wriggle

/ˈrɪɡl̩//ˈrɪɡl̩/

معنی: طفره زدن، لولیدن، لول خوردن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن
معانی دیگر: (مثل مار یا کرم) حرکت کردن، مارپیچ رفتن، لول خوردن یا زدن، وول زدن، (کاشانی) لوشیدن، (با حیله گری یا بهانه) شانه خالی کردن، گریختن، جنباندن، تکان دادن، وول خوری، حرکت مارمانند، جنبش، حرکت مارپیچ

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wriggles, wriggling, wriggled
(1) تعریف: to twist and turn one's body with squirming movements; wiggle.

(2) تعریف: to advance or proceed by such movements.
مشابه: writhe

(3) تعریف: to extricate or insinuate oneself by subtle or sly means (usu. fol. by into or out of).

- He wriggles out of every difficult job.
[ترجمه گوگل] او از هر کار سختی بیرون می آید
[ترجمه ترگمان] او در هر کار دشوار وول می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to move, or cause to move, with a wriggle.

- He wriggled the key out of the lock.
[ترجمه گوگل] کلید را از قفل بیرون آورد
[ترجمه ترگمان] کلید را از قفل بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- All she has to do is wriggle her finger and everyone comes running.
[ترجمه گوگل] تنها کاری که او باید انجام دهد این است که انگشتش را تکان دهد و همه دوان بیایند
[ترجمه ترگمان] تنها کاری که باید بکنه اینه که انگشتت رو تکون بده و همه دارن فرار میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (one's way) slyly or subtly (usu. fol. by into or out of).

- He wriggled his way into the boss's confidence.
[ترجمه گوگل] او راه خود را به سمت اعتماد به نفس رئیس رفت
[ترجمه ترگمان] او خودش را به داخل اعتماد رئیس نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: wriggly (adj.), wrigglingly (adv.)
• : تعریف: the act or motion of wriggling.
مشابه: squirm

جمله های نمونه

1. to wriggle out of a difficulty
با زرنگی مشکلی را پشت سر گذاشتن

2. How did he wriggle out of the awkward situation?
[ترجمه گوگل]او چگونه از این وضعیت ناخوشایند خلاص شد؟
[ترجمه ترگمان]چطوری از این وضعیت ناجور فرار کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To wriggle is to wrest about like a worm.
[ترجمه گوگل]چروکیدن مانند یک کرم در هم پیچیدن است
[ترجمه ترگمان] به خاطر این که مثل یه کرم ازت دور بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't try to wriggle out of your responsibilities.
[ترجمه لی‌لی78] سعی نکن از مسئولیت های خودت فرار کنی ( شونه خالی کنی )
|
[ترجمه گوگل]سعی نکنید از زیر بار مسئولیت های خود خلاص شوید
[ترجمه ترگمان]سعی نکن از responsibilities فرار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't let Tom wriggle out of helping you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده تام از کمک به شما دست بردارد
[ترجمه ترگمان]به تام اجازه نده که از کمکت بیرون بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She managed to wriggle out of answering all the questions.
[ترجمه گوگل]او موفق شد از پاسخ دادن به همه سؤالات خودداری کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از جواب دادن به پرسش های او طفره برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've got an appointment I can't wriggle out of.
[ترجمه گوگل]من یک قرار ملاقات دارم که نمی توانم از آن خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]من یک قرار ملاقات دارم که نمی توانم از آن فرار کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tried desperately to wriggle out of giving a clear answer.
[ترجمه گوگل]او ناامیدانه سعی کرد از دادن یک پاسخ واضح بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی سعی کرد که از دادن پاسخ صریح به بیرون برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He tried to wriggle round the man with money,but he failed.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با پول مرد را بچرخاند، اما موفق نشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با پول خود را به آن مرد برساند، اما موفق نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They managed to wriggle through the thick hedge.
[ترجمه گوگل]آنها موفق شدند از پرچین ضخیم عبور کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند از حصار ضخیم عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With a wriggle, she managed to crawl through the gap.
[ترجمه گوگل]با یک چرخش، او توانست از میان شکاف بخزد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خودش را از شکاف در بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is trying to wriggle out of his various domestic commitments.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا از تعهدات مختلف داخلی خود خلاص شود
[ترجمه ترگمان]او سعی دارد به تعهدات داخلی خود عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had to wriggle his way out.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد راهش را با پیچ و خم بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]ناچار بود خود را از این مخمصه بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The snake makes it wriggle so that the apparently disembodied filament appears to be some kind of succulent worm.
[ترجمه گوگل]مار باعث می‌شود که آن را بچرخاند به طوری که رشته ظاهراً بدون بدن نوعی کرم آبدار به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]مار به این شکل پیچ وتاب می خورد و به نظر می رسد که رشته بدون شی نوعی کرم آبدار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why bother to wriggle out of accepting that Ecclestone was a fat donor?
[ترجمه گوگل]چرا از پذیرش اینکه اکلستون یک اهداکننده چربی بود، خود را به زحمت بیاندازید؟
[ترجمه ترگمان]چرا خودت رو به زحمت انداختی که قبول کنی که اون Ecclestone یه اهدا کننده چاقه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طفره زدن (فعل)
swerve, dodge, elude, evade, shirk, stall, hedge, dally, wriggle

لولیدن (فعل)
wiggle, worm, squirm, wriggle, hotch, sniggle, squiggle

لول خوردن (فعل)
wriggle

جنبانیدن (فعل)
wriggle

کرموار تکان دادن (فعل)
wriggle

حرکت کرموار کردن (فعل)
wriggle

انگلیسی به انگلیسی

• act of wriggling, instance of moving back and forth as a worm or snake, writhing, squirming; evasion or escape (e.g. from a difficulty)
twist to and fro, squirm, wiggle, worm; evade (something unpleasant); make wriggle
if you wriggle a part of your body, you twist and turn it with quick movements.
if you wriggle somewhere, you move there by twisting and turning your body.
if you wriggle out of doing something that you do not want to do, you manage to avoid doing it; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

avoid ( something ) by devious means
سر باز زدن از انجام کاری، شانه خالی کردن، طفره رفتن
“He tried to wriggle out of paying his taxes by claiming that he was a non - resident. ”
پر جنب و جوش بودن
تکان خوردن، جابجا شدن، بالا و پایین رفتن
روی شکم راه رفتن
خزیدن
مثل مار و مانند آن حرکت کردن
and wriggled along like a serpent
https://worldfolklore. net/index. php/2020/09/24/pegasus - and - the - chimaera/
پیچ و تاب دادن/ خوردن، با پیچ و تاب تکان یا حرکت دادن به طرفین، وول خوردن
A man who passed Tom's house wriggling his jaw from side to side
Wriggle and wiggle have nearly similar meaning with a subtle difference
...
[مشاهده متن کامل]

When you wriggle you twist, turn or bend as you move
When you wiggle you do back and forth movements

بپرس