damage

/ˈdæmədʒ//ˈdæmɪdʒ/

معنی: خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران، گزنده، خسارت وارد کردن، ضایع کردن، عیب دار کردن، خسارت زدن، خسارت رساندن، زیان زدن، معیوب کردن، لطمه زدن به، خسارت وارد اوردن
معانی دیگر: آسیب، گزند، صدمه، لطمه، گزایش، آهومندی، (حقوق - جمع) خسارت (خسارات)، وجه الخساره، تاوان، غرامت، آسیب زدن، گزند زدن، گزاییدن، آهومند کردن، لطمه زدن، صدمه زدن، (عامیانه) هزینه، خرج، خسارت بار آوردن، زیان وارد آوردن، زیان زدن
damage(s)
زیان، تاوان، لطمه، غرامت ممانعت از حق، مزاحمت، خسارت وارد اوردن قانون ـ فقه : معیوب کردن صدمه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: harm or injury that reduces usefulness, value, or soundness.
متضاد: repair
مشابه: destruction, harm, hurt, injury, loss, wrong

- The accident caused a lot of damage to our car.
[ترجمه Mm.D] این تصادف باعث آسیب بسیاری به خودروی ما شده است.
|
[ترجمه N.T] این تصادف باعث خسارت زیادی به ماشین ما شده است.
|
[ترجمه Amir] ( این ) تصادف موجب ( وارد شدن ) آسیب زیادی به خودروی مان شد.
|
[ترجمه گوگل] این تصادف خسارت زیادی به ماشین ما وارد کرد
[ترجمه ترگمان] تصادف باعث خسارت زیادی به اتومبیل ما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Damage to crops caused by insects raised the price of bread and flour.
[ترجمه گوگل] خسارت حشرات به محصولات باعث افزایش قیمت نان و آرد شد
[ترجمه ترگمان] خسارت به محصولات ناشی از حشرات قیمت نان و آرد را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They will have to pay for the damage they did to our front window.
[ترجمه گوگل] آنها باید تاوان خسارتی را که به جلو پنجره ما وارد کردند، بپردازند
[ترجمه ترگمان] آن ها مجبورند تاوان خساراتی را که به پنجره جلویی ما وارد کرده، بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) in law, money claimed or paid as compensation for injury or loss.
مترادف: reparation
مشابه: compensation, cost, expenses, fine, indemnity, penalty, satisfaction, settlement

- He sued for $10,000 in damages.
[ترجمه گوگل] او برای غرامت 10000 دلاری شکایت کرد
[ترجمه ترگمان] او برای جبران خسارت به مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: damages, damaging, damaged
• : تعریف: to harm or injure; cause loss of usefulness, value, or soundness.
متضاد: benefit, mend, repair
مشابه: affect, break, cripple, demolish, harm, hurt, impair, injure, maim, mar, mutilate, prejudice, punish, ravage, ruin, scratch, spoil, tear, wreck

- The flood damaged all these wonderful old buildings.
[ترجمه پارسا تقوی] سیل به همه ی این ساختمان های شگفت انگیز قدیمی زیان وارد کرد .
|
[ترجمه گوگل] سیل به همه این ساختمان های قدیمی شگفت انگیز آسیب زد
[ترجمه ترگمان] سیل همه این ساختمان های قدیمی شگفت انگیز را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Lies in the press damaged her reputation.
[ترجمه سعید] دروغ در مطبوعات به شهرت او اسیب زده.
|
[ترجمه گوگل] دروغ در مطبوعات به شهرت او لطمه زد
[ترجمه ترگمان] دروغ توی مطبوعات، شهرتش رو خدشه دار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Smoking damages your lungs.
[ترجمه علی] سیگار کشیدن باعث آسیب رسیدن به ریه ها می شود
|
[ترجمه گوگل] سیگار به ریه های شما آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن به ریه ها آسیب می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: damageable (adj.), damaged (adj.), damaging (adj.), damager (n.)
• : تعریف: to become harmed or injured.
مشابه: break, hurt, ruin, scar, scratch, spoil, tear, wreck

- A flimsy airplane damages easily.
[ترجمه گوگل] یک هواپیمای سست به راحتی آسیب می بیند
[ترجمه ترگمان] یک هواپیمای سست به راحتی آسیب می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. flood damage
آسیب (وارده در اثر) سیل

2. irreparable damage
آسیب جبران ناپذیر

3. the damage caused by neglect
خسارت حاصله در نتیجه ی بی توجهی

4. the damage done by the flood locally
آسیب محلی وارده توسط سیل

5. to damage someone's reputation
به شهرت کسی آسیب زدن

6. cause damage
صدمه زدن،خسارت رساندن

7. the damage is done
حالا دیگر دیر شده است (چون خسارت وارد آمده)

8. another rainfall caused great damage
یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.

9. the building suffered considerable damage
به ساختمان خسارات عمده ای وارد شد.

10. the buildings suffered extensive damage
ساختمان ها دستخوش آسیب فراوانی شدند.

11. to indemnify someone against damage or loss
کسی را در مقابل صدمه یا خسارت تضمین کردن

12. the goods that have suffered damage
کالاهایی که صدمه دیده اند

13. according to the policeman's notations, the damage to our car amounted to twenty thousand tomans
طبق یادداشت های مامور پلیس زیان وارده به اتومبیل ما حدود 20 هزار تومان بود.

14. i was fully recompensed for the damage done to my shop
در ازای خسارات وارده به مغازه ام غرامت کامل به من پرداخته شد.

15. the detractions of his enemies did not damage his popularity
بدگویی های دشمنانش به محبوبیت او آسیب نرساند.

16. i was willing to compensate him for the damage i had done to his car
حاضر بودم خسارتی را که به اتومبیل او وارد کرده بودم جبران کنم.

17. the court awarded her $1000 in recompense for the damage to her car
دادگاه بابت خسارت به اتومبیلش،غرامتی برابر با هزار دلار برای او درنظر گرفت.

18. we each chipped in ten dollars to pay for the damage
هرکدام از ما ده دلار بابت خسارت وارده دادیم.

19. the earthquake cracked the walls of the house but did not damage its main framework
زلزله باعث ایجاد ترک در دیوارهای خانه شد ولی به استخوان بندی اصلی آن صدمه ای نزد.

20. The rumours will do untold damage to his reputation.
[ترجمه گوگل]این شایعات به شهرت او لطمه می زند
[ترجمه ترگمان]شایعاتی مبنی بر آسیب رساندن به شهرت وی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Damage was confined to a small portion of the castle.
[ترجمه گوگل]خسارت به بخش کوچکی از قلعه محدود شد
[ترجمه ترگمان]خسارات به بخش کوچکی از قلعه محدود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Heavy drinking can cause permanent damage to the brain.
[ترجمه كيميا] مست کردن زیاد باعث اسیب های دائمی به مغز میشود
|
[ترجمه گوگل]نوشیدن زیاد می تواند باعث آسیب دائمی به مغز شود
[ترجمه ترگمان]نوشیدن سنگین می تواند باعث آسیب دائمی به مغز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Careless use of the clutch may damage the gears.
[ترجمه گوگل]استفاده بی دقت از کلاچ ممکن است به دنده آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]استفاده از بی دقت از کلاچ ممکن است به دنده ها آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. There is little assessment of the damage to the natural environment.
[ترجمه گوگل]ارزیابی کمی از آسیب به محیط زیست طبیعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ارزیابی کمی از خسارت به محیط طبیعی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Tree roots can cause damage to buildings.
[ترجمه گوگل]ریشه درختان می تواند به ساختمان ها آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]ریشه ها می توانند باعث آسیب به ساختمان ها شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The meeting was merely an exercise in damage limitation.
[ترجمه گوگل]این جلسه صرفاً تمرینی برای محدود کردن خسارت بود
[ترجمه ترگمان]این جلسه صرفا تمرینی برای محدودسازی آسیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The cost of the damage caused by the recent storms has been calculated as/at over £5 million.
[ترجمه گوگل]هزینه خسارت ناشی از طوفان های اخیر بیش از 5 میلیون پوند محاسبه شده است
[ترجمه ترگمان]هزینه خسارات ناشی از طوفان های اخیر به میزان بیش از ۵ میلیون پوند محاسبه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Exposure to lead is known to damage the brains of young children.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض سرب به مغز کودکان خردسال آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض قرار گرفتن، به آسیب مغزی کودکان جوان مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسارت (اسم)
loss, damage, recompense, harm, lesion, detriment, scathe, smart money

خرابی (اسم)
decay, ruin, failure, damage, desolation, wreck, destruction, devastation, havoc, demolition, ruination, dilapidation, disrepair, eversion, wrack

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

اسیب (اسم)
hurt, damage, mar, inconvenience, harm, strain, lesion, injury, trauma, teen, tort

خدشه (اسم)
loss, scratch, damage, flaw

خلل (اسم)
damage

خسران (اسم)
loss, damage, harm

گزنده (اسم)
damage

خسارت وارد کردن (فعل)
blemish, hurt, spoil, damage, harm

ضایع کردن (فعل)
decay, destroy, addle, spoil, waste, damage, mar, fordo

عیب دار کردن (فعل)
debase, blemish, addle, damage, cripple, deform, deteriorate, disable, flaw, disimprove

خسارت زدن (فعل)
hurt, damage, harm, damnify

خسارت رساندن (فعل)
hurt, damage, harm

زیان زدن (فعل)
damage

معیوب کردن (فعل)
damage, mar, mutilate, impair

لطمه زدن به (فعل)
damage

خسارت وارد اوردن (فعل)
hurt, damage, harm, damnify, endamage

تخصصی

[حسابداری] خسارت
[عمران و معماری] خسارت
[برق و الکترونیک] خسارت، خرابی
[مهندسی گاز] زیان، خسارت، معیوب کردن
[بهداشت] آسیب
[حقوق] خسارت، ضرر، زیان، صدمه، غرامت
[نساجی] آسیب دیدگی
[ریاضیات] خسارت، ضرر، زیان، صدمه، غرامت، خرابی، وجه خسارت، تاوان
[پلیمر] آسیب
[آب و خاک] خسارت

انگلیسی به انگلیسی

• injury, harm; (slang) expense, cost (e.g., "what is the damage for the drinks we had at the bar?")
cause harm, cause injury
to damage something means to injure, harm, or weaken it in some way.
damage is injury or harm that is caused to something.
when a court of law awards damages to someone, it orders those who are responsible for harming them, or for harming their reputation or property, to pay them a set amount of money as compensation; a legal use.

پیشنهاد کاربران

damage: صدمه زدن
در علم حقوق به معنی : دعوی خسارت ، خسارت ، زیان
( به صورت عامیانه )
صورت حساب.
معانی اصلی معانی ذکر شده بقیه کاربر هاست.
مثال:
?Okay, waiter. what's the damage
مترادف:
bad news ( صورت حساب )
Damage : آسیب دیدن برای اشیا بکار می رود و
Injured : آسیب دیدن برای افراد بکار می رود .
در کانون زبان به معنای آسیب زدم می باشد
آسیب آسیب زدن
صدمه صدمه زدن
غرامت ( خسارت )
Damage is a financial compensation
در حقوق معنای جبران مالی می دهد. غرامت
در گیم به معنای جون کم هست .
میگن یارو دمیجه یعنی جونش کمه
آگَفتن.
صدمیدن =
م. ث
این قرص به بدن می صَدَمَد.
وضعیت بد، خسارت
خسارت
Damage را damage می نویسیم اما damej می خوانیم
This word has 2 syllables
1. dam 2. age
Harm
break or harm sth
Damage=harm
به معنای آسیب، صدمه، خسارت
معنای غرامت، خسارت، جبران مافات و همچنین دیه هم می دهد
ruin
spoil
damage means cause harm
کانون زبان ایران
ترم Reach 3
Damage =harm
خسارت
آسیب زدن ( فعل )
damage is done: کار از کار گذشته
damage is done
خسارت، زیان/آسیب رساندن
break
the house was badly damaged by fire
خونه به وسیله آتش بشدت خراب شد
آسیب رساندن
Damage means cause harm
damage is the opposite of build
صورتحساب
Cause harm
خسارت، خرابی، زیان، ضرر، اسیب، خدشه، خلل، خسران، گزنده، خسارت وارد کردن، ضایع کردن، عیب دار کردن، خسارت زدن، خسارت رساندن، زیان زدن، معیوب کردن، لطمه زدن به، خسارت وارد اوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس