subject to

جمله های نمونه

1. The prices for food are subject to variation.
[ترجمه هانا] قیمت مواد عذایی تابع متغییرهایی است
|
[ترجمه علی] قیمت مواد غذایی تحت تاثیر متغیرهایی است
|
[ترجمه سمیه] قیمت موادغذایی در معرض تغییر است
|
[ترجمه عیسی علوی] قیمت غذا تغییر پذیر است
|
[ترجمه گوگل]قیمت مواد غذایی در معرض تغییر است
[ترجمه ترگمان]قیمت مواد غذایی متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These rules are subject to change without notice.
[ترجمه توحید] این قوانین متحمل تغییراتی هستند
|
[ترجمه GUTENBERG] این قوانین بی برو برگرد تغییر میکنند.
|
[ترجمه یونس] این قوانین منوط به تغییر بدون اطلاع است.
|
[ترجمه عیسی علوی] این قوانین بدون هیچ اخطاری تغییر پذیرند
|
[ترجمه فرامرز] احتمال تغییر این قوانین بدون اطلاع قبلی وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]این قوانین بدون اطلاع قبلی قابل تغییر هستند
[ترجمه ترگمان]این قوانین بدون توجه به تغییر در معرض تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Evidence is given on oath and witnesses are subject to cross - examination .
[ترجمه گوگل]شواهد با سوگند داده می شود و شاهدان مورد بازجویی متقابل قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]شواهدی مبنی بر سوگند و شهود ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The case is subject to judicial review.
[ترجمه گوگل]پرونده قابل رسیدگی قضایی است
[ترجمه ترگمان]این پرونده تحت بررسی قضایی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His illness left him subject to asthmatic attacks.
[ترجمه گوگل]بیماری او او را در معرض حملات آسم قرار داد
[ترجمه ترگمان]بیماری او باعث شد که او دچار حملات asthmatic شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prices are subject to change.
[ترجمه عیسی علوی] قیمت ها مشمول تغییر هستند
|
[ترجمه گوگل]قیمت ها قابل تغییر است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها در معرض تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These arrangements are subject to periodic reviews.
[ترجمه دکتر م رحمانی] این قوانین بدون اطلاع قبلی قابل تغییر است.
|
[ترجمه ff] این قراردادها در معرض تجدیدنظرهای دوره ای قرار دارند.
|
[ترجمه گوگل]این ترتیبات در معرض بررسی های دوره ای قرار دارند
[ترجمه ترگمان]این کارها تحت بررسی های دوره ای قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The offer has been accepted, subject to contract .
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد مشروط به قرارداد پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد پذیرفته شده است، موضوع قرارداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Currency exchange rates are always subject to variation.
[ترجمه گوگل]نرخ تبدیل ارز همیشه در معرض تغییر است
[ترجمه ترگمان]نرخ تبدیل ارز همواره تابع تغییرات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All objects are subject to gravity.
[ترجمه گوگل]همه اجسام در معرض گرانش هستند
[ترجمه ترگمان]همه اشیا در معرض جاذبه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The terms of the contract are subject to review.
[ترجمه گوگل]شرایط قرارداد قابل بررسی است
[ترجمه ترگمان]شرایط قرارداد مورد بازبینی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Opponents of the regime had been subject to arbitrary detention, torture and execution.
[ترجمه گوگل]مخالفان رژیم مورد بازداشت، شکنجه و اعدام خودسرانه قرار گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]مخالفان حکومت تحت بازداشت خودسرانه، شکنجه و اعدام قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prices of overseas holidays are subject to surcharges.
[ترجمه گوگل]قیمت تعطیلات خارج از کشور مشمول هزینه اضافی است
[ترجمه ترگمان]قیمت تعطیلات خارج از کشور تابع surcharges است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The timetable is subject to alteration.
[ترجمه گوگل]جدول زمانی در معرض تغییر است
[ترجمه ترگمان]این برنامه زمانی در معرض تغییر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Subject to your consent, I will try again.
[ترجمه گوگل]با توجه به رضایت شما، دوباره تلاش خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]، در مورد موافقت شما دوباره سعی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] منوط به، مشروط به، تابع
[ریاضیات] تحت، وارد شدن، موکول به، با توجه به، مشروط به، به شرط این که

انگلیسی به انگلیسی

• subordinate to -, under the influence of -, inferior to -

پیشنهاد کاربران

آشنا شدن با چیزی
در معرض. . . بودن.
در ریاضیات و آمار: مشروط به
be subject to
مشمول چیزی شدن ( مورد اعمال قرار گرفتن چیزی )
معنای دوستمون:
✔️ منوط به
subject to conditions
منوط به شرایط
💠 Employers in Oman no longer allowed to keep passports of employees
. . .
Non - Omani workers are entitled to a return air ticket to their home country, and they are eligible for their full wage during official holidays. The employer may also grant unpaid special leave at the worker's request, subject to conditions
...
[مشاهده متن کامل]

💠 The packages shall be pre - commissioned by the CONTRACTOR in accordance with the same
procedures as those applied on field equipment, i. e. every item of equipment of the packages
shall be checked for conformity with the relevant Check Lists, and every item of the equipment
of the packages that can be subject to a Pre - Commissioning test shall be tested, and the tests
reported on relevant Test Sheets.

تابعِ
depending on
بسته به
[حقوق] به موجبِ؛ مثال:
Subject to law of labour . . .
به موجب قانون کار . . .
[حقوق]
با رعایت، با درنظر گرفتن
مثال : Thus, subject to limitations, it is permissible to deviate from such mandatory legislation
بنابراین، با رعایت محدودیت ها، عدول از چنین قوانین اجباری مجاز است.
به چیزی دامن زدن
تحت تأثیر ِ . در گروِ
تابع بودن
It's turn - off transition is no longer subject to the circuit waveforms.
گذار خاموشی آن دیگر تابع شکل موج های مدار نیست.
Be subject to sth
در معرض چیزی بودن
در معرض چیزی بودن
مثل be exposed to میمونه
مستعد تحت تاثیر قرار گرفتن با چیزی مخصوصا یه چیز بد
متحمل شدن/کردن
در معرض اثر چیزی قرار گرفتن
منوط به
به شرطی که
مشمول ( در حقوق )
منوط به
موکول به
تابع
دستخوش
مشروط به
در معرض
دستخوش، متحمل
مرتبط با
آماج/هدفِ چیزی قرار گرفتن، درمعرض چیزی قرار گرفتن
منوط به، محکوم به
be subject to sth/doing sth
1 ) در معرض چیزی بودن یا قرارگرفتن، ( چیزی را ) به خود دیدن/تجربه کردن
The bay is subject to heavy fog in summer
این بخش از ساحل در تابستانا در معرض مه غلیظه
...
[مشاهده متن کامل]

این بخش از ساحل باحتمال زیاد مه غلیظی را در تابستان به خود میبینه/تجربه میکنه.
این بخش از ساحل تابستانا در معرض مه غلیظ قرار میگیره.
2 ) انجام کاری مستلزم/منوط/نیازمند/مشروط به/وابسته به وجود چیزی یا انجام کاری دیگر بودن
The sale of the property is subject to approval by the city council.
فروش ملک مشروط به/مستلزم تایید شهرداری است.
All rooms are just $100 a night, subject to availability.
هزینه هریک از اتاقها شبی صد دلاره، درصورتیکه/مشروط بر اینکه موجود باشه.
3 ) ( احتمالاً ) متاثر ( از چیزی ) شدن، مشمول وضعیتی/چیزی شدن، دستخوش ( چیزی ) شدن، به وضعیتی/قانونی/شرایطی خوردن
The schedule is tentative and subject to change.
این زمانبندی قطعی نیست و احتمالاً دستخوش تغییر بشود.
Clothing purchases over $200 are subject to tax.
خرید لباس بیش از دویست دلار مشمول مالیات میشود.
All flights are subject to delay.
باحتمال زیاد تمام پروازها به تاخیر میخورن/دچار تاخیر میشن.

وابسته - مشروط به
تبعیت کردن
بر اساس
مشمول بودن
Images may be subject to copyright
تصاویر ممکن است مشمول حق تکثیر شوند.
در معرض
possible to be affected
by; susceptible to
منوط به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس