ignore

/ɪgˈnɔːr//ɪɡˈnɔː/

معنی: رد کردن، تجاهل کردن، چشم پوشیدن، نادیدهپنداشتن، بی اساس دانستن، برسمیت نشناختن، محل نگذاشتن
معانی دیگر: نادیده انگاشتن، کم محلی کردن به، محل نگذاشتن به، اعتنا نکردن، زیرسیبلی رد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ignores, ignoring, ignored
مشتقات: ignorable (adj.)
• : تعریف: to refuse to recognize or fail to take notice of; pay no attention to; disregard.
مترادف: discount, disregard, forget, neglect, overlook
متضاد: acknowledge, address, adhere, attend, consider, obey, recognize, watch
مشابه: avoid, bury, disobey, eschew, evade, forgo, pass up, shun, snub

- Some man whistled at her, but she ignored him and kept walking.
[ترجمه محمد] مردی برای آن خانم سوت زد. ولی آن خانم بی اعتنا به مرد به راه رفتن ادامه داد.
|
[ترجمه حنانه بیانلو] یک مرد به آن خانم سوتی زد، ولی او مرد را نادیده گرفت و به راه رفتن ادامه داد
|
[ترجمه Fatii•] مردی برای او ( مونث ) سوت زد ولی او ( مونث ) توجهی نکرد/ او را نادیده گرفت و به راه رفتن/قدم زدن ادامه داد.
|
[ترجمه ایگنورم نکن] یک مرد برای آن خانم سوت زد، ولی آن خانم مرد را نادیده گرفت و به راه خود ادامه داد
|
[ترجمه گوگل] مردی برای او سوت زد، اما او به او توجهی نکرد و به راه رفتن ادامه داد
[ترجمه ترگمان] یک نفر سوتی زد، اما او را نادیده گرفت و به راه رفتن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company's top management ignored a truth that was obvious to everyone else.
[ترجمه شونبول طلا] رئیس مزرعه گاوش را به چرا برد
|
[ترجمه گوگل] مدیریت ارشد شرکت حقیقتی را که برای همه آشکار بود نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان] مدیریت ارشد شرکت حقیقتی را نادیده گرفت که برای همه واضح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ignore what he says
به گفته های او اعتنا نکن.

2. never ignore the cry of help from the poor!
هرگز درخواست کمک بینوایان را نادیده نگیر!

3. quite charitably he chose to ignore my mistakes
باکمال گذشت اشتباهات مرا نادیده گرفت.

4. it was very rude of you to ignore your uncle
محل نگذاشتن تو نسبت به عمویت کمال بی ادبی بود.

5. the whole philosophy of this bill is to ignore realities
منظور اصلی این لایحه نادیده انگاری واقعیات است.

6. Older brothers and sisters often feel ignored when their parents only spend time with a new baby.
[ترجمه گوگل]برادران و خواهران بزرگ‌تر معمولاً زمانی احساس می‌کنند که وقتی والدینشان فقط با یک نوزاد جدید وقت می‌گذرانند نادیده گرفته می‌شوند
[ترجمه ترگمان]برادران و خواهران بزرگ تر وقتی که پدر و مادرشان تنها زمانی را با یک نوزاد جدید سپری می کنند، احساس نادیده گرفتن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a general disposition to ignore the problem.
[ترجمه گوگل]تمایل کلی برای نادیده گرفتن مشکل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یه ژنرال خلق و خوی کلی داشت که مشکل رو نادیده بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The management's decision to ignore the safety warnings demonstrated a remarkable lapse of judgment.
[ترجمه گوگل]تصمیم مدیریت برای نادیده گرفتن هشدارهای ایمنی نشان دهنده خطای قابل توجهی از قضاوت بود
[ترجمه ترگمان]تصمیم مدیریتی مبنی بر نادیده گرفتن هشدارهای ایمنی، یک لغزش قابل توجه از قضاوت را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. ignore those who try to discourage you .
[ترجمه Zeynab] کسانی را که سعی دارند شمارا دلسرد کنند نادیده بگیرید
|
[ترجمه گوگل]کسانی که سعی می کنند شما را دلسرد کنند نادیده بگیرید
[ترجمه ترگمان]آن هایی که سعی می کنند از شما دلسرد شوند را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I made a suggestion but they chose to ignore it.
[ترجمه گوگل]من پیشنهادی دادم اما آنها ترجیح دادند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]من پیشنهادی کردم اما آن ها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Often by those I ignore, only in lost just know that is the most precious.
[ترجمه گوگل]اغلب توسط کسانی که من نادیده می گیرند، فقط در گم شده فقط می دانم که با ارزش ترین است
[ترجمه ترگمان]اغلب کسانی که آن را نادیده می گیرند، تنها در گم شدن می دانند که ارزشمندترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I shall ignore that uncalled-for remark.
[ترجمه گوگل]من آن سخنان ناخواسته را نادیده خواهم گرفت
[ترجمه ترگمان]من این uncalled را نادیده می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't ignore the fog warning signs .
[ترجمه Arash joker] از تابلو های هشدار مه چشم پوشی نکنید
|
[ترجمه گوگل]علائم هشدار دهنده مه را نادیده نگیرید
[ترجمه ترگمان]علامت هشدار مه را نادیده نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Please don't play my feelings, also do not ignore my feelings.
[ترجمه M] لطفا بااحساساتم بازی نکن ، همچنین نادیدشون نگیر. ( منو تنها نذار رو گلبم پا نذار😅 )
|
[ترجمه گوگل]لطفا احساسات من را بازی نکنید، همچنین احساسات من را نادیده نگیرید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم احساساتم را بازی نکن، همچنین احساسات مرا نادیده نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I tried to ignore their barbs about my new jacket.
[ترجمه گوگل]سعی کردم حرف های آنها را در مورد ژاکت جدیدم نادیده بگیرم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم خارها را در مورد ژاکت جدیدم نادیده بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It would be a mistake to ignore his opinion.
[ترجمه amirreza] این یک اشتباهه که به نظر او توجه نکنی
|
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن نظر او اشتباه است
[ترجمه ترگمان]نادیده گرفتن عقیده او اشتباه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You can't ignore the fact that many criminals never go to prison.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید این واقعیت را نادیده بگیرید که بسیاری از جنایتکاران هرگز به زندان نمی روند
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید این حقیقت را نادیده بگیرید که بسیاری از جنایتکاران هرگز به زندان نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Ignore her?she's only trying to make you jealous.
[ترجمه گوگل]او را نادیده بگیرید؟ او فقط سعی دارد شما را حسادت کند
[ترجمه ترگمان]به اون توجه نکن؟ اون فقط سعی میکنه تو حسودی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تجاهل کردن (فعل)
evade, blink, connive, ignore

