abruptly


معنی: ناگهان، غفلتا
معانی دیگر: باشدت لحن، بتندی، بیگاه، بدخبر

جمله های نمونه

1. he left the room abruptly
ناگهان اتاق را ترک کرد.

2. i had to apply the brakes abruptly
مجبور شدم غفلتا ترمز کنم.

3. Abruptly the group ahead of us came to a standstill.
[ترجمه سعید پارساپور ] گروهی که جلوی ما قرار داشت ناگهان متوقف شد
|
[ترجمه ونوس] ناگهان گروه جلوتر از ما به بن بست رسید
|
[ترجمه گوگل]ناگهان گروه جلوتر از ما به بن بست رسید
[ترجمه ترگمان]ناگهان گروهی که جلوتر از ما ایستاده بودند متوقف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He should not brake the car abruptly on an icy road.
[ترجمه سارا کاووسی] او نباید ناگهانی، ترمزِ ماشین را رویِ جاده یِ یخ زده، می گرفت
|
[ترجمه گوگل]او نباید در جاده یخ زده ماشین را ناگهانی ترمز کند
[ترجمه ترگمان]او نباید این ماشین را به طور ناگهانی روی جاده یخ زده ترمز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her next remark abruptly terminated the conversation.
[ترجمه گوگل]اظهارات بعدی او به طور ناگهانی گفتگو را خاتمه داد
[ترجمه ترگمان]حرف بعدی او ناگهان قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She left the room abruptly without explanation.
[ترجمه سارا کاووسی] او، بدون هیچ توضیحی اتاق را ترک کرد.
|
[ترجمه گوگل]بدون هیچ توضیحی ناگهان از اتاق خارج شد
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ توضیحی اتاق را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was abruptly notified that a half - hour speech was expected of me.
[ترجمه سارا کاووسی] من یهویی متوجه شده بودم که یک سخنرانی نیم ساعته از من انتظار داشته بودند.
|
[ترجمه گوگل]ناگهان به من اطلاع دادند که انتظار می رود یک سخنرانی نیم ساعته از من داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ناگهان به من خبر دادند که یک سخنرانی نیم ساعتی از من انتظار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ground falls away abruptly to the right.
[ترجمه گوگل]زمین ناگهان به سمت راست سقوط می کند
[ترجمه ترگمان]ناگهان زمین به طور ناگهانی به سمت راست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The talks ended abruptly when one of the delegations walked out in protest.
[ترجمه گوگل]مذاکرات زمانی که یکی از هیئت ها به نشانه اعتراض از آنجا خارج شد، ناگهان پایان یافت
[ترجمه ترگمان]گفتگوها به طور ناگهانی زمانی پایان یافت که یکی از نمایندگان در اعتراض پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The advantage abruptly turned against them.
[ترجمه گوگل]مزیت به طور ناگهانی علیه آنها تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]این برتری ناگهان بر آن ها چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The road ends abruptly in a drop to the sea.
[ترجمه گوگل]جاده ناگهان در قطره ای به دریا ختم می شود
[ترجمه ترگمان]جاده ناگهان در یک قطره به دریا ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The moment was abruptly shattered by the sound of Mia's loud voice.
[ترجمه گوگل]آن لحظه ناگهان با صدای بلند میا شکسته شد
[ترجمه ترگمان]ان لحظه ناگهان با صدای بلند میا از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sky darkened abruptly.
[ترجمه گوگل]آسمان ناگهان تاریک شد
[ترجمه ترگمان]آسمان ناگهان تاریک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He stopped abruptly and looked my way.
[ترجمه سارا کاووسی] او ناگهان ایستاد و به راه من خیره شد.
|
[ترجمه گوگل]ناگهان ایستاد و به سمت من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]ناگهان ایستاد و به راه من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناگهان (قید)
abruptly, suddenly, unawares

غفلتا (قید)
abruptly, suddenly

تخصصی

[ریاضیات] ناگهان

انگلیسی به انگلیسی

• suddenly; without continuity; steeply

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : abruptness
صفت ( adjective ) : abrupt
قید ( adverb ) : abruptly
غیر منتظره
✔️ یهویی و غیرمترقبه و ناگهانی
✔️ ( بصورت ) تند و تیز - تیز و بُز
SYN:
Sharply - Suddenly
e. g.
1 ) She left the room ⭐abruptly⭐ without explanation
2 ) Iranian navy reported to have fired shots at laden Chevron VLCC off Oman
...
[مشاهده متن کامل]

Bahamas - flag ship increased speed and adjusted course during incident on Wednesday
Chevron confirmed the incident to TradeWinds: “Chevron is aware of the situation in the Gulf of Oman involving the Richmond Voyager. ”
. . .
“There is no loss of life, injury, or loss of containment. The vessel is operating normally. The safety of our crew is our top priority, ” it added.
. . .
“Shots were fired at the merchant vessel. She ⭐abruptly⭐ increase speed and adjusted course, ” Ambrey added

ناگهان / بطور اتفاقی
Suddenly
Once
Suddenly, out of nowhere.
ناگهانی
یه دفعه ای !
با شدت

یک مرتبه
یکباره
به طور اتفاقی
غیر منتظره
ناگهان
به طور ناگهانی، به یکباره
یهویی
یه دفعه
ناگهان

بپرس