uranium enrichment — the looming shift in the presidency could put a return to the agreement completely out of reach
CBS. com@
China’s Evergrande crisis: clock ticking as crucial debt default deadline 💥looms
. . .
A default by the property giant could have far - reaching consequences for China and global economy
TheGuardian. com@

ماشین بافندگی �ماکودار�
Loom:
A machine used for making cloth
( N )
نمایان شدن، با هیبت جلوه کردن، به طور ترسناک پدیدار گشتن
نزدیک شدن/بودن، در شرف وقوع بودن ( اتفاق ناخوشایند )
ظاهر شدن بطور ترسناک و تحدید کننده - محتمل بودن وقوع یک مشکل یا سختی به زودی .

بپرس