چشم پوشیدن (فعل)
relinquish, ignore

نادیده پنداشتن (فعل)
ignore

بی اساس دانستن (فعل)
ignore

برسمیت نشناختن (فعل)
ignore

محل نگذاشتن (فعل)
ignore

تخصصی

[برق و الکترونیک] نادیده گیری دستورالعمل رایانه ای که نشان می دهد نباید عملی توسط رایانه انجام شود.
[ریاضیات] در نظر نگرفتن، چشم پوشی کردن، نادیده گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• disregard, overlook, refuse to recognize; reject, refuse (law)
if you ignore someone or something, you deliberately take no notice of them.
something that ignores an important aspect of a situation fails to take it into account.

پیشنهاد کاربران

توجه نکردن به
overlook, discount, disregard, neglect, pass over, reject, take no notice of, turn a blind eye to
بی اعتنایی کردن
نادیده پنداشتن، صرفنظر کردن، تجاهل کردن، نادیده پنداشتن، چشم پوشیدن، رد کردن، بی اساس دانستن، به رسمیت نشناختن، علوم مهندسی: چشم پوشی کردن
نادیده گرفتن، چشم پوشیدن
He ignored the act
اون به روش نیاورد، او به رویش نیاورد، به هیچ حساب کرد
به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.
بی محلی یا کم محلی کردن
ignore ( v ) ( ɪɡˈnɔr ) =to pay no attention to sth, e. g. He ignored all the “No Smoking” signs and lit up a cigarette. =to pretend that you have not seen sb, e. g. just ignore him.
ignore
ignore: چشم پوشی کردن
کنار گذاشتن
محل نکردن به کسی ؛ توجه نکردن و اهمیت ندادن به او. به او بی اعتنائی کردن : مر او را دو برادرزاده بودند سخت فقیر و این عم مالدار و سفله بود و این برادرزادگان را هیچ محل نکردی و هیچ چیز ندادی. ( طبری ترجمه بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- محل نگذاشتن به کسی یا کسی را ؛ او را به چیزی نشمردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
- || در تداول عوام ، اعتنا نکردن. بی اعتنایی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . بی اعتنایی به کسی ی - ا در کاری تغافل کردن. خود را به نفهمی زدن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) . توقیر و احترام نکردن.
- محل ننهادن ؛ وقع ننهادن. بی اعتنایی کردن. مقامی درخور ندادن کسی را :
بود یک هفته را محل منهید.
خاقانی.
منه آبروی ریا رامحل
که این آب در زیر دارد وحل.
سعدی.
سعدی و عمرو و زید را هیچ محل نمی نهی
وین همه لاف میزنم چون دهل میان تهی.
سعدی.
حکیمان او را محلی ننهادندی که چیزی از نهان وی گویند. ( مجمل التواریخ ) .

صرف نظر کردن
انکار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ignore
اسم ( noun ) : ignorance
صفت ( adjective ) : ignorant
قید ( adverb ) : ignorantly
1 - توجه نکردن 2 - چشم پوشی 3 - رد کردن
بی توجهی
چشمگیری از. . . .
چشمگیریدن از. . . . .
چشمگیرِش از. . . . . . . .
بیتَوَجُهیدن به چیزی/کسی
چِشمپوشیدن از چیزی.
مخفی کردن
بی اعتنایی ، بی توجه کردن چیزی

No egnore what your teacher says
هرگز به گفته ی معلم خود بی اعتنایی نکنید
نادیده گرفتن ، بی توجهی کردن
discard
نادیده گرفتن ، چشم پوشیدن از
I made a suggestion but they chose to ignore it 👩‍👧‍👧👩‍👧‍👧
پیشنهادی ارائه کردم ولی آن ها تصمیم گرفتند آن را نادیده بگیرند
تجربی 94 ، انسانی 93 ، هنر 92 ، ریاضی 88
از قلم انداختن، فروگذاردن، بی اعتنایی کردن
هو
با سلام، نادیده گرفتن، اغماض کردن، زیر سبیلی رد کردن.
سپاس
زیر سبیلی رد کردن
۱ - نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن
problems that we cant afford to ignore
۲ - اعتنا نکردن ( انگار نشیدی یا ندیدی )
i asked my question but the teacher ignored me
my phone rang but i ignored it
...
[مشاهده متن کامل]

every day:take no notice of sth/not take any notice of sth توجه نکردن
the sign says no smoking but people took no notice of it

سرباز زدن، بی خیال شدن
نادیده گرفته شدن
dont friend whith some body
غافل شدن از
غفلت کردن
چشم پوشی کردن، نادیده پنداشتن
توجه نکردن
قهر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس